chamran_kids
دنبال کننده
10
پست
765
مجتمع آموزشی شهید چمران اینجا کودک سبک زندگی اسلامی را بازی می کند.
پست های مشابه
chamran_kids
آخرین فرصت ثبت نام رو از دست ندین❗❗❗ . به درخواست و استقبال زیاد شما، امکان ثبت نام رو تمدید کردیم!!! پس عجله کنید، همین الان به سایت چمرانی ها مراجعه کنید و ببینید تو مهد تعاملی ما چه خبره🤗 . دیگه تموم شد هاااا... پس بدویید👇 CHAMRANIHA.COM . دوستان بچه دارتون رو به مهدتعاملی دعوت کنید😇 . #مهد_تعاملی #کودک#مهد_مجازی #حسینیه_کودک_شهید_چمران
18 مهر 1399 18:26:17
0 بازدید
chamran_kids
#ورق_بزنید #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت ششم . تابستان پنجم/کاوه آهنگر . پدربزرگم، خدا رحمتش کند، یک مغازه چراغسازی داشت. چند سال تابستان برای شاگردی به مغازهاش رفتیم. ساعت 6صبح میرفتیم شوش و 6 عصر برمیگشتیم. اوایل که بچه بودیم، کار کردن برایمان بیشتر بازی بود. ولی بزرگتر که شدیم، کارمان سنگین شد. یادم است اولین املت زندگیام را در مغازه بابا حاجی پختم. تا مدتها در خانه برای بقیه املت میپختم. اره کردن آهن، جوشکاری، تراشکاری و کار با دریل میزی را هم در نوجوانی تجربه کردم. بعد از کنکور، یک مدت رفتم مغازه پدربزرگم. همان روزهای اول مرا با شاگردش به یک بلورفروشی فرستاد و گفت کل این مغازه را ویترین بزنید. از بس اره کردم، تمام دستم تاولزده بود. بدتر از آن جوشکاری بدون ماسک بود که باعث شد تمام شب از چشمدرد نخوابم. چند سال بعد که در دانشگاه تهران دانشجو شده بودم، به بچههای رشته مکانیک تئاتر درس میدادم. یک مسابقه ماشینهای فنری در دانشگاه برگزار شد و بچههای مکانیک سخت مشغولش بودند. کارشان خوب پیش میرفت ولی برای کامل کردن ماشینها جوشکاری بلد نبودند. کل کارهای جوشکاریشان را برایشان انجام دادم. خیلی از من تشکر کردند. من هم خیلی خوشحال شدم کاری بلدم که بقیه شاگرداولها هم بلد نیستند. البته بازهم چون بدون ماسک جوش دادم، چشمانم را برق زد. این تجربهها بخشی از تابستانهای زندگی من بود. بخشی که با حمایت پدر و مادرم، خانواده، همسایهها و انسانهای مهربان برایم ایجاد شد و توانستم از آن استفاده کنم. دوست دارم رازهایی را به شما بگویم تا شما هم بتوانید تابستانهای درخشانی را تجربه کنید. قسمت بعدی تابستانهای مرد هزارچهره را بخوانید. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها
31 تیر 1399 17:40:38
0 بازدید
chamran_kids
. سلام سلام چمرانی ها! عیدتون مبااارک😇🌱 . پست اختتامیه ماه مبارک رمضان رو با تبریک عید فطر، از زبان دخترهای کلاس چهارمی میشنوید🤗 👆🏻 . طاعات و عبادات تک تک شما عزیزان قبول باشه❤ ممنون که قدم به قدم با استوری ها و پست های ماه مبارک، همراه بودین و برای ما فعالیت های قشنگتون رو فرستادید 🤩 . . ⁉️همینجا برامون بنویسید نامه بازی و پست های ویژه ماه رمضون رو دوست داشتین؟ براتون مفید بود؟🤔 ✅(یادتون باشه وقتی نظراتتون رو کامنت میکنید و باهامون به اشتراک میذارید کلی انرژی میگیریم و میتونیم بهتر و بیشتر براتون تولید محتوا کنیم😉) . ⭕این پست رو سیو کنید و برای دوستانتون بفرستید🌹 . #ماه_رمضان#عید_فطر_مبارک #عید_فطر#ماه_بندگی #چمرانی_ها #تبریک_عید_فطر #نماز_عید_فطر
23 اردیبهشت 1400 14:13:19
1 بازدید
chamran_kids
فیلم هایی که هر معلمی باید ببینه!!!😎 یکی از کارهایی که برای هر معلمی لازمه اینه که حتما فیلم های خوب ایران و جهان رو به ویژه در حیطه ی تربیتی و آموزشی، تماشا کنه و از نکات خوب اونها ایده بگیره و استفاده کنه. . ✅ بعضی از فیلم ها تعاملات بین معلم و دانش آموز، تلاش ها و خلاقیت های منحصر به فرد رو خیلی خوب نشون میدن و برای فعالان حیطه آموزشی میتونند الهام بخش باشند. . پس تو این پست ۵ تا از این فیلم های جالب رو به شما معرفی کردیم😊 ورق بزنید و بخونید⬆️ . ⁉️شما این فیلم ها رو دیدین؟؟؟؟چطور بودن؟ همین زیر برای ما فیلم های خوبی که به نظرتون هر معلمی باید ببینه رو کامنت کنید🤔🤩👇🏻 . #معرفی_فیلم_خوب#فیم_خوب #معرفی_فیلم#معلم_خلاق#معلم #معلم_بانشاط#مدرسه#درس#استعداد
15 مرداد 1400 13:28:23
0 بازدید
chamran_kids
. "دستچین لیوانی" رو از دست نده 😎👇🏻 . ماجرای فیلم، از این قراره که در یکی از اردوهای حضوری، دخترهای کلاس چهارمی و خاله شون باهم یه بازی ریاضی جالب و هیجان انگیز انجام میدن🤩 بله "دستچین لیوانی"😇؛ حالا چه جوریه؟؟؟🤔⬇️ . ✔بچه ها به دو گروه تقسیم میشن و هر گروه دو دست لیوان دارند😊 . ✅خاله یک کارت عدد به هردو گروه میده و اینجاست که سرعت عمل و دقت بچه ها حرف اول رو میزنه 😉 . ✅دخترها باید سریع عدد روی کارت رو با لیوان هاشون درست کنند. . ⭕مثلا کارت عدد ۷۶۵۳ رو در نظربگیرید، شامل ۷۰۰۰، ۶۰۰ ، ۵۰ و ۳ هست و باید اینها رو پیدا کنند و بچینند🙃 . 🔴این بازی ریاضی ساده و جذاب برای دقت، سرعت و تمرین اعداد بچه ها فوق العاده است😊 . 🌹ین پست رو ذخیره کنید و برای معلم ها و والدین بفرستید تا حتما ببینند و با بچه ها انجام بدند😍 . #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #بازی_ریاضی #بازی_درسی #ریاضی #کلاس_چهارم #کلاس_چهارم_دبستان #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست
05 آبان 1400 15:37:53
0 بازدید
chamran_kids
. اردو رفتن، برنامه ی ثابت هفتگی مون بود. گاهی طبیعت گردی داشتیم، گاهی مهمون خونه های هم میشدیم، گاهی پارک و تفریح و ورزش، گاهی برای زیارت به امام زاده می رفتیم و گاهی هم دیدن افراد موفق و تجربه مشاغل گوناگون. . تو مناسبت های ملی و مذهبی، اردوهای زیارتی مثل امام زاده های مختلف، امام زاده ملک خاتون، اهل بن علی، مرقد امام خمینی، جماران ،موزه ها و ... رفتیم. اردوهای طبیعتمون پارک های بزرگ بود که به اندازه ی کافی فضای سبز و خلوت برای کشف و بازی بچه ها داشت و حتی مشاهدات درس علوم را هم پوشش میداد. . اردو های چمرانی غیر از تفریح و سرگرمی اهداف دیگری رو هم در نظر داشت. خیلی از فعالیت های آموزشی و پرورشی در اردو ها انجام می شد که به رشد شخصیت و آموزش دخترها کمک می کرد.😊 . حتی گاهی باعث میشد بچه هایی که انگیزه ی پایینی دارند با دیدن و جست و جو گری دوستاشون دست به کار بشن و چیزهای جدید رو کنارهم تجربه کنند. . تجربه ی ما نشون داده این اردوها میتونه بستر و زمینه ی خوبی رو برای تعاملات دوستانه ی بیشتر بین خاله ها و بچه ها، یادگرفتن همکاری،همراهی و محبت بیشتر فراهم کنه.🤗 . #اردو_های_چمرانی #دختران_چمرانی #چمرانی_ها #اردو#طبیعت#امام_زاده #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران
07 مهر 1399 17:47:38
0 بازدید
ادمین چمران
0
0
📖 برادرلی چاکرز، پشت میزش، ته کلاس...ردیف آخر...صندلی آخر نشست.هیچ کس در صندلی کناری یا جلویی او ننشسته بود.برادلی جزیره بود. اگر میشد میرفت و تو کمدِ کلاس جا خوش میکرد. در آن صورت دیگر ناچار نبود صدای خانم ایبل را بشنود. گمان نمیکرد خانم ایبل کَکَش هم بگزد.شاید او هم دلش میخواست برادلی جلوی دیدش نباشد، بقیه ی کلاس هم همینطور. برادلی در کلُ فکر می کرد اگر تو کُمد می نشست، همه را خوشحال تر می کرد، اما افسوس که صندلی اش در کمد جا نمیشد.... برادلی همچین پسری بود.پسری که به معلم کار نداشت. به هم کلاسیهایش هم همینطور. تمام زنگ جغرافیا مشغول قیچی کردن نقشه اش بود، تکلیف نمی نوشت و به دروغ در خانه گفته بود جزء شاگردهای ممتاز کلاس است... پدری سختگیر دارد که تهدیدش میکند اگر خوب درس نخواند او را به مدرسه شبانه روزی نظامی میفرستد و مادری دارد که میداند برادلی در مورد خودش در مدرسه، راست نمیگوید ولی نمیداند دقیقا اوضاع او چطور است چون پسرش هر بار به بهانه ای نمیگذارد او را به مدرسه برود و نامه ها را به دستش نمیرساند... ولی این بار خانم ایبل، معلم برادلی، دست به کار شده و به خانه شان زنگ میزند و مادرش را رسما به مدرسه دعوت میکند. بهانه های برادلی فایده ندارد و بالاخره ملاقات صورت میگیرد... ادامه دارد... پ.ن: هیچ وقت در زمان تحصیلتان برادلی بودید یا یک برادلی را از نزدیک دیدید؟ #مدرسه_آرزوها #مدرسه #دانش_آموز #مدرسه_خوب #مدرسه_بد