پست های مشابه

chamran_kids

📣 خبرِ خوب اینکه: 🌱 #بازارچه عیدانه چمرانی داریم با ‌ 🍀 محصولات هاچین 🌮 مواد غذایی سالم و خانگی ‌ 🗓 پنج شنبه ۹ اسفند ⏰ ساعت ۱۰ الی ۱۶ ‌ 📍میدان خراسان، جنب مجتمع تجاری خراسان. پ ۳۱. ادبستان پسرانه حمزه دوران. 😊منتظر دیدنتون هستیم😊 #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #هاچین #هدایای_شهید_چمران

01 اسفند 1397 06:05:01

0 بازدید

chamran_kids

این پست مخصوص معلم های خلاق و حرفه ایه😎 . شاید شما هم دلتون بخواد به عنوان یه معلم حرفه ای از این روزهای آخر تابستون نهایت استفاده رو داشته باشید و حسابی خودتون رو برای سال تحصیلی آماده کنید...🤔 . پس ورق بزنید و بخونید👆🏻🤩 . ✅برای تهیه ی ‌کارگاه های درس پژوهی چمرانی ها فقط کافیه دایرکت بدید یا به لینک در استوری یا سایت سربزنید😇👇🏻 Chamraniha.com . ⭕این پست رو ذخیره کنید و برای معلم ها بفرستید یه وقت جا نمونند🙃 . #معلم_خلاق #معلم_حرفه_ای #درس_پژوهی #درس #مدرسه #آموزش_مجازی #آموزش #آموزش_بازی_محور #آموزش_پروژه_محور #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست

28 شهریور 1400 15:37:30

0 بازدید

chamran_kids

. برای علاقه مند شدن بچه ها به نماز چیکارکنیم؟ . ما راهکارهایی رو برای ایجاد علاقه مندی و حس خوب نسبت به نماز تجربه کردیم؛ . چیزی که همیشه سعی کردیم حسابی بهش پایبند باشیم، برگزاری نماز به صورت مستمر از پایه ی اول هست، البته بدون هیچ اجباری! فقط همینکه از همون اول زمان و ساعت خاصی برای این کار درنظر گرفته بشه، توذهن بچه ها میمونه و بزرگتر که بشن برای انجام اون آماده تر هستند. . تو ساعت نماز، بچه ها هرکدوم مسئولیت های مختلفی مثل جمع کردن میزها برای نماز، گفتن اذان، پهن کردن جانماز ها و مکبری و ... رو به عهده میگرفتند. . دخترها دوستانشون رو با کارت دعوت های دست ساخته خودشون که با جمله و حدیثی تزئین شده بود به کلاس دعوت می کردند. برای نماز نوبتی مهمون کلاس های هم میشدیم.😊 . بعضی روزها عمواعلایی در ساعت نمازجماعت حضور پیدا میکردن، برای بچه ها قصه میگفتند یا خاله ها میومدن و درباره خاطرات سن تکلیفشون برای بچه ها حرف میزدند. . اصولا بین دونماز برنامه داشتیم؛ مثلا ۲۰ سوالی بازی میکردیم، کتاب قصه میخوندیم، خاله از احکام مختلف برای دخترها میگفتن. بعد مدتی عروسک گل پنبه هم به جمعمون اضافه شد که با اجرای نمایش،شنیدن احکام از زبون عروسک برای بچه ها شیرین میشد. یه روزهایی هم ساعت نماز با خورا‌کی هایی که خود بچه ها تو پروژه ی آشپزی درست میکردند خوشمزه تر میشد. . پای ثابت برنامه های نماز این بود که هفته ای یکبار باهم به مسجدهای محل بریم و تو نماز جماعت شرکت کنیم. حتی یه بار بچه ها برای خادم مسجد که بهشون تذکر میداد، هدیه درست کردن و این اتفاق قشنگی رو رقم زد تا از رفتن به مسجد خاطره ی بدی پیدانکنند و علاقه شون حفظ بشه.🙃 . #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #دختران_چمرانی #نماز_و_کودکان#تربیت_دینی #نماز_جماعت#مسجد

03 مهر 1399 15:46:56

0 بازدید

chamran_kids

💡 اردو همیشه پارک نیست، گاهی می توان مکان های مختلف را مقصد اردو قرار داد. چرا که بچه ها به دنبال کشف و تجربه‌های جدید هستند که این تجربه ها را می توان در مکان های دیگر به دست آورد. ‌‌ اردوی این هفته‌ی چهارساله های چمرانی‌ها، یک امام زاده بود. تعدادی آجر در حیاط امام زاده، توجه بچه ها را جلب کرد. با همراهی مربیان، تصمیم گرفتند یک خانه‌ی آجری بسازند. ‌ مربی: مائده جهانگیری، فاطمه فیض آبادی، مریم صادق پور، زهرا صحتی ‌ چه بازی ها و فعالیت های دیگری می توانیم در یک امام زاده انجام دهیم؟ ‌ #چهار_ساله_ها #اردو #اردو_مهد_کودک #مهد_کودک #ایده_اردو #ایده_فعالیت #حسینیه_کودک_شهید_چمران #چمرانی_ها

28 بهمن 1398 18:35:13

0 بازدید

chamran_kids

چه کارهایی باعث علاقمند شدن بچه ها به نماز میشه⁉️🤔 . چندتا نکته کاربردی که از تجربیات خود چمرانی ها در این زمینه بوده براتون در این پست آماده کردیم☺️ . . بفرست برای معلم ها و مسئولین مدارس‼️ . و از تجربیاتتون و کارهایی که برای علاقمن کردن بچه ها انجام دادین برامون توی کامنت ها بنویسید☺️🌹 . #نماز #تربیت #کودک #معلم #مربی #ترفند #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران

01 مرداد 1401 07:21:44

1 بازدید

chamran_kids

👨‍👩‍👧‍👧 محفل خانوادگی، فرصتی است برای دور هم بودن خانواده ها و ارتباط بیشتر با مدرسه و حضور در طبیعت. ‌ این هفته نوبت خانواده های ادبستان دخترانه بود که دور هم جمع بشوند. دور هم دعای عهد خواندند. صبحانه با مشارکت دخترها آماده شد. بعد از صبحانه نوبت نقاشی پدرها و دخترها بود. قطار نقاشی مشهد الرضا. مادرها ها هم دور هم مشغول نقاشی شدند. در آخر هم یک آب بازی حسابی پدر و دختری داشتیم. ‌ #محفل_خانوادگی #طبیعت #خانواده #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #تربیت

29 تیر 1398 04:58:43

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

☀ از آسمان ها روی زمین آمدیم، جایمان شد آغوش مادرهایمان... بزرگ شدیم کم کم راه افتادیم، دویدن یاد گرفتیم و پریدن. پنج ساله شدیم وارد حسینیه کودک شهید چمران شدیم و باز هم بازی کردیم... پیش دبستانی رفتیم.... یک سال دیگر هم گذشت شدیم کلاس اولی، دیگر فقط بازی نمی کردیم کارهای مهم دیگری هم بود که باید انجام میدادیم کتابهای زیادی را باید میخواندیم حتی کتابهای زیادی را هم باید می نوشتیم. بزرگ‌تر شدیم... و شدیم همین جمع هشت نفره بچه های کلاس دوم، بزرگ‌ترین بچه های ادبستان دخترانه حمزه دوران... چمیار شدیم گاهی به آشپزخانه رفتیم، گاهی خدمات و کتابخانه... بعضی از روزها هم باید با بچه های کوچکتر بازی می کردیم. یک شب که همه خوابیدیم خواب دیدیم بزرگ‌تر شده ایم ولی هنوز در چمران درس میخوانیم، کارهایمان هم بزرگ‌تر شده بود، یک روز در هفته مسئول پختن ناهار کل مدرسه بودیم، خرید مواد غذایی هم با خودمان بود. یک چرخ خیاطی بزرگ در کلاس داشتیم و برای بچه هایی که از ما کوچکتر بودند خیاطی می کردیم و لباس می دوختیم، کتابخانه بزرگی در کلاسمان بود که گاهی وقتها بعد از ظهر ها که همه رفته بودند در مدرسه می ماندیم و کتاب می خواندیم. شده بودیم معلم کوچکتر بچه های محله، بعضی از روزها را به پارک می رفتیم و به بچه ها درس می دادیم. کارهای هنری مان روز به روز بهتر می شد، کلاس ما شده بود شبیه کلاس هنرمندان انقدر که از سفال و مجسمه و نقاشی و کلاژهای مختلف در شده بود... باز هم بزرگ‌تر شدیم انقدر که در آغوش همه ما بچه هایمان بود..... تصمیم گرفتیم مدرسه ای بسازیم مثل ادبستان حمزه دوران تا بچه هایمان آنجا به اندازه ما کودکی کنند و به وقت بزرگ شدن آنقدر بزرگ شوند که از پس هر کاری بر بیایند... ‌ پ.ن: بخشی از نمایش نامه ی کلاس دومی ها در #جشن_تکلیف و بندگی شان #کلاس_دومی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #نماز

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

☀ از آسمان ها روی زمین آمدیم، جایمان شد آغوش مادرهایمان... بزرگ شدیم کم کم راه افتادیم، دویدن یاد گرفتیم و پریدن. پنج ساله شدیم وارد حسینیه کودک شهید چمران شدیم و باز هم بازی کردیم... پیش دبستانی رفتیم.... یک سال دیگر هم گذشت شدیم کلاس اولی، دیگر فقط بازی نمی کردیم کارهای مهم دیگری هم بود که باید انجام میدادیم کتابهای زیادی را باید میخواندیم حتی کتابهای زیادی را هم باید می نوشتیم. بزرگ‌تر شدیم... و شدیم همین جمع هشت نفره بچه های کلاس دوم، بزرگ‌ترین بچه های ادبستان دخترانه حمزه دوران... چمیار شدیم گاهی به آشپزخانه رفتیم، گاهی خدمات و کتابخانه... بعضی از روزها هم باید با بچه های کوچکتر بازی می کردیم. یک شب که همه خوابیدیم خواب دیدیم بزرگ‌تر شده ایم ولی هنوز در چمران درس میخوانیم، کارهایمان هم بزرگ‌تر شده بود، یک روز در هفته مسئول پختن ناهار کل مدرسه بودیم، خرید مواد غذایی هم با خودمان بود. یک چرخ خیاطی بزرگ در کلاس داشتیم و برای بچه هایی که از ما کوچکتر بودند خیاطی می کردیم و لباس می دوختیم، کتابخانه بزرگی در کلاسمان بود که گاهی وقتها بعد از ظهر ها که همه رفته بودند در مدرسه می ماندیم و کتاب می خواندیم. شده بودیم معلم کوچکتر بچه های محله، بعضی از روزها را به پارک می رفتیم و به بچه ها درس می دادیم. کارهای هنری مان روز به روز بهتر می شد، کلاس ما شده بود شبیه کلاس هنرمندان انقدر که از سفال و مجسمه و نقاشی و کلاژهای مختلف در شده بود... باز هم بزرگ‌تر شدیم انقدر که در آغوش همه ما بچه هایمان بود..... تصمیم گرفتیم مدرسه ای بسازیم مثل ادبستان حمزه دوران تا بچه هایمان آنجا به اندازه ما کودکی کنند و به وقت بزرگ شدن آنقدر بزرگ شوند که از پس هر کاری بر بیایند... ‌ پ.ن: بخشی از نمایش نامه ی کلاس دومی ها در #جشن_تکلیف و بندگی شان #کلاس_دومی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #نماز

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن