پست های مشابه
madaran_sharif
. معمولا هجمههای فرهنگی روی کسی که میخواد چند تا بچه👶🏻 داشته باشه، زیاده مثلا من وقتی میگفتم بچه زیاد میخوام، فامیل مسخرهم میکردن😕 میگفتن تو میخوای بچههاتو تو کدوم ماشینی🚘 سوار کنی؟! یا اونایی که دلشون میسوزه، میگن خب خرج💰 اینهمه بچه رو از کجا میخواید بیارید؟🧐 . و واقعا هم خرج اینهمه بچه رو دادن سخته؛🤷🏻♀️ ولی دیدم که با اومدن هرکدوم از بچههامون👶🏻، یه سری برکتهای مادی و معنوی برامون رقم خورد که اگه اونا نبودن مطمئنم خیلی از اتفاقات خوب هم نمیافتاد😉 . . اکثر افراد قبل اینکه با مسئلهی چندفرزندی مواجه بشن، نسبت بهش گارد دارن❌ اما وقتی بچهی جدید به دنیا میاد، نسبتشون کاملا متفاوت میشه😉 . مثلا ما وقتی بچهی سوممون تو راه بود، از برخورد خانوادهها خیلی میترسیدیم😥 و خیلی دیر بهشون اطلاع دادیم🙈 اولش ناراحت شدن و کلی نصیحتمون کردن که چرا اینقدر عوامانه فکر می کنید! . ولی بعدش، وقتی که رفته بودیم شهرستان، مادرشوهرم میگفتن بچه خیلی شیرینه😍 وقتی شما میاید پیش ما، ما افتخار میکنیم. من الان خیلی افسوس😣 می خورم که دوتا بچه بیشتر ندارم. کاش بیشتر بچه آورده بودم... . این حرف رو فقط مادرشوهرم نمیزدن خیلیا بهم میگن. حتی تو سختیها بهم دلداری میدن که الان سختیاشو میکشی، بعدا انشاءالله بهشون افتخار میکنی😍❤️ . . اون نگرانی که ماها معمولا تو پذیرش بچهی بیشتر داریم، به نظر من مثل خیلی از کارای این دنیاست که آدم وقتی انجام میده میبینه کار سخت و پیچیدهای نبود😀 . آدم قبل اینکه ازدواج بکنه فکر میکنه اگه ازدواج بکنه چی میشه! یا مثلا قبل اینکه بچهش به دنیا بیاد، فکر میکنه اگه مامان بشه یا بابا بشه خیلی قراره شرایط متفاوت بشه🤔 . ولی بعد یه مدت که آدم وارد مرحلهی جدید زندگیش میشه، میبینه که تقریبا همه چیز همونیه که قبلا بوده😄 زندگی داره روال عادیشو طی میکنه👌🏻 . دربارهی اومدن بچههای جدید هم همینه. بچه وقتی میاد همه چیزش جور میشه. مادی و معنوی و... روزیش رو واقعا خدا می رسونه🤲🏻 . فقط ما هم باید سعی کنیم به تربیتشون بیشتر اهمیت بدیم، براشون برنامه ریزی مالی و تربیتی داشته باشیم تا اون جایی که میتونیم و... . خلاصه از هجمههای فرهنگی نباید ترسید😊 یعنی به نظرم بهتره خیلی بهش فکر نکنیم که اگه بچههای بعدی بیان، چی میشه و مردم چی میگن و... . وقتی بچهی جدید به دنیا بیاد، خانوادهها خیلی راحت باهاش کنار میان😉 مخصوصا که محبت اون بچه هم میافته تو دلشون😍 . . #پ_ت #تجربیات_تخصصی #قسمت_پانزدهم #مادران_شریف_ایران_زمین
06 خرداد 1399 17:11:36
0 بازدید
madaran_sharif
. #ز_منظمی (مامان #علی آقا ۴ساله و #فاطمه خانم ۳ساله) #قسمت_دوم امروز بریم سراغ داستان🤩 یه روز بنیاسرائیل به پیامبرشون گفتند: یه فرمانده برای ما تعیین کن تا با دشمنامون بجنگیم. پیامبر بنیاسرائیل طالوت رو به عنوان فرمانده برای اونها مشخص کرد ولی بنیاسراییل گفتند ما بیشتر از طالوت پول داریم، پس ما باید فرمانده باشیم. ولی پیامبر گفت مهم اینه که طالوت هم از شما قویتره، هم از شما داناتر. خلاصه که طالوت و بنیاسرائیل لشکر بزرگی جمع کردند و رفتن تا به دشمنشون جالوت حمله کنن. وسط راه وقتی لشکر طالوت نزدیک یه رودخونه شده بود خدا به طالوت گفت لشکرت رو امتحان کن تا بفهمی کدومشون قویتره. و به سربازات بگو وقتی به رودخونه رسیدین کسی آب نخوره. (میدونید ما ۲ مدل زور یا قدرت داریم یه زور بدنی داریم یعنی اون کسی قویتره که بتونه وسیلهی سنگینتری بلند کنه. اما یه زور و قدرت دیگه هم داریم که مال کساییه که قدرت روحی دارن، روحشون قویتره با ارادشون قویتره. یعنی کسی که وقتی چیزی دلش میخواد ولی میدونه نمیشه، بتونه جلوی خودش رو بگیره یا وقتی که کاری رو میدونه اشتباهه ولی دلش میخواد انجام بده، بتونه انجام نده. اینجا خدا میخواد ببینه از بین بنیاسرائیل کدوما ارادشون قویتره) خلاصه وقتیکه رسیدن به رودخونه بیشترشون آب خوردن ، زیاد هم خوردن.😱 فقط بعضیها تونستن جلوی خودشون رو بگیرن. و اونقدر قوی بودن که وقتی دلشون آب میخواست بتونن به خاطر حرف فرمانده آب نخورن. وقتی نزدیک سپاه دشمن رسیدن اونایی که آبخورده بودن از دیدن دشمن حسابی ترسیدن و به فرماندشون گفتن ما نمیتونیم با اینا بجنگیم، اینا خیلی از ما بیشترن، ما شکست میخوریم. راست هم میگفتند، دشمن از اونا خیلی بیشتر بود. اما اونایی که حرف طالوت رو گوش کرده بودند و آب نخورده بودند، گفتن ما باهاشون میجنگیم. درسته که ما از اونا کمتریم ولی ما خیلی قویتریم. چون خدا به ما کمک میکنه. اونایی که آبخورده بودن ، فرار کردن و رفتن. ولی اونایی که آب نخورده بودن، موندن و با دشمن جنگیدن. جالبتر اینکه توی جنگ هم برنده شدن.💪🏻 اگه گفتین چرا؟ چون آدم هایی که ارادههاشون قویتره و حرف خدا رو گوش میدن، خدا هم کمکشون میکنه. ما هم اگر دوست داریم روحمون قویتر بشه باید حواسمون باشه کارایی که دوست داریم، ولی اشتباهه رو انجام ندیم. تا بتونیم اراده خودمون رو قوی تر کنیم. ❗ادامه در کامنت❗ #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
28 فروردین 1401 18:12:57
2 بازدید
madaran_sharif
. #ط_اکبری (مامان رضا ۷.۵ساله، طاها ۶ساله، محمد ۳.۵ساله، زهرا ۸ماهه) - نمیدونم چیکار کنم بچهها بعد کارشون دستشویی رو یه آب بگیرن! دستشویی همیشه بو میده.😞 یه روز در میون پروژهی بشور بساب دارم. - من که چهار تا پسر بزرگ کردم بهت میگم پسرا همینن. اصلا جوش نخور کاری نمیشه کرد. - آره عزیزم ما که دختر داریم ولی مردای ما هم همینن از بچگی همین بودن عوض بشو هم نیستن. کلا مذکر جماعت همینه! من: 😭 واقعا نمیشه کاریش کرد؟ نمیتونستم بپذیرم. دعوا و ریخت و پاش و جیغ و هوار رو پذیرفتم. وای خدایا یعنی چیا مونده که باید بپذیرم؟؟ بارها اینکارا رو کرده بودم.👇🏻 بچهها! بیایید ببینید چقدر سرویس بهداشتی بوی خوب میده برق میزنه.🤩 ببینید مامان چیکار میکنه! اینجوری (اجرای عملیات.. 😁) بیایید قصه بگم!😍😅 نه بابا!! انگار تاثیر ماثیر اصلا تو کارشون نیست.😒 جایزه که نتیجهی کوتاه مدت میده. تنبیه و محرومیت هم که باید روز به روز آپدیت کنی ورژن جدیدتر! منتظر ایجاد انگیزه درونی هم نمیشه وایساد.😐 گشتم و گشتم و گشتم... باهاشون قرار گذاشتم اگه ۴۰ روز هر بار که از سرویس بهداشتی استفاده میکنن، خوب تمیز کنن و به من بگن براشون ✅ بزنم آخر این ۴۰ روز یه جایزه دارن. بهشون هم نگفتم جایزه چیه ولی خودم میدونستم چیه.😊 خلاصه یه نسخهی سطح پایین بهشت رو شبیه سازی کردم براشون.😄 الان که در خدمت شما هستم ۷۵ روز از اون قرار میگذره! و خداروشکر دیگه بوی بدی به مشاممون نرسیده.😂 و دیگه عادتشون شده.👌🏻 چند روز پیش خالهم اومده بود خونهمون روضه داشتیم. بچهها هی چای میخوردن و میرفتن دستشویی.😅 مامانی! تیک منو بزن.😁✅ تیک قبلی رو زدی؟ تیک منم بزن! ... بنده خدا خاله جان آخر طاقت نیاورد و پرسید: این بچهها گزارش کار میدن؟😂 پ.ن: نسخهی سطح پایین بهشت همون دادن جایزه در زمان دور هست و یه جورایی همون حس خوف و رجا. جایزه خیلی هیجان انگیزه! اما اگه فوری باشه به تنهایی هدف میشه و اون کار چون از انگیزه درونی نجوشیده، ملکهی ذهن نمیشه. #عادت_سازی #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
15 دی 1400 15:50:33
1 بازدید
madaran_sharif
سلام به همهی همراهان عزیز ❤️ حالتون خوبه؟ از وقتی که مادران شریف رو راه انداختیم و در کنار هم یک خانواده شدیم، همیشه تعدادی از عزیزان بهمون پیام میدادن که به مخاطبهاتون بگید برای حل مشکل یا بیماری یا گرفتاری که برامون پیش اومده، دعا کنن... 🌷 تصمیم گرفتیم یه بستری فراهم کنیم برای همین کار🌹 یه روز در ماه همه با هم برای حوائج همدیگه دعا کنیم. چون وقتی دعاهامون دستهجمعی بشه، به اجابت خیلی نزدیکتر میشه و خیرات و برکاتش به تکتکمون میرسه.😊 امروز برای همهی برادران و خواهرانمون در همهجای جهان دعای میکنیم، مخصوصاً اعضای خوب خانوادهی مادران شریف🌹 برای ازدواج جوانهامون 👩❤️👨 برای شفای بیمارانمون 🤒 برای حل گرفتاریها و غم و غصههامون😥 برای بچهدار شدن بیبچههامون👶 برای رفع مشکلات اقتصادی خانوادههامون🌟 برای عاقبت بخیر شدن فرزندانمون😍 و از همه مهمتر برای فرج و ظهور اماممون و اینکه همه بتونیم از یاوران ایشون باشیم❤️ امشب یا فردا قصد داریم همه با هم دعای توسل رو بخونیم و بعدش دعا کنیم برای همهی حاجات همهی عزیزان 🌷 هرکس هم هر تعدادی میتونه صلوات بفرسته برای استجابت دعاها. پ.ن ۱: قدیما توی دانشگاه شریف یه رسم خوبی بود، بچهها دوشنبهها رو روزه میگرفتن و قبل اذان مغرب توی مسجد دانشگاه جمع میشدن و دعا میخوندن و باهم افطار میکردن.😍 حالا به یاد اون رسم قشنگ، میخوایم ماهم اگر برامون مقدور بود یه روز در این هفته رو روزه بگیریم و دم افطار برای همه دعا کنیم.🌷 پ.ن ۲: این دوتا حدیث خیلی قشنگ از امام كاظم (علیهالسلام) هدیه به همه عزیزانی که توی این کار مشارکت میکنن🌷 🔶 إنّ مَنْ دَعَا لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیبِ نُودِی مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِأَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ! هر کس برادر دینی خود را غیاباً دعا کند از عرش به او ندا میرسد: صد هزار برابر (آنچه برای برادر خود خواستی) به تو عطا گردید! 🔶 مَن دعاِ لإخوانِه مِنَ المُؤمنین وَ المؤمناتِ و المُسلمین والمُسلماتِ وَكَّلَ اللهُ بِهِ عَن كُلِّ مؤمنٍ مَلَكاً یدعولَه. کسی که برای برادران و خواهران مؤمن و مسلمان خود دعا کند خداوند از طرف هر یک از آنان مَلَکی میگمارد که همواره برایش دعا نمایند. (وسائلالشیعه، ج ٤، ص ۱۱۴۸ و ١١٥٢) پ.ن ۳: توی بخش نظرات هرکس حاجت خاصی داره که دوست داره بقیه به صورت خاص براش دعا کنن، میتونه بنویسه. هرکس هم که دید و برای اون حاجت دعا کرد، لایک کنه. ❤️ #دوشنبه_های_همدلی #مادران_شریف_ایران_زمین
22 شهریور 1400 15:13:05
1 بازدید
madaran_sharif
. #پ_وصالی (مامان #امیرعلی ۱سال و ۷ ماهه، و یه دختر خانوم توراهی) . کل دنیا رو سرم خراب شده بود! اصلا چند روز غذا نمیخوردم.😥 کارم شده بود نگاه کردن به امیرعلی و زار زار گریه کردن که من دارم به این بچه ظلم میکنم. چرا باید تو ۱۱ ماهگی این طفل معصوم من باردار بشم...😞 من بچهی دوم میخواستم، نه که نخوام! ولی نه به این زودی... . نمیتونستم با این جریان کنار بیام. حتی شبا خواب نوزادی امیرعلی رو میدیدم و اون کولیک وحشتنااااک و با ترس میپریدم از خواب.😫 تا اینکه دکتر گفت جنین در آستانهی سقطه. دلم هرررری ریخت پایین. یه حسی تو دلم داد زد نه!! همهش انگار حاصل ناشکری بود که کردم. همهی وجودم پر از پشیمونی شد. . اشکام امونمو برید. برگشتم ب سمت خدا، خدایا غلط کردم، خدایا میخوامش، خدایا تیکهی وجودمو بهم پس بده، نمیخوام از دستش بدم، ببخش دخالت کردم تو کارت، ببخش اگه ناشکری کردم، و چندین باااار آزمایش و سونوهای مختلف. . دکتر بعد چند روز گفت جنین به طرز معجزه آسایی قلبش تشکیل شده و حالش خوبه. شکر کردم خدا رو🤲🏻 میدونین چیه؟! گاهی آدم برای شکر نعمت باید در آستانهی از دست دادن اون نعمت قرار بگیره تا قدرشو بدونه. . حالا که دخترم تا چند روز دیگه به دنیامون پا میذاره با خودم میگم: درسته که من آمادگی و برنامه برای حضور بچهی دوم نداشتم (چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی) و حتی تا مدتها بارداریمو از همه پنهون کردم که مورد شماتت طرز فکر افراد قرار نگیرم، ولی الان افتخار میکنم که مادر دو تا فرشتهام که قراره بهترین دوست و همدم هم باشن.🧡 . سختی زندگی که کم نمیشه، اگه باردار نبودم زندگی شاید از یه طرف دیگه بهم سخت میگرفت. مثلاً شاید امیرعلی شیطونتر بود و بیشتر نیاز به مراقبت داشت. یا شاید بیشتر مریض میشد و هزار تا شاید دیگه. . یاد گرفتم که شاکر باشم. بیشتر حواسم هست کجام الان. ایمان دارم که تموم صداها شنیده میشن و بیپاسخ نمیمونن. چه شکر نعمت و چه کفر نعمت! خدایا چه بسیار کفر نعمتهایی که کردم و تو از سر لطف و مهربونی و حکمتت نعمت رو از من دریغ نکردی. خدایا چه قدرررر زیادن ناشکریهای ما و چندین برابرش بازم بارش الطاف شماست. 💛الحمدالله رب العالمین💛 . #ان_مع_العسر_یسری . . #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
22 اردیبهشت 1400 15:27:52
0 بازدید
madaran_sharif
. #ف_جباری (مامان زهرا ۳ ساله و هدی ۸ ماهه) داشتم کیسه رو با طناب تند تند میفرستادم پایین و خدا خدا میکردم کسی از تو کوچه رد نشه که یهو صاحبخونه سر رسید.🤦🏻♀️😂 - صاحبخونه: با کی کار دارین؟ چیکار دارین میکنین؟🤔 - پیک سوپری: خریدهای اون خانوم رو آوردم.🙂 -من:😌 پ.ن۱: اولین بار بود که تو خونهی جدید اینترنتی سفارش میدادم، داشتم لباس میپوشیدم تا سفارشم برسه و برم بگیرم که به خودم اومدم دیدم اوووه... جوراب و روسری و چادر بپوشم، ماسک بزنم، ۳ ساله لباس مناسب بپوشه، دمپایی پا کنه، ۸ ماهه رو بزنم زیر بغل، دو طبقه بدون آسانسور با سرعت ۳ ساله بریم پایین، خریدا رو بگیریم، بیایم بالا...🥵😖 این همه کار میخواستم بکنم میرفتم مغازه دیگه! پ.ن۲: خونه قبلیمون به پیکها میگفتم سفارشم رو داخل آسانسور بذارن و بفرستن بالا، برای اونها هم زحمتی نداشت این کار. اما چندین بار پیش اومده بود که برای دریافت سفارشهایی که نیاز به امضا داشت، بعد از درخواست از آقای پیک که یا بیخیال امضا بشن یا تشریف بیارن بالا چون من بچههای کوچیک دارم و پایین اومدن برام زحمت زیادی داره با برخوردهای از سر بیمهری مواجه میشدم و به سختی میافتادم. در حال حاضر توی جامعهی ما بچه داشتن و با بچه در اجتماع حضور پیدا کردن خلاف جریان آب شنا کردنه. موانعی که بر سر راه این جریان وجود داره خیلی متنوعه، از موانع فرهنگی و نگاههای غلط و بیمهریها تا زیرساختهای نامناسب و حتی نبود زیرساختی که مادر و کودکش رو به رسمیت بشناسه. بنابراین آدمهای متنوعی هم میتونن در حل این مسئله موثر باشن؛ همسایههای عزیز، پیکهای زحمتکش سیاست گذاران منبریها رسانهچیها باید بفهمن که یک مادر با افتخار برای تربیت انسانهایی که آینده جامعهی اونها را میسازه تلاش میکنه. پس اونی که از به سختی افتادن در روزمرگیش خجالت میکشه مادر نیست، بلکه اونهایی هستن که جایگاه و شرایط یک مادر رو تمام و کمال درک نمیکنن! پس بیمهری میکنن، پس تلاشی برای اصلاح نگرشها در منابر و رسانههاشون نمیکنن، پس سیاستهایی در جهت حفظ کرامت مادر و کودک نمیگذارن! شما تا حالا تو موقعیتی قرار گرفتین که به خاطر بچهها بیمهری ببینین؟ یا جایی از جامعه، مهمونی، مغازه، بانک، خیابون، حس کردین شرایط و جایگاهتون نادیده گرفته شده؟ توی اون موقعیت از وجود و حضور فرزندتون احساس سرخوردگی داشتین یا با اعتماد به نفس برای حل مسئلهتون تلاش کردین؟ #روزنوشت_های_مادری #تکریم_مادران #فرزندپروری #عزت_نفس #سیاست_گذاری #فرهنگ #مادران_شریف_ایران_زمین
13 شهریور 1400 15:10:51
0 بازدید
مادران شريف
0
0
. #ف_اردکانی (مامان #محمد_احسان ۱۳، #محمد_حسین ۱۱/۵ ، #زهرا ۱۰، #زینب ۷/۵، #محمد_سعید ۳/۵ ساله) #قسمت_هفتم بله مادرم که دو داماد و یک عروس داشتن، خداخواسته باردار شده بودن. من بر عکس خواهرم خوشحال شدم و دلداریش دادم که حتماً خیر و صلاحشون بوده و گفتم هر چیزی که از نظر عرف ناپسنده، لزوماً ناپسند نیست. همیشه عرف جامعه ملاک و معیار نیست مگر در مواردی! هم از بارداری مامانم خوشحال بودم هم یه نموره دل فاطمهی منفی درونم خنک شده بود😅😈 (خدایا منو ببخش🤲🏻) البته عمر داداشی به دنیا نبود و چند ماه بعد از تولد زهرا، توی شکم مامانم مرحوم شد. (اون موقع مامانم ۴۶ سال داشتن و علت فوت جنین شش ماهه مشخص نشد) با تولد زهرا برای نگهداریش، به چالش جدی برخوردیم. (گرچه حدودا یک ماه زودتر به دنیا اومد ولی مشکل خاصی غیر از وزن کم (۲کیلو) نداشت) دو تا پسر و یه دختر کوچولو که پسرا فکر میکردن عروسکه و...😩 واقعاً هم مثل عروسک کوچولو بود. یه تخت فلزی سبک پیدا کردیم و با زنجیر از سقف آویزون کردیم. اونم وسط پذیرایی.🤦🏻♀️ حالا فکر میکنید نینی جدید راحت توش میخوابید؟ خیر! اون دوتا جقله اسباببازی پرت میکردن توش یا با یه چیز بلند میزدن بهش و بیدارش میکردن. گذاشتنش تو یه اتاق و قفل کردن در هم چارهساز نشد.😒 یادمه ۲هفته جایی بودیم که اتاق جدا نداشت، ناچار برای سر زدن به سرویس😉 زهرا رو میذاشتم تو کمد دیواری درشو قفل میکردم.🤦🏻♀️ چند ماه بعد از تولد زهرا خونهدار شدیم.(اینم برکتش) یک خونهی کوچیک ۱۰۰ متری که خونهی رویاهای من بود. در واقع خونهی قبلی پدر و مادرم رو با تخفیفات ویژه خریدیم و تعمیرش کردیم. و من برگشتم به همون محلهی قدیمیای که توش بزرگ شده بودم و با تمام همسایههاش آشنا بودم. همسایههای قدیمی که کاملاً قابل اعتماد و مذهبی بودن. اونایی هم که از محله رفته بودن جاشون رو به بچههاشون داده بودن.👌🏻 همسایهها واقعا یاری میکردن تا من بچهداری کنم.😊 مخصوصاً وقتی کاری پیش میاومد و احتیاج به بیرون رفتن پیدا میکردم بچهها رو میسپردم دستشون. موقع زایمان کاچی میپختن و خلاصه از هیچ کاری در حقم دریغ نمیکردن.❤️ وقتی مشکلی پیش میاومد یا دلم میگرفت، همسایه بغلی بود. نبود، بغلیش! نبود، بغلیش! همینطوری برو تا ته کوچه! هیچکدوم نبودن، کوچه پشتی!😂 بالاخره یکی پیدا میشد به دادم برسه.😉 تا اینکه فرزند چهارممون به فاصلهی ۲.۵ سال از زهرا خانوم به دنیا اومد. (تیر۹۳) این دفعه مامانم با لحن ملایمتری ناسزا نثارمون کردن.😂 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین