chamran_kids
دنبال کننده
6
پست
764
مجتمع آموزشی شهید چمران اینجا کودک سبک زندگی اسلامی را بازی می کند.
پست های مشابه
chamran_kids
محمدعلی پیش دبستانی ما پر کشید...🖤 . به بچه های هم کلاسی اش چه بگویم؟ به همبازی هایش چه بگویم؟ به خودم چه بگویم؟😭 . مگر باور نداریم بهشت جای قشنگیست؟! مگر باور نداریم این دنیا پل است و محل عبور؟! پس چرا اینقدر از آن می ترسیم؟! راستش را بخواهید، ما خودمان از مرگ می ترسیم و هنوز معاد را نپذیرفته ایم.😔 اما بچه ها مرگ را زیباتر می بینند و راحت تر می پذیرند. . محمدعلی به جایی رفت که قوی باشد و دیگر مریضی نباشد. به راحتی پرواز کند و هیچ وقت درد نکشد. او همه ی ما را می بیند. ما هم می توانیم او را ببینیم. فقط کافیست چشمانمان را ببندیم و صدایش کنیم. . خدایا به همه ی ما صبر بده، به خصوص به پدر و مادرش که عید سختی را گذراندند و سال سختی را در پیش دارند. . صلوات و فاتحه ای تقدیم به روح بزرگ شهید چمران، مادر حسین کوچولو، مادربزرگ ها و پدربزرگ ها و ... که به تازگی از دست دادیم. و محمد علی کوچولو که اعضای کوچکش را به دوستان کوچکش تقدیم کرد. . پ.ن: درفیلم صدای محمدعلی کوچک ما را میشنوید، پسر چمرانی که طی یک سانحه از بین ما رفت و اعضای بدنش برای زندگی دوستان دیگرش، اهداشد💔 . #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #پسران_چمرانی #بهشت#مرگ#پیش_دبستانی
14 فروردین 1400 08:03:32
0 بازدید
chamran_kids
. داشتم با دوستم که مامان یه دختر دبستانی هست صحبت میکردم...🧕 بحث مون درباره ثبت نام مدرسه ی بچه ها گل کرد و سر دردو دلش بازشد...😪 . برام از روزهایی گفت که دنبال مدرسه ی خوب میگشتن و کلی جلسه ی ثبت نام و مصاحبه شرکت کردن تا بتونن مدرسه ی مطلوب شون رو انتخاب کنند.😇 . میگفت بعضی مدرسه ها تو مواجهه ی اول، بلافاصله دخترش رو ازش جدا کردن که این مورد برای بچه های وابسته خیلی اذیت کننده ست...👨👩👧🤕 . یا با آزمون های سخت هوش و سوال های پی در پی، اون رو کلافه کردند😥 بعدش هم با جملاتی مثل اینکه "تومدرسه ما باید درس دانش آموز ها خیلی خوب باشه و توقع نمره های عالی داریم" یا با گفتن "دخترشما با معیارهای هوشی و درسی ما همخونی نداره" به راحتی انگ کم هوشی و بازیگوشی بیش از حد به بچه زدن... . یه مورد دیگه که خیلی ناراحت کننده بود....👇🏻😓 . تعریف میکرد که مدیر از دخترش پرسیده:" دوست داری بیای مدرسه؟" و به خاطر اینکه دخترش در پاسخ به سوال خانم مدیر، به جای "بله"، گفته "آره" بهش برچسب بی ادب زدن و کلی سرزنش و نصیحتش کردن که: یه دختر نباید اینجوری صحبت کنه، باید سنگین و رنگین باشه!!! 😳 . خلاصه انقدر موارد عجیبی رو برام گفت که شاخ درآورده بودم ...🤯 . ⭕شما تاحالا برای ثبت نام فرزندتون چنین تجربیاتی داشتین؟ 🤔 همین جا برامون تعریف کنید👇🏻 . #ثبت_نام_مدرسه #مصاحبه_مدرسه #مدارس #ثبت_نام #استرس_مصاحبه #دبستان #کودک#انتخاب_مدرسه
18 فروردین 1400 14:46:41
0 بازدید
chamran_kids
آسمان را برافراشت و در آن میزان نهاد...😍 . یه نعمت هایی هست که از بس داریم شون، برامون عادی میشن و یادمون میره چقدر مهم هستن، مثل همین آسمون آبی و گاهی خاکستری که بالای سرمونه، اما کم پیش میاد به خاطر این همه عظمت و بزرگیش خدا رو شکر کنیم...🙃 . حالا که ماه خداست و لطفش دوچندان، بیاید از نگاه بچه ها به این مهربونی های همیشگیش نگاه کنیم و ازش تشکر کنیم❤👆🏻 . 🌹خدایا شکرت به خاطر سقفِ بلندِ آسمون که هرروز و هرلحظه زیرسایه ش نفس میکشیم و زندگی میکنیم...😇 . ⭕این پست رو سیو کنید و یادتون باشه با بچه ها نعمت های خدا رو شکر کنید🤗 . #شکرگزاری#دعای_کودکانه #چمرانی_ها #صحیفه #دعا#ماه_رمضان #نعمت #آسمان#شکرگزاری_از_خدا #خدای_رحمان
06 اردیبهشت 1400 15:23:44
1 بازدید
chamran_kids
📚 💡یادگیری همیشه با بازی عمیق تر و آسون تر میشه. ✅ اگه شما هم کودک کلاس اولی دارین، ✅یا اگه معلم هستین، 👌می تونین از این بازی ها برای آموزش و تثبیت خواندن و نوشتن استفاده کنید. 📚 *۲۰ بازی و فعالیت فارسی* مخصوص کلاس اولی ها 🖊نویسنده: زهرا مهدیان 💳 قیمت کتاب: ۱۰ هزار تومان 📲 برای تهیهی این کتاب الکترونیک، به سایت #چمرانی_ها سر بزنید. chamraniha.com/shop #ای_بوک #فارسی #کلاس_اولی_ها #کلاس_اول #بازی_فارسی #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران
14 آذر 1398 16:55:54
0 بازدید
chamran_kids
✅ بدترین انتخاب، انتخاب نکردن است وقتی بچه بودم کلی آرزو داشتم. خلبان بشم. فضانورد بشم. رزمنده بشم. وقتی وارد مدرسه شدم، یواش یواش یاد گرفتم آرزو نکنم، دوست نداشته باشم، انتخاب نکنم. زمانی که به دانشگاه رفتم، یواش یواش همه رفتن کنار و دیگه کسی برام نبود انتخاب کنه. خواستم رشته ام را تغییر بدهم، ولی خیلی دیر شده بود، خواستم دوستانم را تغییر بدهم، خیلی آسیب دیده بودم، حتی خواستم جامعه ام را تغییر بدهم، خیلی احساس ناتوانی کردم. با خودم گفتم ای کاش همیشه خودم انتخاب می کردم تا بتوانم پای انتخاب هایم بایستم. همین انتخابها در جامعه و کشور ما فرصت غنیمتیست برای اینکه به بچه هایمان انتخاب کردن را بیاموزیم تا افسوس انتخاب نکردنهاش را در آینده نخورد. اَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتِنىِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً و از تو امان خواهم در آن روزى كه بگزد شخص ستمكار هر دو دست خود را و گويد اى كاش گرفته بودم با پيامبر راهى. #انتخابات #انتخابات_مجلس #آینده_کودکان #ایران #ایرانی #چمرانی_ها
01 اسفند 1398 15:41:36
0 بازدید
chamran_kids
از جمله خاطراتی که برای همیشه، شیرینی آن در ذهن بچه ها میماند، همین دور هم جمع شدنها و فعالیتهایی است که بهصورت جمعی در خانواده انجام میشود. پس از این فرصتها و فرصت ویژه #ماه_مبارک_رمضان استفاده کنیم. خوب است در منزل جلسه برگزار کنیم و مسئولیتهایی را مشخص کرده و بین اعضای خانواده تقسیم کنیم. اذانگو، #مکبر ، چیدن جانمازها، پخش قرآن و #مفاتیح و خواندن دعای پس از نماز ازجملهی این فعالیتها میتواند باشد؛ خوب است این مسئولیتها گردشی باشد و هریک از اعضا، مسئولیتهای مختلف را تجربه کنند. پیشنهاد ما هم این بود که برای بخش عبادت، کارت مسئولیت طراحی کنید و کارتها را با نقاشیهای بچهها زیباتر کنید. راستی یادتان باشد کارهایی را که هر فرد لازم است در هر بخش انجام شود، پشت برگهها بنویسید تا وظایف هر فرد مشخص شود. مربی: مهری حدادی #چمرانی_ها #تربیت_دینی #ادبستان_دخترانه #ماه_رمضان #تربیت_صحیح_فرزند #تربیت_فرزند #کودکانه #شب_قدر
23 اردیبهشت 1399 18:04:35
10 بازدید
ادمین چمران
0
0
🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران