پست های مشابه

madaran_sharif

. مادری خیلی قشنگه💖 ولی دلیل نیست که سخت نباشه😥 . وقتی بچه‌ی سومم به دنیا اومد، کولیک شدید داشت و من نمی‌تونستم برای دوتای دیگه وقت بذارم😣 . تقریبا هیچ برنامه‌ای برای بچه‌هام نداشتم، جز تلویزیون😓 این، هم اونا رو ناراحت می‌کرد هم خودمو😟 . قبلا باهاشون بازی می‌کردم⚽ نقاشی می‌کشیدم...🎨 یه مدت با بچه‌ها ورزش می‌کردیم، گرگم به هوا بازی می‌کردیم و تو خونه می‌دویدیم🏃‍♀️ . ولی حالا هیچی. حالم خیلی بد بود...😣😩 . داشتم شرایط سختی رو تحمل می‌کردم. شرایطی که ممکن بود برای هر مادری پیش بیاد... . هر مادری ممکنه گاهی حالش بد باشه، آدم‌ها همیشه با بچه‌ها خوب و خوشحال نیستن. گاهی یکی از بچه‌ها اینقدر مریضه، که نمی‌تونی به اون یکی توجه کنی. اگه شب تا صبح یکیشو پاشویه کردی، صبح دیگه نا نداری😵 یا اگه بچه‌ت جیغ می‌زده😩 و این شرایط یکی دو ماه تکرار شده . نمی‌شه گفت این فرد الان مادر بدیه. شرایط الان سخته، و البته ارزش مادری هم به خاطر همین سختی‌هاشه. . همه‌ی مادرها روزهای خوب و بد دارن. آدم با بچه‌ش عصبانی هم می‌شه. مخصوصا اگه چندتا باشن و حقوق یکی، توسط اون یکی خدشه‌دار بشه🥺 . . من یه روزهای خیلی ایده‌آلی دارم که برای بچه‌هام خیلی وقت گذاشتم😌 بهترین بازی‌ها رو کردیم، کاردستی درست کردیم، و یک روزهایی هم انقدر اذیتم کردن که صادقانه بگم از مادری بدم اومده😭 . . حالا که چند تا بچه دارم، متوجه شدم چند تا چیز، برای من خیلی ضروریه⁦👌🏻⁩ . یکی اینکه بتونم برای خودم یه وقتی رو بدون بچه باز کنم. . خوبه این فرهنگ بین مامانا و خانواده‌ها جا بیفته که مادر بتونه گاهی از بچه‌ش جدا باشه⁦🧕🏻⁩ برای اینکه بتونه حتی خودشو پیدا کنه. و یکی اینکه مادر، بدون بچه‌ش با همسرش باشه⁦🧕🏻⁩⁦🧔🏻⁩ . . نیاز آدم‌ها با هم متفاوته. و حتی نیاز یه نفر در طول زمان . ولی اگه کسی این نیاز رو حس می‌کنه😣 باید بهش توجه کنه... . خودم می‌تونم بگم تا وقتی بچه سومم به دنیا نیومده بود، این نیاز رو نداشتم. پسر اولمو، تقریبا هیچ‌وقت از خودم دور نمی‌کردم😌 نه تنها نیاز نداشتم، که حتی همسرم یک‌بار پیشنهاد دادن که بچه‌ها رو یک هفته بفرستیم جایی، و من اینقدر حالم بد شد😨 که همسرم از پیشنهادشون پشیمون شد⁦ن⁦👋🏻⁩ ولی وقتی مهدیمون به دنیا اومد، این من بودم که این پیشنهاد رو دادم...😁 . و دوتای اولی رو یکی دو هفته‌ای فرستادیم شیراز، پیش مادرشوهرم، و من فرصت کردم خودمو پیدا کنم... . . #پ_ت #قسمت_دهم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

31 اردیبهشت 1399 14:51:01

0 بازدید

madaran_sharif

#م_کلاته (مامان #مرتضی ۶.۵ ساله، #فاطمه ۴.۵ ساله و #مجتبی ۲ ساله) از وقتی پسر اولم کوچیک بود، با همدیگه به مسجد می‌رفتیم اما به تاثیرش تو زندگیمون توجه نداشتیم. پسرم که یه سال و نیمه شد، درسم رو به خاطر بارداری، غیرحضوری کردم. اما موندن تو خونه و استراحت کردن، برای منی که عادت به بیرون از خونه بودن داشتم، سخت بود. برا همین هر روز نزدیک ظهر با پسر کوچولوم می‌زدیم بیرون، تا مادر و پسری حال و هوامون عوض بشه💕😊 یه کم قبل از نماز با سه چرخه راه می‌افتادیم به سمت مسجد، و تو راه از کوچک‌ترین چیزها برای بازی و سرگرمی استفاده می‌کردیم. از برگ‌های تو خیابون🌿 تا ماشین‌ها🚗 و خونه‌ها.🏢 گاهی هم می‌رفتیم پارک نزدیک مسجد و خوش می‌گذروندیم.🤗 بعد اینکه دختر کوچولوی قشنگمون به جمعمون اضافه شد، باز همین راه ادامه داشت. پسر جون تو سه چرخه و دختر کوچولو تو کالسکه.😅 چندی که گذشت، اثاث کشی کردیم به یه خونه دیگه. محله‌ی جدیدی که رفتیم، مسجدش در حال ساخت بود☺️ و تا وقتی مسجد ساخته بشه، نمازها رو تو پارک کنار مسجد برگزار می‌کردن. چی از این بهتر و خاطره‌سازتر برای بچه‌ها😁🤩 بعد اومدن کوچولوی سوممون هم این راه ادامه داره و سه‌تایی با هم به مسجد تازه تأسیس نزدیک خونه می‌ریم. سعی می‌کنیم نمازها رو تو مسجد باشیم و تو مراسم‌ها هم شرکت کنیم. چند سالی هست تو بسیج هم فعالیت دارم و سرگروه حلقه صالحین مسجد شدم. همیشه بچه‌ها رو هم همراه خودم به برنامه های مختلف می‌برم.☺️ این نزدیک بودن به مسجد خیلی برامون خوب بوده. بچه‌ها کلی تو مسجد بازی می‌کنن و سرگرم می‌شن. دوستای خیلی خوبی هم از همین طریق پیدا کردیم. از طرفی یکی از مهم‌ترین راه‌های تربیتی همین مسجد بردن بچه‌هاست. خاطره‌سازی مثبت هم، یکی از نکات مهم برای تربیت فرزند تو ۷ سال اول هست که تو مسجد شکل می‌گیره؛ و از همه مهم‌تر پاداشی که خدا برای مسجد رفتن در نظر گرفته😍🥰 «هرکس به سوی مسجد گام بردارد، در برابر هر گامی 10 حسنه برایش ثبت و 10 گناهش پاک و ده درجه و منزلت او (در بهشت) بالا می‌‌رود.» (وسائل، ج 3، ص 483) این دوست خوب پیدا کردن تو مسجد، در احادیث هم اشاره شده.🥰 «کسی‌که اهل مسجد باشد حداقل یکی از این سه بهره نصیب او می‌‌شود: دعائی که خدا او را سزاوار بهشت کرده بلائی که از او دفع شده یا یک برادر دینی قسمت او شده که برای رضای خدا از او بهره‌‌مند می‌شود.» (وسائل، ج 3، ص477) شما چه تجربه‌ی خوبی از مسجد رفتن‌هاتون با بچه‌ها دارید؟ #تربیت_مسجدی #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

20 بهمن 1400 17:46:49

2 بازدید

madaran_sharif

. #ا_باغانی (مامان #علی 4 ساله و #رضا یک سال و سه ماهه) (مسئول دوره‌ی مطالعاتی مادران شریف) مادران شریف تازه شروع به کار کرده بود که اعضای گروه تصمیم گرفتن برای رشد فکری مجموعه، کتاب‌هایی با موضوعات مرتبط رو دورهمی و دسته‌جمعی مطالعه کنن. اون موقع من تو جمع این گروه نبودم؛ ولی از طریق یکی از دوستام از این تصمیم مطلع شدم و چون از قبل دغدغه‌ی مطالعه داشتم، بهشون اضافه شدم و شروع کردم. هر روز فقط حدود پنج صفحه از کتاب رو می‌خوندیم. می‌خواستیم آهسته و پیوسته پیش بریم تا همه بتونن ادامه بدن. برای اینکه بتونم منظم مطالعه کنم، زمان خاصی از روز رو به این کار اختصاص دادم. مثلاً اون اوایل هر روز صبح تو اتوبوسِ به سمت دانشگاه، مقرری رو می‌خوندم. طوری شده بود که اگه یه روز دانشگاه نمی‌رفتم ممکن بود خوندن کتاب بمونه برای آخر شب.😅 این گروه مطالعه برام خیلی خوب بود. چون هم مقرری روزانه کم بود هم دسته جمعی می‌خوندیم و بهم انگیزه می‌داد. اولین سری کتاب‌ها که تموم شد، با پیشنهاد بچه‌ها مجموعه‌ی «ادب الهی» از حاج آقا مجتبی تهرانی رو شروع کردیم. با هم‌دیگه تونستیم این مجموعه‌ی پنج جلدی رو هم با روزی پنج تا ده دقیقه مطالعه بخونیم.🤩 کاری که شاید انجامش برای من به تنهایی خیلی سخت و دور از دسترس بود و اگه این مطالعه گروهی نبود، تا الانم بعید بود این پنج جلد رو بخونم.🙈 گذشت، تا اینکه خانم اکبری که از اعضای اصلی مادران شریف هستن، در لایوی که داشتن به این قضیه مطالعه گروهی اشاره کردن. بعد اون، یکی دو نفر از مخاطبین، خواستن که عضو گروه مطالعاتی بشن. و ما تصمیم گرفتیم بستری فراهم کنیم که افراد بیشتری بتونن همراهمون باشن.👌🏻😍 این بود که مادران شریف فراخوان تشکیل دوره‌ی جدید رو داد و با جمع بزرگی از مخاطبین گروهی رو تشکیل داد. و تو این گروه کتاب‌های «تربیت دینی کودک» آیت‌الله حائری شیرازی و «تربیت کودک» آقای صفایی حائری مطالعه شدن.😃😃 بعد تموم شدن کتاب‌ها تعداد زیادی از دوستان لطف کردن و پیام‌های تشکر برامون فرستادن. بعضی می‌گفتن مدت زیادی بود کتاب‌ها رو خریده بودن ولی فرصت نمی‌شده بخونن و تونستن با این گروه بخونن. این پیام‌ها بهمون انگیزه داد که کار رو ادامه بدیم. این بار تصمیم گرفتیم مجموعه کتاب‌های «من دیگر ما» از آقای عباسی ولدی رو شروع کنیم. دوره با یه فراخوانی جدید شروع شد و هنوزم ادامه داره. تا الان جلد های اول و دوم رو تموم کردیم و در حال خوندن جلد سوم هستیم.☺️ #دوره_مطالعاتی #مادران_شریف_ایران_زمین

20 مهر 1400 18:09:59

3 بازدید

madaran_sharif

. #ز_ح (مامان #حسنا خانوم ۱۳ ساله و آقا #محسن ۹دساله) . یه طناب بسیار محکم... یه رشته از جنس مهربانی... یه رابطه عاشقانه به رنگ خدا... این‌ها و صدها تعریف زیبای دیگه در تعریف رابطه‌ی مادر و فرزند در ذهن من از کودکی می‌چرخید.👩🏻👶🏻 . اما تقدیر این بود که از نزدیک این رابطه زیبا و غیرقابل جایگزین رو درک نکنم و از دو سالگی از این نعمت بزرگ محروم موندم.😞 . به خاطر نداشتن این نعمت بزرگ، توفیق دادن کادوی روز مادر رو هم نداشتم.😢 دائم فکر می‌کردم بچه‌ها چطور به ماماناشون ابراز عشق می‌کنن، می‌پرن بغلشون، می‌بوسنش، براش نقاشی می‌کشن یا با یه سنجاق سر منجق‌دوزی شده موهای مامانشونو خوشگل‌تر می‌کنن؟! . اینا همه موند تا خدا دختر قشنگمو بهم داد و بعد خیلی زود، پسر شیطونمو( هر دو هم در اوج درس و کارای شرکت!) 😍😍 . و من یه مامان اولی متعجب بودم و بی‌تجربه‌گی‌هایی که منو به قول ننه‌جون‌ها، دنیادیده کرد. . حالا که هر سال این فرشته‌ها، من رو با یه نوآوری در هدیه خوشحال می‌کنند، از خدا ممنونم که نه تنها طعم تلخ روزهای بی مادری رو دیگه هر سال تجربه نمی‌کنم بلکه اونقدر شیرینی روزهای مادری زیادن که گاهی رودل می‌کنم!😳😜 . و با افتخار منتظر تولد فرزندان بعدیم هستم تا این شیرینی‌ها رو صدچندان کنم😋 و طعم ناب این رابطه رو به کام فرزندانم بچشونم و انشاءالله این طعم شیرین نسل به نسل حس بشه... . پ.ن: کارتی که بیشترین جینگیلی‌جات رو داره حاصل دست دخترکمونه و اونی که فنی ساخته شده و قفل داره حاصل دست آقا پسرمون😍❤️ . . #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

18 بهمن 1399 17:13:55

0 بازدید

madaran_sharif

. #ر_ن (مامان سه فرزند ۷ ساله، ۴ ساله و ۶ ماهه) . کار کردن با بچه‌ی کوچیک، بالاخره بهره‌وری رو پایین میاره و تو خونه هم باید وقت بذاری. یه موقع‌هایی می‌شد که فرزند دومم، دوست نداشت مهد باشه و من میاوردمش پیش خودم و کار رو تعطیل می‌کردم. یا اگه جلسه‌ای بود و مجبور بودم باشم، در کنارش سعی می‌کردم یه جوری سرگرمش کنم؛ با خوراکی، نقاشی کشیدن، یا بعضا گوشی (خیلی کم گوشی می‌دادم.)🎨📱 . . اسفند ۹۸ خدا رو شکر فرزند سومم به دنیا اومد.😍 بعد از اون کرونا هم اومده بود و من مدتی تو مرخصی زایمان بودم. . تو بارداری، خوشحال بودم که بعد از سومی هم انشاالله می‌تونم کارم رو ادامه بدم، با توجه به اینکه مدرسه و مهد رو دارم. ولی کرونا اومد و مدرسه و مهد تعطیل شد.🙄 . من باید نصف نشانه‌های الفبا رو که مونده بود، به بچه بزرگم یاد می‌دادم و ازش امتحان می‌گرفتم.😣 از طرفی چون بچه‌ها دائم خونه بودن، حوصله‌شون سر می‌رفت و نمی‌شد خونه‌ی دوست و... برن و خودمم به خاطر بچه‌ی کوچیک، نمی‌تونستم جایی ببرم. . ولی خدا رو شکر می‌کنم که بچه‌ی جدید براشون سرگرمی شد و راحت‌تر با این شرایط کنار اومدن. علاوه بر اون، مامانم هم، خدا حفظشون کنه، هستن و تا سه ماهگی بچه، با هم زندگی کردیم. یعنی یا با هم تهران بودیم، یا با هم شهرستان. دوری از همسر سخت بود ولی هیچ تصمیم دیگه‌ای نمی‌شد گرفت. چون بچه‌ها فدا می‌شدن. با وجود مادرم، گاهی کوچیک‌ترین بچه رو می‌ذاشتم پیشش و بزرگترا رو می‌بردم بیرون. . تهش واقعا فکر می‌کنم خدا تو هر شرایطی، اگه آدم سعیشو بکنه، یه راه نجاتی باز می‌کنه. این خلاصه‌ای بود که تو این سال‌های زندگی بهش رسیدم.  . . چند ماه که گذشت، کم‌کم کارها با شرایط کرونا شکل دیگه‌ای گرفت. بچه‌ها بیشتر عادت کردند که باید ماسک بزنن و من با این شرایط، ولی نه مثل سابق، هم‌چنان دارم کار رو ادامه میدم؛ هرچند که سختی‌ها و فراز و نشیب‌های خودش رو داره.💪🏻 . یادمه یه بار یکی از اساتیدم می‌گفتن وقتی آدم داره تو یه راهی میره، جلوش کلی موانع مختلف و راه‌های اشتباه و سرعتگیر هست. اونی صبوره که با وجود همه اینها به رفتن ادامه میده و مسیر انحرافی هم اگه رفت، برمیگرده؛ نه اینکه وایسته یا کلا یه راه دیگه با یه مقصد دیگه رو بره. . بعد از صحبت ایشون، من همیشه یه تصویری از این صحنه تو ذهنم دارم و تو مشکلات زندگی، خودم رو جای‌گذاری می کنم و از دور به این صحنه و به قبل و بعدش، نگاه می کنم. این نگاه خیلی بهم کمک می‌کنه که توجه کنم این سختی‌ها گذراست... . . #قسمت_پایانی #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

15 مهر 1399 16:54:10

0 بازدید

madaran_sharif

. #پ_بهروزی . حالا فرض کنیم تو خونه تونستيم مصرف تلویزیون رو به حداقل برسونيم! بقیه جاها چی؟ متاسفانه ما هم بيشتر اطرافيانمون #تلویزیونی هستن!⁦🤷🏻‍♀️⁩ یعنی یا خونه نیستن، و یا اگر هستن تلویزیون روشنه😖 . اوایل فک می‌کردیم اگر بچه‌ها خونه دیگران ببینن دیگه عادت می‌کنن و زحماتمون به باد می‌ره! . اما دیدیم نمی‌شه توقع داشته باشیم همه دغدغه ما رو درک کنن و رفتارشونو تغییر بدن! حساسیت ما فقط کدورت ایجاد می‌کنه! . از طرفی اتفاقاتی افتاد که مطمئن شدیم جذابیت و فایده‌ی چیزهایی که تو خونمون به عنوان جایگزین وجود داره بیشتر از تلویزیونه! بعضی از این اتفاقات جذاب رو تو کامنت‌ها بخونيد😊 . اما بی‌تفاوت هم نبودیم. . 👈 مثلا وقتی بچه‌ای داشت کارتون مي‌ديد، اگر راضی نمی‌شد خاموش کنه، محمد رو با بازی مشغول می‌کردیم، زیر سه سال کار سختی نبود، چون #تلویزیونی نبود راحت جدا می‌شد. به تجربه بهمون ثابت شد بچه‌هایی که عادت به دیدن تلویزیون داشتن، یا نمی‌شد با بازی حواسشونو پرت کنیم! یا با کلی مشقت موفق می‌شدیم! 👈 وقتی همه مشغول تماشای تلویزیونن، من جایی می‌شینم که هم تو جمع حضور داشته باشم هم تلويزيون تو زاویه دیدم نباشه و مشغول کتاب خوندن می‌شم😎😅می‌خوام محمد بی‌توجهی من به تلویزیون رو ببینه. 👈 تو گفت و گو هایی که با محوریت یه فیلم یا سریاله شرکت نمی‌کنم! این سکوت و حرف نزدنه هم پیام بی‌توجهی منو به بچه‌م مي‌رسونه. 👈 با زبان کودکانه‌ی خودش آسیب‌های تماشای زیاد تلویزیون رو توضیح می‌دم. مثلا به جای اینکه بگم تلویزیون خلاقیت رو کم می‌کنه و فرصت و قدرت تفکر رو می‌گیره، می‌گم اگه زیاد ببینیم مغزمون کوچیک می‌شه! فکرمون ضعیف می‌شه. 👈 نعمت‌هایی که خدا بهمون داده رو مکرر شرح می‌دم براش. مثلا می‌گم خدایا شکرت که به محمدآقا یه داداش دادی که باهاش بازی کنه😘ممنونم ازت که نزدیک خونه‌مون گاوداری هست و ما می‌تونیم بریم به گاوها غذا بدیم و شیر تازه بخریم. 👈 حال که بزرگتر شده بچه‌های فامیل تلاششونو می‌کنن که محمد از تماشای کارتون محروم نشه خدایی نکرده. می‌شه بگم این نیاز کاذب رو ایجاد کردن براش. این مواقع مقاومت نتیجه خوبی نداره😒باهاش می‌شینم و می‌بینم و بعد نشست تحلیل و بررسی برگزار می‌کنیم😂😎 با این کار توپ میاد تو میدون ما و کارتون می‌شه یکی از ابزارها برای انتقال ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها😍😁 . پ.ن: بالاخره تموم شد😬 تاکید می‌کنم که این داستان صرفا تجربه یه خانواده بدون تلویزیون بود، تا امروز که محمد آقا سه سال و هشت ماهشه و علی آقا یک سال و هفت ماه😍 . #تلویزیونی_شدن #مادران_شریف_ایران_زمين

06 مرداد 1399 16:57:23

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. #م_زادقاسمی (مامان #فاطمه_سادات ۱۷ساله، #سیده_ساره ۱۲ساله، #سید_علی ۸ساله و #سید_مهدی ۵ساله) #قسمت_اول گیلانی هستم. سال ۱۳۵۸ در یکی از روستاهای شهر رشت متولد شدم. چهار خواهر و دو برادر دارم که بعد از من به دنیا اومدن. اونم تو فاصله‌ی ۱۰ سال.😊 یعنی خواهر کوچیکم سال ۶۸ به دنیا اومد. وقتی که مامانم فقط ۲۸ سالشون بود. مهم‌ترین تاثیری که از رابطه‌ی پدر و مادرم با هم گرفتم، ادب و احترام در همه‌ی موقعیت‌ها بود.👌🏻 پدرم کشاورز بودند و در عین حال در کارخانه‌ای آهنگر بودند. سبک زندگی متوسطی داشتیم در روستا زندگی می‌کردیم و در محیطی بسیار سرسبز و فکر می‌کنم زندگی که ما داشتیم برای بچه‌های الان رویایی باشه. من با طبیعت بزرگ شدم. داشتن سگ و گربه بدیهیات زندگی ما بود. سگی داشتیم که نگهبان خونه بود و خیلی به ما احترام می‌ذاشت و دوستمون داشت. تو حیاط زندگی می‌کرد. وظیفه‌اش نگهبانی کردن از ما بود نه اینکه ما ازش نگهبانی کنیم. گربه‌ هم داشتیم که وظیفه‌اش این بود که مراقب باشه موش داخل خونه نیاد.😁 ما بهش غذا می دادیم و دوستش داشتیم ولی اجازه نداشت داخل خونه بیاد. انواع و اقسام پرندگان و دام و طیور و سایر جنبندگان رو داشتیم.😂 باغ، شالیزار و هوای خوب. از صبح که چشم باز می‌کردیم با خواهر برادرها توی حیاط بودیم و شب بیهوش می‌افتادیم و در طول روز خونه کثیف کردنی نداشتیم. دوره مدرسه مدارس عادی درس می‌خوندم و هم‌کلاسی‌ها و معلم‌ها تاثیرات عمیق و بلند مدت روی ما نداشتن و مهم‌ترین چیزی که توی رشد و شخصیت من تأثیر گذاشت خانواده بود وگرنه تو محیط مدرسه انواع و اقسام بچه‌ها رو داشتیم و من با بچه‌ها رفیق بودم خیلی دیوارکشی خاصی نداشتم ولی متاثر نبودم البته اون زمان شخصیت خیلی تاثیرگذار جدی هم نداشتم.😅 سال ۷۷ رشته‌ی روانشناسی دانشگاه گیلان قبول شدم. بعد از ورود به دانشگاه با بچه‌های فعال مذهبی آشنا شدم که خیلی مقید بودن کنار درس دانشگاه، فعالیت فرهنگی داشته باشن. اعتقاد به تکلیف، اعتقاد به جبهه حق و باطل داشتن... و آشنا شدن با اون‌ها مسیر زندگیم و نگاهم به زندگی رو عمیقا تغییر داد و مسیر جدید و روشنی برای من شکل گرفت.☺️ #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. #م_زادقاسمی (مامان #فاطمه_سادات ۱۷ساله، #سیده_ساره ۱۲ساله، #سید_علی ۸ساله و #سید_مهدی ۵ساله) #قسمت_اول گیلانی هستم. سال ۱۳۵۸ در یکی از روستاهای شهر رشت متولد شدم. چهار خواهر و دو برادر دارم که بعد از من به دنیا اومدن. اونم تو فاصله‌ی ۱۰ سال.😊 یعنی خواهر کوچیکم سال ۶۸ به دنیا اومد. وقتی که مامانم فقط ۲۸ سالشون بود. مهم‌ترین تاثیری که از رابطه‌ی پدر و مادرم با هم گرفتم، ادب و احترام در همه‌ی موقعیت‌ها بود.👌🏻 پدرم کشاورز بودند و در عین حال در کارخانه‌ای آهنگر بودند. سبک زندگی متوسطی داشتیم در روستا زندگی می‌کردیم و در محیطی بسیار سرسبز و فکر می‌کنم زندگی که ما داشتیم برای بچه‌های الان رویایی باشه. من با طبیعت بزرگ شدم. داشتن سگ و گربه بدیهیات زندگی ما بود. سگی داشتیم که نگهبان خونه بود و خیلی به ما احترام می‌ذاشت و دوستمون داشت. تو حیاط زندگی می‌کرد. وظیفه‌اش نگهبانی کردن از ما بود نه اینکه ما ازش نگهبانی کنیم. گربه‌ هم داشتیم که وظیفه‌اش این بود که مراقب باشه موش داخل خونه نیاد.😁 ما بهش غذا می دادیم و دوستش داشتیم ولی اجازه نداشت داخل خونه بیاد. انواع و اقسام پرندگان و دام و طیور و سایر جنبندگان رو داشتیم.😂 باغ، شالیزار و هوای خوب. از صبح که چشم باز می‌کردیم با خواهر برادرها توی حیاط بودیم و شب بیهوش می‌افتادیم و در طول روز خونه کثیف کردنی نداشتیم. دوره مدرسه مدارس عادی درس می‌خوندم و هم‌کلاسی‌ها و معلم‌ها تاثیرات عمیق و بلند مدت روی ما نداشتن و مهم‌ترین چیزی که توی رشد و شخصیت من تأثیر گذاشت خانواده بود وگرنه تو محیط مدرسه انواع و اقسام بچه‌ها رو داشتیم و من با بچه‌ها رفیق بودم خیلی دیوارکشی خاصی نداشتم ولی متاثر نبودم البته اون زمان شخصیت خیلی تاثیرگذار جدی هم نداشتم.😅 سال ۷۷ رشته‌ی روانشناسی دانشگاه گیلان قبول شدم. بعد از ورود به دانشگاه با بچه‌های فعال مذهبی آشنا شدم که خیلی مقید بودن کنار درس دانشگاه، فعالیت فرهنگی داشته باشن. اعتقاد به تکلیف، اعتقاد به جبهه حق و باطل داشتن... و آشنا شدن با اون‌ها مسیر زندگیم و نگاهم به زندگی رو عمیقا تغییر داد و مسیر جدید و روشنی برای من شکل گرفت.☺️ #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن