پست های مشابه

madaran_sharif

. #ف_جباری (مامان زهرا ۲ سال و ۲ ماهه) . مثل همیشه توی مهمونی کاری با غذا نخوردن زهرا نداشتم. - باید غذای بچه رو با ترفند و بازی بدی. خودش که نمی‌شینه بخوره!😏 - اووه من اصن حوصله این همه تلاشو ندارم.😀 - انقدر سرتو شلوغ کردی که وقت و #حوصله برای بچه‌ت نداری!!😒 . . اون شب باز تو چند صحنه دیگه همه‌ی اعضای خانواده سعی کردن بهم بفهمونن که به نظرشون من به خاطر فعالیت‌های فراتر از مادریم، تبدیل به یک مادر بی‌کفایت شدم و متاسفانه این ماجرا ادامه پیدا کرد.😑 . همین شد سرآغاز چند ساعت گریه و چند روز بی‌حوصلگی و #مشورت و گفت‌و‌گو با همسر و چندین هفته تفکر.🥺😞 حسم این بود که باید قید #خانواده و #حمایت‌هاشونو بزنم و زندگیم رو #تنهایی به دوش بکشم و به انزوای عمیق و طولانی فرو برم...😪 . که خداروشکر همسرم نذاشتن این ماجرا کش پیدا کنه و تنهایی رفتن برای خانواده در باب "برداشت‌های ناصوابشون از زندگی ما" منبری اجرا کردن!😅 . . سعی کردیم نگرانی‌هاشون در مورد خودمون رو درک کنیم و تصمیممون این شد که طوری پیششون رفتار کنیم که تا جای ممکن هیچ فکر منفی‌ای به ذهنشون خطور نکنه! مثلا وقتی پیششونیم گوشی دستم نگیرم! زهرا رو تنها نذارم برم تو اتاق! هیچ گونه خستگی‌ای توی چهره‌م نباشه! و هیچ شکلی از ناملایمت یا بی‌توجهی به زهرا رو جلوشون نداشته باشم و در بشاش‌ترین حالت‌هام باشم! . حالا که از #قضاوت‌ها در امان نیستیم، باید جوری زندگی کنیم که خودمون رو از مورد قضاوت غیرمنصفانه قرار گرفتن در امان نگه داریم.😊 . #اتقوا_من_مواضع_التهم (رسول الله صلی الله علیه) . . پ.ن: حالا بیاین یه کم در مورد این مشکل مامانا صحبت کنیم... ما انگار محکوم به جنگیم 🤺 بعضیامون بجنگیم تا بگیم مادری و خانه‌داری حقیر نیست، بعضیامون هم بجنگیم که نشون بدیم مادری که فعالیت‌های غیر از مادری داره بی‌کفایت نیست...🙄 با دوتا سوال شروع کنیم: . ❓اگه زن فعالیت‌های غیر از مادری رو کنار بذاره، پرانرژی‌تر و صبورتر می‌شه؟ ❓می‌شه تاثیر وضعیت جسمی و کم‌تر خوابیدن رو بر میزان صبر و حوصله‌ی مادر انکار کرد؟ . . #رونوشت_های_مادری #اشتغال_بانوان #مادر_شاغل #خانه_داری #کنشگری #مادران_شریف_ایران_زمین

01 آذر 1399 16:15:06

0 بازدید

madaran_sharif

. داشتم یه مقاله‌ی انگلیسی می‌خوندم؛ راجع‌به عواملی که مادران هلندی به کار می‌گیرن تا فرزندآوری رو براشون راحت‌تر کنه.✔️ نکات جالبی داشت:👌🏻 . ❇️ زنان می‌تونن #محل_زایمانشون رو خودشون انتخاب کنند؛ 👈🏻در خونه‌ی خودشون، و با نظارت یک پزشک،🏡 👈🏻یا در محیط بیمارستان، با حضور تعدادی کادر درمانی.🏨 . ❇️ مادران می‌تونن به صورت #پاره‌وقت کار کنن.👜 براساس آخرین آمار رسمی، یک نفر از هر سه زن هلندی، بعد از تولد فرزند اول، دست از کار می‌کشه یا کمتر کار می‌کنه، و فقط ۱۲٪ از افراد دارای فرزند زیر ۱۸ سال، #تمام‌وقت کار می‌کنند. . ❇️ اگه زنان کار نیمه‌وقت دارند (حتی در سطوح بالا)، می‌تونن #ساعت_کاری_انعطاف‌پذیر داشته باشن،⌚ مثلا یک روز در هفته با بچه‌های خودشون باشن و یا هر روز ساعت 3 بعد از ظهر اون‌ها رو از مدرسه به خونه برگردونن. . ❇️ به #برنامه‌ی سفت و سختی در شبانه روز پایبندند.📋 مثلا بعد از ساعت ۶ عصر، هیچ بچه‌ای در خیابون بازی نمی‌کنه و مادراشون تا این زمان، بچه‌ها رو تغذیه کرده و برای خواب آماده کردند.🛌 . ❇️ #پدران هم به طور فعال در امر فرزندپروری شرکت می‌کنن و یک هفته کار کاهش یافته دارند.👨‍🦰 ٪۱۵ از کل پدران هلندی تصمیم می‌گیرن که بعد از تولد فرزندشون کمتر کار کنند. . ❇️ #مادربزرگ و #پدربزرگ‌ها، نقش مهمی در مراقبت از کودکان دارند👵🏻👴🏻 خیلی از مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها، یک روز ثابت در هر هفته به دنبال نوه‌های خود می‌روند. . ❇️ مادران جدید می‌تونن، تا ۸ روز پس از زایمان، یک پرستار زایمان در منزلشون داشته باشند،👩‍🦱 تا ضمن مراقبت از مادر و کودک، در کارهای خونه و مشاوره بهشون کمک کنه. . ❇️ به فرزندانشون، #استقلال_عمل می‌دن و براشون آزادی قائلند. . ❇️ والدین مثل #هلیکوپتر، دائم دور فرزندشون نمی‌چرخن. نگرانی مداوم و محافظت بیش‌ازحد خوب نیست!🚁 . ❇️ مادران هلندی، تلاش می‌کنند خوب بخوابند که عنصر مهمیه.🛌 . 🤔 جالب بود. مقاله عواملی رو بیان کرد، که یه سریشون #سخت‌افزارین؛ مثل زایمان در منزل، کار پاره‌وقت و ساعات کار انعطاف‌پذیر، که نیازمند زیرساخت‌هاییه که در بعضی کشورها به وجود اومده، و در کشور ما، ان‌شاءالله به دست خود ما مامانا، راهش باز می‌شه.😉🙂 . یه سری هم عوامل #نرم‌افزارین؛ که از اون‌ها هم نباید غافل شد.👌🏻 مثل برنامه‌های منظم، کم کردن سخت‌گیری‌ها، دادن استقلال عمل به بچه، حساس نبودن، کمک گرفتن از اطرافیان و تلاش برای خواب خوب☺️ . #ف_محرم‌زاده #مواد۹۰ #وب_گردی_مامانی #مادران_شریف

27 اسفند 1398 16:02:43

0 بازدید

madaran_sharif

. #م_نیکبخت (مامان #ابوالفضل ۱۳/۵ ساله، #زهرا ۵/۵ ساله، #محمدجواد ۱ سال و ۹ماهه، #حلما ۱۰ماهه) . شرایطمون برای آوردن بچه‌ی اول، از دید خیلیا بهتر بود. مثلا مادرم دچار تومور و صرع و پیامدهای بعد از اون نشده بودن، پدر شوهرم تو بستر نبودن، و موضوع کلاسای حضوری هم پیش نیومده بود. . ولی خیلیامون این تجربه رو داشتیم که انگار بهمون می‌گن تو بیا توی راه، خودم کمکت می‌کنم.😊 . . با وجود ویار شدید، من باید ۲۰ روز کار آموزشی عملی توی تهران می‌گذروندم.🙄(۳۶۰ کیلومتر دورتر از خونه) . پسرم اون موقع ۷ ساله بود. ده روز از دوره رو پیش عمه جونی‌ش که تهرانن، موند. و ده روز بعدی رو مدارس باز شده بود و برگشت شهر خودمون پیش همسرم. . . بعد اون دوره‌ی بیست روزه، کلاس‌ها تا ۱.۵ سال شروع نشد. تو این مدت دخترم، به دنیا اومد. زهرا خانوم دختر ناآرومی بود و به شدت گریه و بی‌قراری می‌کرد.😔 . این شد که پدر جان براشون ننو بستن. مخصوصا که تو ده روز اول کسی نبود به من کمک کنه. این ننو تا به الانم مادر دوم بچه‌هاست😁 . . دخترم که یک ساله شد، کلاس‌ها شروع شد. . هر دو هفته یکبار، همراه همسر و پسرم 👨‍👩‍👦‍👦غروب پنجشنبه راه می‌افتادیم و آخر شب می‌رسیدیم به مسافرخونه‌ای تو تهران. کلاس من ۶ صبح بود تا ۱ ظهر. چند بار بچه رو شیر می‌دادم و می‌سپردم به همسرم، تا با غذا و نون کیک دست‌پخت خودم، تا ظهر نگهش دارن. . پسرمم بیشتر مواقع با من می‌اومد سرکلاس و من تو نصف روز باید به اندازه‌ی یک ماه درس و سی‌دی درسی یاد می‌گرفتم.👩🏻‍🎓 . این کلاس‌ها تا دو سال ادامه داشت. البته وقتی که دخترمو از شیر گرفتم، دیگه خودم تنهایی می‌اومدم تهران و برمی‌گشتم. . کنار کلاس‌ها، یه کار مشاوره‌ی اصلاح سبک زندگی هم، به صورت تلفنی یا حضوری (البته کاملا رایگان) به کارام اضافه شد. . تصمیم گرفتیم بچه‌ی سوم رو بیاریم.⁦👌🏻⁩ ولی به خاطر بارداری، شغل سنگین همسر⁦🧔🏻 بیماری تومور مادر⁦👵🏻⁩ و اینکه تمام برادر خواهرام بچه‌ی کوچیک داشتن، نتونستم کلاس‌ها رو ادامه بدم و تصمیم گرفتم خودم تو خونه مطالعه کنم، درس‌های قبلی رو مرور کنم و کنارش صوت گوش بدم. کار مشاوره رو هم همچنان ادامه می‌دادم. . . کارام روی روال افتاده بود. اکثر چیزهای خوراکی‌ها مثل لبنیات، انواع رب، شیرینی‌جات و... رو مردم شهرمون خودشون درست می‌کنن و اینا هم جز کارام بود. خداروشکر همسرم هم وقتشون برکت پیدا کرده بود و کمک می‌کردن. . آقا ابوالفضل هم دیگه بزرگ شده بود و ما چند تا گاو بومی خریدیم😜 که ایشونم بیکار نباشه.😅 . . #قسمت_سوم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

24 شهریور 1399 17:01:58

0 بازدید

madaran_sharif

. #پ_بهروزی (مامان #محمد ۳ سال و ۸ ماهه و #علی ۱ سال و ۷ ماهه) . چیزی که ازش می‌ترسیدم این بود که محرم امسال بی‌بهره‌تر از همیشه باشم!😞 . آخه مگه می‌شه هیئت خوب(؟!)نريم ولی بتونیم خوب عزاداری کنیم؟ هر سال هیئت خوب رفتن هم خودش مسئله‌ای بود! فکر می‌کردم باید حتما یه جا برم که سخنرانش خیلی جذاب حرف بزنه🤔، و بتونه حسابی توجه منو به خودش جلب کنه، تا مقدمه تحول و رشدم بشه! . مداح هیئت هم باید یه جوری روضه بخونه که بای بسم‌الله رو نگفته دلم بره تا خود کربلا و مثل ابر بهار بباره! . اما تجربه‌ی همین چند روزه خیلی تصوراتم رو عوض کرد!😊 . ⁦👈🏻⁩ می‌شه خونه رو هیئت کنیم و هر شب نذری بپزیم و بنشینیم پای سفره اباعبدالله...⁦👌🏻⁩ . ⁦👈🏻⁩ میشه تو خونه سیاه بپوشیم و با روضه‌های بعضا خنده‌دار یه پسر بچه‌ی ۳ ساله گریه کنیم! . ⁦👈🏻⁩ می‌شه به جای سخنران جذاب،خودمون زحمت بکشیم و توجه خودمون رو به اونچه لازمه‌ی تحولمونه، جلب کنیم! حتی تو یه جلسه روضه دوستانه و خلوت. . ⁦👈🏻⁩ می‌شه به جای اینکه ده شب یا حداکثر دو ماه بریم هیئت، خونه‌هامون رو برای همیشه هیئتی کنیم.⁦ . . اصلا انگار جای امام حسین تو خونه‌مون خالی بود...😞 . تو هيئت دلامون حسینی می‌شدن، ولي تو خونه چی؟! چقدر سبک زندگی هامون و انتخاب‌هامون رنگ و بوی امام حسین داشتن؟! از رفتار من با بچه‌هام معلوم بود که من بچه هیئتی ام؟!🤔 . هیئت‌های خونگی محرم امسال باید مقدمه‌ای باشن برای خونه‌های هیئتی همیشگی! برای زندگی‌های امام حسینی...😍 . ‌. پ.ن: قطعا حضور تو فضای مساجد و هیئت‌ها و نشستن پای صحبت اساتید برای رشدمون لازمه... اما نباید جای خلوت تفکر و تحول درونی رو بگیره. . . #مادرانه_های_محرم #مادران_شريف_ایران_زمين

03 شهریور 1399 16:21:42

0 بازدید

madaran_sharif

سلام 😁 . #به_رسم_معرفی . ما جمعی از فارغ التحصیل های دانشگاه صنعتی شریف هستیم📚📚 که تصمیم گرفتیم یک سری نظرات و تجربیات و خاطرات و درد دل هامونو اینجا بنویسیم...📋 . . نظراتمون درباره مادری و فرزند پروری ... اینکه چرا این کار رو اولویت میدونیم برای خودمون👼👱 . . تجربیاتی از اینکه چطور میشه در کنار مادر بودن ، به فعاایت های علمی و فرهنگی و اجتماعی هم پرداخت. چطور میشه اولویت رو به مادری داد ولی به کارهای دیگه هم پرداخت. 🍼📚💻🏢 . . خاطره هایی از اینکه تو زندگی هامون چه اتفاقاتی داره میفته😅 و چه لذت هایی از مادری میبریم😇 و البته چه بلاهایی سرمون میاد تو فرآیند مادری 😂😂🙆 . . و درددل هایی درباره مشکلات و موانعی که در مقابلمون وجود داره 😡 و اینکه راه حلش چیه و چطور میتونیم این موانع رو با کمک همدیگه(یعنی ما و شما😊) از سر راهمون برداریم💪💪 . . مدتی پیش چند نفر به نمایندگی از جمع ما ، مصاحبه ای با خبرگزاری فارس داشتن.  اگر دوست داشتید این گروه رو بیشتر بشناسید ، توی قسمت هایلات ها متن مصاحبه رو میتونید بخونید . یک بیانیه هم نوشته بودیم که اونم توی هایلایت ها هست. . یا اینکه لینک های زیر رو ببینید 🔗🔗: . http://fna.ir/dbw98c  مصاحبه📰📰 . . http://fna.ir/dbbghn  بیانیه ✉✉ . . . #مادران_شریف #مصاحبه_فارس #بیانیه #معرفی #ما_کی_هستیم 😆😆

14 مهر 1398 16:55:38

0 بازدید

madaran_sharif

. ئه! خوش به حالتون چه حیاط باصفایی دارید😍 کاش ما هم داشتیم... . معمولا اولین واکنش افراد وقتی حیاط مارو می‌بینن (چه حضوری چه توی فضای مجازی) همینه😅 . منم جوابم اینه که قابل نداره😆 مال خودمون نیست... ان‌شالله قسمت شما و ما بشه خونه حیاط‌دار بخریم😅 . . خونه‌ی ما الحمدلله حیاط داره و مخصوصا الان که فاطمه هم راه افتاده و آب و هوا خوبه، خیلی به دردمون میخوره حیاط⁦👌🏻⁩ چون بچه‌ها دوتایی می‌رن توی حیاط بازی می‌کنن، خاک بازی بدو بدو⁦🏃🏻‍♀️⁩ توپ بازی🥎 سه چرخه بازی ذغال بازی و هر بازی ممکن دیگه‌ای😂 . . البته اینا همه‌ش نیمه‌ی پر لیوانه😁 چیزی که معمولا توی نگاه اول، همه به چشمشون میاد همین نیمه‌ی پره😉 . اما نیمه‌ی خالی لیوان! مهم‌ترینش اینه که خونه مال خودمون نیست... مال پدرشوهرمه و لطف کردن اجازه دادن ما یه مدت اینجا زندگی کنیم بدون اجاره😅 یعنی در حال حاضر ما پس‌اندازی واسه رهن خونه یا خرید خونه و... نداریم😆 . اما درباره‌ی خود خونه، قدیمی سازه. یعنی خونه‌ایه که سه نسل (پدرشوهرم. شوهرم و بچه هامون) توش به دنیا اومدن😁 حموم و سرویس بهداشتی توی حیاطه و استفاده ازش توی فصل‌های سرد واسه بچه‌ها مخصوصا تو دوره نوزادیشون خیلی سخته😢😢 مثلا چون نوزادی عباس توی پاییز و زمستون بود، با تشت توی اتاق حمومش می‌کردیم با اعمال شاقه😐😐 . اتاق‌ها هم به سبک قدیمی اندرونی و بیرونیه😆 یعنی هالمون کوچیکه و به جاش اتاق پشتیمون بزرگتره، اینم گاهی واسه مهمون‌داری کارو سخت می‌کنه😅 . کلا هم چون در و پنجره‌ها زیادن و خونه ویلاییه، تو فصل سرد خیلی سرد می‌شه و یخ می‌زنیم با وجود دوتا بخاری😂 . . البته الحمدلله من خیلی راضیم⁦⁦🙏🏻⁩ و برای پدرشوهرم اینا هم همیشه دعا می‌کنم😇 . ولی شاید اگر افرادی که تو نگاه اول می‌گن خوش به حالتون حیاط دارید، این بخشای خالی لیوان رو هم بدونن کمتر دلشون بخواد چنین خونه‌ای رو😁 . . زندگی‌های همه‌ی ما، پر از همین نیمه‌های پر و خالیه، معمولا دیگرانی که از بیرون نگاه می‌کنن، قشنگی‌های زندگیمون رو می‌بینن و می‌گن خوش به حالتون😀 و خودمون هم معمولا همه‌ش سختیا رو می‌بینیم و غصه می‌خوریم و از قشنگیای زندگیمون لذت نمی‌بریم.😢 . تا حالا به نیمه‌ی پر زندگیمون چقدر فکر کردیم؟ چیزایی که مختص زندگی خود ماست و فرصت‌هایی برامون فراهم می‌کنه که شاید دیگران آرزوش رو داشته باشن... . اگر دوست داشتید درباره‌ی نیمه‌های پر و خالی لیوان زندگیتون تون باهامون صحبت کنید😊 . . #پ_شکوری #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

18 اردیبهشت 1399 16:44:54

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. #طهورا (مامان سه دختر ۶ساله، ۴ساله و ۵ماهه) . روزای اولی که دختر دومم دنیا اومده بود، خیلی سخت گذشت. هر دو بچه پوشکی😫 حسادت اولی به دومی. بازگشت دختر اولم به عادات نوزادی😯 (مثلا دیگه خودم باید بهش غذا می‌دادم!) . نی‌نی کولیکی بود و تا صبح نمی‌خوابید. حساسیت‌ غذایی و پوستی داشت. فشار خیلی زیادی اون چند ماه تحمل کردم. سرکار هم نمی‌رفتم. دچار #افسردگی شدم. بزرگترین نعمتی که همیشه داشتم و این موقعیت‌ها کمک‌حالم بود، همسر خوش‌اخلاق و پذیرای درددل بود.👌🏻 . دختر دومم ۹ ماهه بود که حساسیت‌های غذاییش برطرف شد. اولی هم در سه سال و سه‌ ماهگی با موفقیت از پوشک گرفتم.😃 . و من دوباره سرپا شدم! بردمش کلاس.(نقاشی و قرآن) اوایل براش جذابیت نداشت و تمام مدت کلاس پیش من و خواهرش می‌نشست و در کلاس مشارکت نمی‌کرد. ولی من باحوصله اون کلاس رو ادامه دادم! چون می‌دیدم دخترم روحیه‌ی اجتماعی نداره و به این مشارکت‌ها نیاز داره. ۳ ترم طول کشید تا از من جدا بشه و بره سر کلاس❗️ زمان کلاس، بعدازظهرها بود و نوزادم می‌خوابید و من در همون ۴۵ دقیقه کلی کار می‌کردم👌🏻 گاهی سبزی پاک می‌کردم، گاهی با کالسکه می‌رفتم خرید، گاهی کتاب می‌خوندم، شال و کلاه می‌بافتم. به کمک فیلم‌های آموزشی گلدوزی می‌کردم. روی لباس‌هامون، روسری و... طرح‌های کوچکی می‌زدم. خیلی برای روحیه‌م خوب بود.☺️ خلاصه سعی می‌کردم از اون زمان نهایت استفاده را بکنم. دخترم رو کلاس #ورزش هم بردم اما متاسفانه خودم نمی‌تونستم ورزش کنم. چون در مجموعه محل مناسبی برای کودکان در نظر نمی‌گیرن. . #مسجد رفتنم زیاد شد و بچه‌هام دوستای مسجدی داشتن. باهاشون رفت و آمد داشتیم. پارک و هیئت و مراسم مذهبی می‌رفتیم. به این روش سعی کردم روحیه‌ی گوشه‌گیری دخترم رو اصلاح کنم. وقتی دختر دومم رو از شیر گرفتم، حس فراغت خوبی اومد سراغم😊 دخترهام با هم سرگرم می‌شدند. زمان‌هایی بود که توی خونه #استراحت می‌کردم، کتاب زیاد می‌خوندم، #گلدوزی می‌کردم. تا اینکه به واسطه‌ی رویدادی که شرکت کردم، با یک #مرکز_نوآوری_بانوان آشنا شدم❗️ . . #قسمت_نهم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. #طهورا (مامان سه دختر ۶ساله، ۴ساله و ۵ماهه) . روزای اولی که دختر دومم دنیا اومده بود، خیلی سخت گذشت. هر دو بچه پوشکی😫 حسادت اولی به دومی. بازگشت دختر اولم به عادات نوزادی😯 (مثلا دیگه خودم باید بهش غذا می‌دادم!) . نی‌نی کولیکی بود و تا صبح نمی‌خوابید. حساسیت‌ غذایی و پوستی داشت. فشار خیلی زیادی اون چند ماه تحمل کردم. سرکار هم نمی‌رفتم. دچار #افسردگی شدم. بزرگترین نعمتی که همیشه داشتم و این موقعیت‌ها کمک‌حالم بود، همسر خوش‌اخلاق و پذیرای درددل بود.👌🏻 . دختر دومم ۹ ماهه بود که حساسیت‌های غذاییش برطرف شد. اولی هم در سه سال و سه‌ ماهگی با موفقیت از پوشک گرفتم.😃 . و من دوباره سرپا شدم! بردمش کلاس.(نقاشی و قرآن) اوایل براش جذابیت نداشت و تمام مدت کلاس پیش من و خواهرش می‌نشست و در کلاس مشارکت نمی‌کرد. ولی من باحوصله اون کلاس رو ادامه دادم! چون می‌دیدم دخترم روحیه‌ی اجتماعی نداره و به این مشارکت‌ها نیاز داره. ۳ ترم طول کشید تا از من جدا بشه و بره سر کلاس❗️ زمان کلاس، بعدازظهرها بود و نوزادم می‌خوابید و من در همون ۴۵ دقیقه کلی کار می‌کردم👌🏻 گاهی سبزی پاک می‌کردم، گاهی با کالسکه می‌رفتم خرید، گاهی کتاب می‌خوندم، شال و کلاه می‌بافتم. به کمک فیلم‌های آموزشی گلدوزی می‌کردم. روی لباس‌هامون، روسری و... طرح‌های کوچکی می‌زدم. خیلی برای روحیه‌م خوب بود.☺️ خلاصه سعی می‌کردم از اون زمان نهایت استفاده را بکنم. دخترم رو کلاس #ورزش هم بردم اما متاسفانه خودم نمی‌تونستم ورزش کنم. چون در مجموعه محل مناسبی برای کودکان در نظر نمی‌گیرن. . #مسجد رفتنم زیاد شد و بچه‌هام دوستای مسجدی داشتن. باهاشون رفت و آمد داشتیم. پارک و هیئت و مراسم مذهبی می‌رفتیم. به این روش سعی کردم روحیه‌ی گوشه‌گیری دخترم رو اصلاح کنم. وقتی دختر دومم رو از شیر گرفتم، حس فراغت خوبی اومد سراغم😊 دخترهام با هم سرگرم می‌شدند. زمان‌هایی بود که توی خونه #استراحت می‌کردم، کتاب زیاد می‌خوندم، #گلدوزی می‌کردم. تا اینکه به واسطه‌ی رویدادی که شرکت کردم، با یک #مرکز_نوآوری_بانوان آشنا شدم❗️ . . #قسمت_نهم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن