پست های مشابه

chamran_kids

جشن عبادت چمرانی ها چه شکلیه⁉️🤔😇 . جشن عبادت و بندگی، یعنی زمانی که خدا بنده اش را برای عبادت آماده دیده، این اتفاق بزرگ ترین و با شکوه ترین اتفاق زندگی هفت سال دوم بچه هاست. . ما هم در ادبستان میخواستیم این جشن با شکوه هرچه تمام تر برای دخترهای ۹ ساله و پسرهای ۱۱ ساله اتفاق بیفتد. تا یک خاطره ی خوب و به یادماندنی در ذهنشان به یادگار بماند. . سال های پیش، جشن عبادت دخترهای کلاس دومی در پارک برگزار شد. مامان ها مهمان ویژه ی این جشن بودند. پارک را تزیین کردیم، همراه مامان ها کلی بازی کردیم. نمایش اجرا کردیم و عکس یادگاری انداختیم. نماز جماعت خواندیم و دخترها هدیه هایشان که چادر و جا نماز بود را از عمو اعلایی هدیه گرفتند. بعد هم در جشن مان مهمان سفره ای بودیم که مامان ها و دخترها غذاهایش را درست کرده بودند. پسرها هم در کلاس پنجم برنامه ی مشابهی دارند. عمو برایشان از بزرگ شدن و کارهایی که باید انجام دهند می گوید و هدیه شان عبایی است که با آن نماز جماعت می خوانند. . امیدواریم این تلاش مان مورد رضایت معبود قرار گیرد. . #جشن_تکلیف #جشن_عبادت #سن_تکلیف #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #نذر_فرهنگى #جشن_بندگی #تربیت_دینی #تربیت_کودک

25 اردیبهشت 1401 16:34:07

0 بازدید

chamran_kids

. پیش دبستانی یه مقوله پیچیده ست که این روزها نظرات متفاوتی درباره ش وجود داره پس بذارید امشبمون رو با چند تا سوال شروع کنیم: ⁉️به نظرتون خوبه پیش دبستانی اجباری نباشه و بچه ها بتونند مستقیم برن کلاس اول؟ ⁉️یا باید پیش یک و دو رو بگذرونن و بعد برن مدرسه؟ ⁉️تو پیش دبستانی چقدر آموزش اهمیت داره? . بیاید واقع بینانه نگاه کنیم! بچه های امروز مثل بچه های قدیم هم بازی ندارن. ضمنا به خاطر احتیاط و ترس های خانواده و آگاهی های عجیبی که این روزها داده میشه، خیلی تعامل مناسب و درستی ندارند! خیلی از بچه ها هم تک فرزند هستن و روابط اجتماعی محدودی دارن! ما به عنوان جایی که اصلا فضای آموزشیِ زیر هفت سال برامون اولویت نداره، اعتقاد داریم که ارتباط با همسال باید از حداقل ۳ سالگی برای بچه ها اتفاق بیفته. این مرحله ی پیش دبستانی میتونه با برنامه های مادر و کودک شروع بشه، با دورهمی ها و برنامه هایی که مادرها در خونه برگزار میکنند ادامه پیدا کنه و به پیش دبستانی رسمی ختم بشه. . برنامه های پیش از دبستان از نظر ما به روند اجتماعی شدن بچه ها کمک میکنه و معتقدیم مرحله به مرحله طی کردنِ این مسیر اهمیت داره! . اینکه بچه ها مستقیم وارد کلاس اول بشن یعنی یکدفعه از خونه و مادرشون جدا بشن، با کلی بچه و آدم غریبه، طرف بشن و تازه فشار درس هم روشون باشه خیلی براشون اذیت کننده است.😓 . از طرفی برنامه های فشرده ی سال های پیش از دبستان و آموزش های فشرده برای بچه های کوچیک هم به همون میزان براشون اذیت کننده است و عوارضی در مدرسه به همراه داره. پس بیایم یه برنامه ی جمع و جور برای بچه هامون بچینیم، میتونیم از دوستان هم فکرمون هم کمک بگیریم و چند روز در هفته ساعت های محدودی با بچه ها بازی کنیم، پارک و جاهای تفریحی بریم، خمیر بازی و رنگ بازی کنیم، قصه بخونیم و کلی فعالیت هیجان انگیز دیگه انجام بدیم🤗 پ.ن: در جواب سوال همیشگی این رو باید بگیم که برنامه ی ما در حالت غیر کرونا یا کرونای سبک😊 برای بچه های ۴ ساله سه روز روزی ۴ ساعت در هفته، برای پیش ۱، سه روز در هفته روزی ۵ ساعت و برای پیش ۲ چهار روز در هفته روزی ۵ ساعت است! به زودی برنامه ی دقیق حسینیه کودک و مهد تعاملی اطلاع رسانی میشه🌱🙏🏻 #پیش_دبستانی#پیش_از_دبستان #پیش_دبستان#آمادگی#مدرسه #آمادگی_کلاس_اول#دبستان

10 خرداد 1400 17:37:18

0 بازدید

chamran_kids

🇮🇷 بچه های مدرسه شهیدچمران دو هفته ای است مشغول پروژه های دهه فجر هستند. تمام تلاششان را کردن تا این ایام هم به خودشان هم به بقیه خوش بگذره. صادقانه تعداد زیادی لقمه نذری و کاسه آش بین همسایه ها پخش کردن، تمام مدرسه را تزیین کردند و به مکانهای انقلابی که در توانشان بود سر زدند. امروز یکی مانده به آخرین تلاششان را کردند، درست کردن پرچم های دست ساز و رنگی و فردا آخرین کارشان را خواهند کرد- رفتن به راهپیمایی در این مدت سرخوش و پاک بدون توجه به کم و کاستی های جامعه کار کردند آنقدری که وسعشان می رسید اینها نسل نمیدانم چندم بعد از انقلاب هستن. خودشان که هیچ، پدر و مادرهایشان هم انقلاب و برخی حتی جنگ راهم درک نکرده اند و همچنان امیدوارند و وفادار... کاش از بچه ها امیدواری را یاد بگیریم و البته تلاش را... تلاشی هر چند کوچک ولی ماندگار... ‌‌‌ #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #چمرانی_ها

21 بهمن 1397 14:56:24

0 بازدید

chamran_kids

دروازه ی تار عنکبوتی🤩 . تواین فیلم پسرهای چهارساله ی مهد تعاملی با توپ های پلاستیکی یا گلوله های کاغذی، به دروازه ی تار عنکبوتی گل میزنند😎👆🏻🤾‍♂️ . این بازی هیجانی خیلی ساده ست فقط کافیه تو خونه چسب پهن، توپ پلاستیکی یا کاغذی داشته باشیم!🤗 . برای انجام این بازی، چیکار کنیم؟🤔 . چسب های پهن رو باید مثل تار های عنکبوت بین چارچوب درِ اتاق بچسبونیم. حالا نوبت شروع بازیه ! میتونیم توپ ها رو به سمت دروازه تار عنکبوت پرتاب کنیم و کلی گل بزنیم.⚽️🕸 . پ.ن: خانم سحر صفایی در حال حاضر مربی حسینیه کودک شهید چمران هستند. ایشون کارشناسی مهندسی کامپیوتر دارند و بیش از دوسال تجربه ی فعالیت در مجموعه ی شهید چمران رو دارند🌸 ⭕این پست رو ذخیره کنید و یادتون باشه حتما تو خونه این بازی هیجانی ساده رو با بچه ها انجام بدید😉 . #حسینیه_کودک_شهید_چمران#مهد_تعاملی#مهد_مجازی #بازی_کودک #بازی#بازی_هیجانی #توپ_بازی#پرتاب_توپ #معلم_های_چمرانی

20 دی 1399 17:04:07

0 بازدید

chamran_kids

چشماتون رو ببندید و تصور کنید... ❗🤔⬇️ بیاید برای چند دقیقه هم که شده بچه بشیم و برگردیم به دوران قشنگ ۵ سالگیمون! . به روزهای خوبی که کم کم توانایی انجام کارهامون رو به دست آوردیم و یکم مستقل شدیم.... 🤔 یه عالمه انگیزه برای انجام بازی های جدید داشتیم و ذهنمون لبریز بود از خیال پردازی هایی که با هرکدومشون میتونستیم ساعت ها زندگی کنیم🙃 وداشتیم یواش یواش راه و روش تعامل کردن با دوستامون رو کشف میکردیم... 🤩 لطفا بیاید همه ی اون لحظات شیرین رو به یاد بیاریم و خودمون رو جای بچه ها بذاریم، چون... . این موضوع به ما کمک میکنه به عنوان یه مربی حرفه ای بتونیم شناخت بهتری از دنیای بچه ها پیدا کنیم و حتی آزادی های بیشتری براشون قائل بشیم. ما اینجوری دنیاشون رو بهتر درک میکنیم و همین دقیقا اولین قدم برای ارتباط موثر با بچه هاست؛ شناخت و همدلی با دنیای رنگارنگ و جالبشون😊 . تو این فیلم چند دقیقه از نگاه ۵ ساله ها به دنیا رو نگاه کنید... ☺️😍 . ✅این پست رو ذخیره کنید و برای مربی هایی که میشناسید بفرستید😇 . #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مهد_کودک#آموزش_کودک#کودک #مهد#مربی #استقلال_کودک#بازی #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست

31 فروردین 1401 13:08:05

0 بازدید

chamran_kids

🔑 حل مساله ، مهارتی است که در جای جای زندگی به آن نیازمندیم. اما چگونه می توان این مهارت را در کودکان پرورش داد؟ یکی از اهداف ادبستان، آموزش روش‌های علم‌آموزی است. یکی از مهم‌ترین و موثّرترین روش‌های علم‌آموزی، نوشتن درباره‌ی موضوع مورد مطالعه است؛ همچنین مشاهده‌کردن و ثبت‌کردن مشاهدات. کلاس چهارمی ها در کتاب همه چیز، که خودشان آن را درست کرده اند؛ به ثبت مهم ترین مسائل شان می پردازند. یکی از فصل‌های کتاب همه چیز، حکمت حل مسئله نام دارد. در این فصل: ۱. مسایلی را که با آن‌ها درگیر هستیم، می‌نویسیم. ۲. سعی می‌کنیم با انجام آزمایش و تجربه‌کردن، مطالعه، مصاحبه و... اطلاعاتی جمع کنیم، که در حل آن مسئله کمکمان کنند. این اطلاعات و روش به‌دست‌آوردنشان را هم در کتاب همه چیز می‌نویسیم. ۳. در پایان، اطلاعات جمع‌شده را کنار هم می‌گذاریم و به‌کمک تفکر، راه‌حل‌ (های) مسئله را می‌یابیم و می‌نویسیم. مساله‌ی این هفته کلاس چهارمی ها، حل‌کردن مسئله‌ی آلودگی هوا بود. مربی: علی حاجی اکبری #کلاس_چهارمی_ها #مهارت_حل_مسئله #مهارت #تربیت #کودک #طرح_درس #پرورش_مهارتهای_کودک #چمرانی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

07 دی 1398 15:41:27

1 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . خوابگاه دختران . 📝قسمت دوم . جنگ تمام شد. مملکت داشت نفس راحتی می کشید. در بین نفس های بریده بریده ی مردم، ما دختران دهه شصتی به سن مدرسه رفتن رسیدیم. خانواده هایمان که با کلی زحمت ما را تا آن‌سن بزرگ کرده و به سرانجام رسانده بودند ماندند در چند راهیِ انتخاب مدرسه های جورواجور. مدرسه های دولتی کماکان مورد توجه بود، مدارس شاهد خیلی سر زبانها افتاده بود و کم کم زمزمه های تاسیس غیر انتفاعی ها، نمونه دولتی ها و فرزانگان هم در جامعه پیچیده بود. . من خودم دوران ابتدایی را در مدرسه شاهد گذراندم. مدرسه ای که در هر کلاس فقط چند نفر بودیم که پدر داشتیم. اینقدر تعداد بچه های شهدا زیاد بود که آدم از پدر داشتن خودش همیشه خجالت زده بود. غم های دوستانمان، زندگی متفاوتشان و خاطراتی که در عالم بچگی می شنیدیم باعث شده بود خیلی هم بچه نمانیم. هنوز هم قیافه آن بچه ها و خاطراتشان به وضوح در ذهنم مانده. ما در مدرسه قانون هایی داشتیم که لازم الاجرا بود. به طور مثال بالشت های کوچکی همراه خودمان به مدرسه برده بودیم و باید بعد از ساعت ناهار بالش را روی نیمکت گذاشته و می خوابیدیم. هرچقدر الان دنبال فرصتهای چند دقیقه ای برای خواب هستیم در کودکی از هر فرصتی که منجر به خواب میشد بیزار بودیم و در نتیجه باعث ناراحتی معلممان میشدیم. نمونه دیگری از این قانونها این بود که باید مقنعه هایمان را در می آوردیم و حتما هم تل سفید رنگی روی موهایمان میزدیم. غیر از دیدن ناخنها، چک کردن سر و وضع ظاهری هر روز تلها هم چک میشدند و اگر یادمان رفته بود توبیخ میشدیم. در حیاط مدرسه نباید خیلی می دویدیم یا کارهای عجیب و غریب می کردیم. یک بار نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که گفتند مدیر مدرسه حیاط رفتن را ممنوع کردند. معلمها از هر کلاس چند نماینده انتخاب کردند و در یک مدل کمی نمایشی ما را به دفتر مدیر بردند که از ایشان عذرخواهی کنیم. این افتخار را داشتم که یکی از نمایندگان باشم.من خودم قیافه مدیر را تا قبل از آن خیلی ندیده بودم و دفترش در عالم بچگی به نظرم خیلی با ابهت آمد. خلاصه با جملاتی که یادمان داده بودند عذرخواهی کردیم و ایشان بچه ها را بخشیدند. . ادامه مطلب در کامنت اول 👇

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . خوابگاه دختران . 📝قسمت دوم . جنگ تمام شد. مملکت داشت نفس راحتی می کشید. در بین نفس های بریده بریده ی مردم، ما دختران دهه شصتی به سن مدرسه رفتن رسیدیم. خانواده هایمان که با کلی زحمت ما را تا آن‌سن بزرگ کرده و به سرانجام رسانده بودند ماندند در چند راهیِ انتخاب مدرسه های جورواجور. مدرسه های دولتی کماکان مورد توجه بود، مدارس شاهد خیلی سر زبانها افتاده بود و کم کم زمزمه های تاسیس غیر انتفاعی ها، نمونه دولتی ها و فرزانگان هم در جامعه پیچیده بود. . من خودم دوران ابتدایی را در مدرسه شاهد گذراندم. مدرسه ای که در هر کلاس فقط چند نفر بودیم که پدر داشتیم. اینقدر تعداد بچه های شهدا زیاد بود که آدم از پدر داشتن خودش همیشه خجالت زده بود. غم های دوستانمان، زندگی متفاوتشان و خاطراتی که در عالم بچگی می شنیدیم باعث شده بود خیلی هم بچه نمانیم. هنوز هم قیافه آن بچه ها و خاطراتشان به وضوح در ذهنم مانده. ما در مدرسه قانون هایی داشتیم که لازم الاجرا بود. به طور مثال بالشت های کوچکی همراه خودمان به مدرسه برده بودیم و باید بعد از ساعت ناهار بالش را روی نیمکت گذاشته و می خوابیدیم. هرچقدر الان دنبال فرصتهای چند دقیقه ای برای خواب هستیم در کودکی از هر فرصتی که منجر به خواب میشد بیزار بودیم و در نتیجه باعث ناراحتی معلممان میشدیم. نمونه دیگری از این قانونها این بود که باید مقنعه هایمان را در می آوردیم و حتما هم تل سفید رنگی روی موهایمان میزدیم. غیر از دیدن ناخنها، چک کردن سر و وضع ظاهری هر روز تلها هم چک میشدند و اگر یادمان رفته بود توبیخ میشدیم. در حیاط مدرسه نباید خیلی می دویدیم یا کارهای عجیب و غریب می کردیم. یک بار نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که گفتند مدیر مدرسه حیاط رفتن را ممنوع کردند. معلمها از هر کلاس چند نماینده انتخاب کردند و در یک مدل کمی نمایشی ما را به دفتر مدیر بردند که از ایشان عذرخواهی کنیم. این افتخار را داشتم که یکی از نمایندگان باشم.من خودم قیافه مدیر را تا قبل از آن خیلی ندیده بودم و دفترش در عالم بچگی به نظرم خیلی با ابهت آمد. خلاصه با جملاتی که یادمان داده بودند عذرخواهی کردیم و ایشان بچه ها را بخشیدند. . ادامه مطلب در کامنت اول 👇

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن