kermaninarges_psych
دنبال کننده
53
پست
67
نرگس کرمانی"دکتری مشاوره" 🌾رواندرمانگر و مشاوره فرزند پروری 🎓 دانش آموخته منتالیزیشن از کانادا، SDTBM
پست های مشابه
kermaninarges_psych
سر جلسه مادران از سبک تدریس معلمان صحبت هایی بیان میشد که من روحم خبر نداشت، من فقط حواسم به قطع و وصل شدن اینترنت بود و این که وسایلی که لازم داره دم دست باشه و برگه مربوط به تکالیف هفتگی که کجا را باید امروز حل کنند! این که بین او و معلمان و بقیه بچه ها چی میگذره در حیطه دخالت من نیستند! برای من فقط زمانی که بعد از کلاس از اتاق بیرون میاد و چشم هاش برق میزنه کفایت میکنه! بعد از دو هفته بازگشت از سفر و شلوغی و مریضی توانستیم اتاقش را کامل زیر و رو کنیم، برای اسباب بازی هایی که رفتند بالای کمد گریه کرد. ولی بعدش دید کشو ها برای کتاب و دفتر و لوازم تحریر خالیه آرامش را احساس کرد. حالا که جای دفتر و مداد رنگی ها معلومه هم من دیگه وظیفه ای ندارم. خودشون در زمان لازم میرند سرجاشون. مشق و تکالیف تا ساعت ۷ قراره تموم بشه چون بعدش تایم بازیه، استفاده از ساعت شنی برای سرمشق نوشتن هم پیشنهاد خودش بود. و در استفاده کردن و نکردن از آن من دخالتی ندارم. دارم سعی میکنم مسیر را از بین کنترل گری، بیش حمایتی و غفلت و بی توجهی پیدا کنم. تجربه شما چیه از قدم برداشتن در این میانه راه؟ #والدین_آگاه #کودک_شاد #کودک_موفق #نیاز_روانی #حمایت #کنترل گری #درمانگر #درمانگر_روانپویشی #روابط_والدین_فرزندان
27 مهر 1400 20:04:48
0 بازدید
kermaninarges_psych
اگر هر روز میتونستیم به مقاومت ها مون غلبه کنیم و هیچ نگرانی برای آینده نداشته باشیم. ده سال دیگه چه خبر بود تو زندگی مون؟ در واقع اضطراب ، وسواس و عدم تمرکز بر هدف، از ریشه های اصلی اهمال کاری هستند. مثلا دوستی میگفت اگر میتونستم بر مقاومتم غلبه کنم و بشینم پشت فرمون خیلی کیفیت زندگی ام بالا میرفت! تو کامنت ها بنویسید که اگه این مقاومت ها نابود میشد چه اتفاقی تو زندگی شما میافتاد و به نظر شما بهترین راه غلبه بر این مقاومت ها چیه؟
03 آبان 1400 13:07:52
0 بازدید
kermaninarges_psych
نمازم را خوندم و تو ذهنم داشتم ترتیب کارهایی را که دارم تند تند مرور میکردم تا به ترتیب انجام بدم، روز خیلی شلوغی بود و فردا شلوغ تر، اومد تو جا نمازم، گفت اینجا ماشین سواریه، می خواست بشینه توی چادرم و با بازی که از خودش اختراع کرده مهر ها را زیر چادر قایم کنه! هنوز هم لیست کارهام تو ذهنم ردیف شده بود. و دلم میخواست سریع پاشم. یه لحظه نگاهش کردم، احساس کردم چه قدر زمان با بچه ها کنده! انگار تمام دنیا وامیسته و فقط اون لحظه و اون بازی مهمه! کارهای به ظاهر مهم ما چه قدر غیر مهم هستند در برابر لذت لحظات! نشستم، شاید کمتر از ده دقیقه طول کشید، #لذت_لحظات #منتالیزیشن #نگاه_به_درون #فرزندپروری_آگاهانه
09 دی 1400 18:36:35
9 بازدید
kermaninarges_psych
حدودا نه یا ده سال پیش، دو تا بودند. دم ایستگاه اتوبوس سرکوچه ما ایستاده بودند، نه اون قدر بلند قد و تنومند ، نه خیلی نازک و بچه سال، در مورد سن درخت ها چیزی نمیدونم، ولی احتمالا شش سال داشتند، همسال و هم جنس، پاییز بود و من هر روز که منتظر اتوبوس میایستادیم خواسته یا ناخواسته نگاهم بهشون میافتاد. یکی پاییزی شده بود. با برگ های زرد و قرمز و نارنجی، ولی دومی چنان سبزی را در خودش حفظ کرده بود که گویی هیچ رنگی به جز سبز شایسته ستایش نیست. و من گمان میکردم عجب مقاومتی! درخت اول رنگ به رنگ شد تمام زرد و قرمز تجلی کامل پاییز. دومی همچنان سبز باقی ماند، انگار که زیر بار پاییز نرفته باشد. سرمای زمستان اما قوی تر از آن بود که بخواهد تمام سال را دوام بیاورد! یک ماه نشد که برگ ها همان طور سبز ولی بی جون و بی رمق ریختند. و هر دو درخت بی برگ آماده زمستان شدند. آن یکی پاییز را به تمامی چشیده و با رنگ رنگ برگ ها چشم رهگذران را نوازش کرده بود. و دومی با مقاومت در برابر فصل برگ ریز بدون هیچ تغییر رنگی از فصل عبور کرد. قصه این دو درخت در پاییز آن سال عبرت روزگار من شد، گاهی مقاومت در برابر تغییر و اصرار بر سبزی گذشته رنگارنگ پاییزمان را بی رمق میکند.
11 آبان 1400 19:46:24
1 بازدید
kermaninarges_psych
باباهای عزیز، میدونم که این روزها مرد بودن کار ساده ای نیست. مسئولیت کار و خانواده و فراهم کردن شرایط مناسب برای زندگی و رشد در شرایط نابسامان اقتصادی چه قدر میتونه پیچیده ، کلافه کننده و حتی نا امید کننده باشه، ولی بدونید توی ذهن های کوچک فرزندتون، شما قوی ترین کسی هستید که میتونه مراقب همه چیز باشه. تنها آغوش دنیا که میشه با کمکش برعکس شد، ولی بدون ترس و نگرانی از ته دل شاد بود. در میان بازوهای قدرتمند شما است. بعد از همه و گرفتاریها و مشغولیت ها حواسمون به اون نگاههای تیز بین باشه! ببینیم اونا دارند چی از ما میبینند؟ همین قدر که از صمیم قلب دوستشون داریم، اونا هم این عشق را از ما میگیرند؟ این نگاه قدرتمند و حمایت گرانه حتی شامل پدر هایی که قید حیات نیستند هم میشه، مهم اون تصوری که فرزند از پدرش در ذهنش داره، فرزند ۳ یا حتی۵۰ ساله منظورمه! یک سوال مهم، به نظر شما بچه ها نیاز دارند تصور کنند که پدرشون سوپر هیرو و خیلی قدرتمنده، یا نیاز دارند با واقعیتی که وجود داره روبرو بشند؟ #روز_پدر #بابا #عیدانه #عید #حمایت #فرزند_پروری #فرزندپروری_آگاهانه #کودک_شاد #والدین_آگاه
25 بهمن 1400 13:41:43
17 بازدید
kermaninarges_psych
من یادمه از وقتی شروع کردم به مدرسه رفتن، بابام میگفت تو ریاضی ات خیلی خوبه! ریاضی تو خون ما است! دبستان و راهنمایی ریاضی مثل بقیه درس ها جالب بود، ولی هر چی پیش تر رفت، حس کردم من اون عشقی که بابا میگه را به ریاضی ندارم! برعکس سر کلاس ادبیات به وجد میام! و اون موقع هایی که معلم فیزیک حرف های جامعه شناسی میزنه، منو به فکر فرو میبره! ولی خانواده ما اصلا نمیتوانستند هضم کنند که کسی با معدل خوب بره رشته انسانی! من سال کنکور کودتا کردم، گفتم که دیپلم ریاضی را گرفتم، ولی به هیچ کدوم از رشته های فنی در دانشگاه علاقه ندارم، من آدم ها را دوست دارم، خبر از راه رسم زندگی و ذهن و روح زندگی حال من را خوب میکنه! یادمه برای مقابله با میراث عشق به ریاضی که در من وجود نداشت، با عموم بحث میکردم که چه طور ادبیات سرنوشت جوامع را تغییر میده، به فرض با تکنولوژی سرعت همه چیز بالا رفت، و کلی زمان خالی پیدا کردیم ، به فرض که با پزشکی از مرگ و بیماری نجات پیدا کردیم، اون رشته ای که میگه حالا با زندگی کردن چه کنیم را من دوست دارم، هدفم تبلیغ روانشناسی نیست، قطعا همه زمینهها برای بهبود زندگی بشر لازم و ضروری هستند، ولی من تو خانواده خودمون خیلی جنگیدم تا ارزش مسیری که انتخاب کردم را ثابت کنم. بد نیست، یک لحظه متوقف بشیم، و فکر کنیم، آیا ما اونها را پرورش میدیم که جانشین ما بشند؟ این چه حسی در آنها به وجود مياره؟ چه قدر دلمون میخواد، همون مسیر ما و یا آرزوهای دست نیافته ما را برای زندگی انتخاب کنند ! #استقلال #خودمختاری #والدین #کودک #هویت #هدیه #انگیزه #شادی #روانشناسی #فرزند_پروری #عشق #آرامش #موفقیت #کنکور #آرزو
06 تیر 1401 11:42:07
20 بازدید
نرگس کرمانی
0
0
یادتون میاد وقتی کوچک بودید چه قدر جرئت خطر کردن و اشتباه کردن را داشتید؟ اگر همه چیز اشتباه از آب در میومد، کی عصبانی میشد؟ کی حمایت میکرد؟ پیش کی پناه میگرفتید؟ #اشتباه #ریسک #نصیحت #خطر_کردن #فضای_ایمن_برای_کودکان #شکست #جرئت_حقیقت #جرئت_شکست_خوردن