پست های مشابه

madaran_sharif

#س_دینی (مامان #علی ۱۲.۵، #ریحانه ۹، #علیرضا ۷.۵، #معصومه ۴.۵ساله) #قسمت_سوم سال ۸۸ علی آقا به زندگی ما قدم گذاشت. اوایل بارداری، شرکتی که همسرم براشون کار می‌کردن تمام حقوق معوقه‌شون رو یک‌جا واریز کردن.😇 بعدش هم توی همون ایام یک شغل خوب بهشون پیشنهاد شد؛ همه‌ی این‌ها لطف خدا و روزیِ نوگل زندگی ما بود. طبیعتاً درس و فعالیت‌های دانشگاهی تحت تاثیر بارداریم قرار گرفت. اما همسرم مشوق من بودن و اون اواخر با یه شکم خیلی بزرگ رفتم و کنکور ارشد دادم!😃 تو اون شلوغیِ آشوب‌های خیابونی سال ۸۸ داشتم واسه مصاحبه می‌رفتم دانشگاه تربیت مدرس. شیشه‌ی ماشین هم باز بود که یک‌هو یه گاز اشک آور افتاد تو ماشین ما و... خلاصه جون سالم به در بردیم! اما مصاحبه پرید!😐 البته به خاطر شخصیت عاطفی‌ای که دارم اصلاً به این راضی نبودم که به خاطر درس، بچه‌م رو به کسی بسپرم و ازش جدا بشم. این اتفاق هم باعث شد به نظرم بیاد که خدا هم راضی به این کار نیست. اما علاقه به ادامه‌ی تحصیل تا دکتری و حتی خارج از کشور رو داشتم. بارداری راحتی نداشتم. وزنم خیلی زیاد شده بود و برای نشست و برخاست و حتی نفس کشیدن مشکل داشتم!🤪 در ماه ۶ به خاطر خوردن زیاد کندر، احتمال جدی سقط وجود داشت.😱 دکتر بهم استراحت مطلق داد و به امتحانات دانشگاه نرسیدم. با اینکه سال آخر بودم مرخصی گرفتم. علی که به دنیا اومد، ماشاالله بچه‌ی خیلی بازیگوشی بود؛ هیچ‌کس از پسش بر نمی‌اومد! من هم دست تنها بودم. از زمان‌های خواب و بازیش استفاده می‌کردم و کار پایان‌نامه‌م رو انجام می‌دادم. ۱.۵سال طول کشید تا بالاخره تحویلش دادم.😃 یه مدت هم برای زندگی رفتیم خوابگاه دانشجویی. اونجا تنها کسی که بچه داشت من بودم. خانم‌های همسایه‌ی ما هم خیلی بچه دوست بودند.😍 بیشتر روزها از صبح که آقایون می‌رفتن، می‌اومدن پیش ما تا حدود ساعت ۴ که برمی‌گشتن. هر روز منزل ما کارت ساعت می‌زدن! شب‌ها هم همسرم کمک حال من بودن. خیلی روزهای خوب و هیجان انگیزی بود. از همون زمانی که همسرم اومدن خواستگاری، گفتن که ممکنه برای ادامه‌ی تحصیل قصد مهاجرت داشته باشن. یا به خارج از کشور، یا به قم برای حوزه و طلبگی. سال ۹۱ بود که پیشنهاد مهاجرت به قم رو مطرح کردن، من گفتم که از مادرشون اجازه بگیرن. چون پدرشون در کودکی به رحمت خدا رفتن و تمام زحمت بچه‌ها رو مادرشون به دوش کشیدن.🧡 با وجود اینکه جدا شدن از شهر و خانواده برام سخت بود، اما قصدم این بود که با ایشون همراهی کنم. مادرشون موافقت کردن و به این ترتیب ما تصمیممون رو برای مهاجرت گرفتیم.😊 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران

12 اردیبهشت 1401 20:02:36

2 بازدید

madaran_sharif

. - وای بچه‌ها، هوا خوب شده، بریم تو حیاط بازی کنیم؟!😍😃 -⁦🏃🏻‍♂️⁩⁦🏃🏻‍♂️⁩⁦👦🏻⁩⁦👶🏻⁩هورااا برییییم.😃 . . - محمد! مواظب داداش باش، خیسش نکنی ها! من می‌رم خونه رو مرتب کنم. حسابی سرشون گرم بود و منم از فرصت استفاده می‌کردم.😊 دیدم رفتن سراغ شلنگ آب.🌊💧 - محمد داداشو خیس نکنی ها! آب سرده، باد هم میاد، سرما می‌خوره! -- نه مامان، می‌خوایم گل بازی کنیم.😍😜 . . و دقایقی بعد که با این صحنه مواجه شدم😦 - محمد؟!! چیکار کردی داداشو؟!😮 -- حمامش کردم، اینا مثلا کفه، مالیدم به داداش😆😅 من😒😐😁 . ته دلم خوشحال بودم که تو این خونه بچه‌ها می‌تونن راحت بازی کنن😍 تماس تصویری گرفتم که مامان جون رو تو شادی بچه‌ها شریک کنم مثلا!😅 - سلام مامان جون -- سلا...😲😱😣😑😖😩 . . پ.ن۱: رسول خدا فرمودند: من بچه‌ها را به پنج دلیل دوست دارم: ... دوم آنکه در خاک می‌غلطند! ... . پ.ن۲: روزی رسول خدا به همراه اصحاب از جایی رد می‌شدند که دیدند کودکان با خاک بازی می‌کنند. یکی از اصحاب می‌خواست مانع کودکان شود، حضرت اجازه ندادند و فرمودند: «خاک، بهار کودکان است.» . . #پ_بهروزی #روزنوشت_های_مادری #خاک_بازی

13 خرداد 1399 18:44:18

0 بازدید

madaran_sharif

. #پ_شکوری (مامان #عباس و #فاطمه 2.9 و 1.3 ساله) . شما هم مثل من فکر می‌کنید بعد از مادر شدن از معنویات و عبادات دور شدید؟😢 . گاهی خودمو مقایسه می‌کنم با دوره مجردی و حس می‌کنم پسرفت کردم!😞 آیا واقعا این بچه‌های پاک و بی‌گناه باعث کم شدن معنویت زندگی من شدن؟ مگه نه اینکه اینا هنوز فطرتشون دست‌نخورده ست و تازه از پیش خدا اومدن، پس چطور میشه باعث کم شدن معنویت مادرشون بشن؟ . دو سالی طول کشید تا فهمیدم مشکل از خودمه... یادمه قبلا هم توی هفته‌های آخر ترم و نزدیک امتحانا، معنویت خونم کم می‌شد. چون سرم شلوغ بود حسابی.🏃🏻‍♀ یا حتی وقتی غرق کارهای تشکیلاتی می‌شدم یهو می‌دیدم یه هفته ست اصلا وقتی پیدا نشده که به کارهای معنوی بپردازم...😕 . مهم ترین عامل کم شدن معنویت خونم رو پیدا کردم! غفلت! هرچی سرم بیشتر شلوغ باشه( چه با درس و کار چه با بچه‌داری) انگار زمینه‌ی غفلت بیشتر می‌شه برام. . پس باید حواسمو جمع کنم تا بتونم مقدار کافی معنویت تزریق کنم به زندگیم.😅 به مرور چند تا راهکار پیدا کردم. . ۱. سعی کردم واقع‌بین باشم. قطعا وقتای آزادم نسبت به مجردی کمتر شده. پس بهتره به جای کمیت، دنبال کیفیت باشم.😀 همون وقتای محدودی که پیدا می‌شه، با توجه و حواس جمع و نیت خالص یه کاری بکنم. اگر نمی‌تونم برم هیات برای دعای کمیل، می‌تونم دو سه صفحه‌اش رو خودم بخونم شب جمعه. . ۲. یه برنامه سبک معنوی متناسب با شرایط خودم و کاملا واقع‌گرایانه نوشتم. طوری که بتونم توش استمرار داشته باشم. 👌🏻مثلا: . - روزی یکی دو صفحه قرآن با توجه به معنی - روزی ۱۰ دقیقه مطالعه کتب اخلاقی - روزی یک صفحه از کتاب‌های مناجات و ادعیه (صحیفه فاطمیه و صحیفه سجادیه علیهما السلام) - گاهی خوندن زندگی‌نامه افراد معنوی (شهدا، علما و ...)❤ . ۳. تلاش کردم حواسم به زمانای مرده‌ام باشه.🧐 من روزانه چندین ساعت رو پای گوشیم و توی شبکه‌های اجتماعی صرف می‌کنم. چون راحت‌ترین کاره و یه جورایی تفریح محسوب میشه. می‌تونم بخشی از این زمانو کم کنم و به جاش با گوشیم قرآن بخونم، کتاب بخونم یا دعا گوش بدم. . ۴. گاهی احادیث مربوط به اجر و پاداش‌های معنوی مادری و تربیت فرزند رو می‌خونم. مادری کار کمی نیست. خودش کلی پاداش داره. ولی چون حواسم بهش نیست حس می‌کنم که کار معنوی خاصی انجام نمی‌دم.😐 . ۵. امااا مهم‌ترین کاری که خیلی بهم انرژی و امید میده،😇 رو توی بخش نظرات بخونید حتما.😀😁 . #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

19 مرداد 1399 17:17:11

0 بازدید

madaran_sharif

. این روزها آقا پسری داره قد می‌کشه⁦👦🏻⁩ یاد گرفته روی نوک پاهاش بلند بشه و نوک انگشت‌های دستشو برسونه به سینک و اپن! 🙃 . دیشب در یه اقدام خیلی جسورانه لیوان آبش رو که البته شیشه‌ای هم بود برد و گذاشت نزدیک سینک! با فاصله‌ی میلی متری از لبه‌ی کابینت که می‌تونست تو یه حرکت بیفته و تمام... 😱 . فوری بابایی بلند شد که لیوان رو بگیره و من خوشحال شدم که گل پسرم⁦👦🏻⁩ داره کارهای خودشو انجام می‌ده☺️ . با خودم گفتم پسرم چقدر دوست داره کمک کنه ولی نمی‌تونه! . یه لحظه خودمو جای پسر یه ساله‌م گذاشتم، با اون قد و توان و زبان الکن و دنیای کوچیک خودش... چی می‌فهمه از دنیای ما؟ و چیکار می‌تونه بکنه با اون توان و فهم کمش، که می‌خواد کمک ما باشه؟🤔 . شاید از دید ما اگه هیچ کاری نکنه و بشینه یه جا بهترین کمکه!😏 ولی وقتی می‌رم تو نقش پسرم، دوست دارم هر کاری بکنم و فکر هم می‌کنم درسته و کمک کردم!😏 . مثلا؛ ⁦👈🏻⁩وقتی مثل مامان غذاهای تو بشقاب رو انقد هم می‌زنم که می‌ریزه بیرون🍛 👈یا وقتی شعله گاز رو براش کم و زیاد می‌کنم، خاموش می‌شه یا زیاد می‌شه و غذا می‌سوزه🍘 👈یا وقتی مثل بابا پیچ‌گوشتی برمی‌دارم و می‌زنم به اسباب بازیم 🔨 که کار کنه ولی می‌شکنه! و... دوباره که تو نقش خودم قرار می‌گیرم، می‌بینم که ما آدم بزرگا نسبت به بچه‌ها چقد توانمندیم، چقدر می‌فهمیم و اشراف داریم به محیط پیرامونمون، انگار کلا دنیامون متفاوته🙂 . ولی کوچولوهامون یه دید از پائین، کوچیک و محدود دارن و یه فهم خیلی محدودتر نسبت به دنیای پیرامونشون. . به همین نسبت، فهم ما هم کوچیک و محدوده نسبت به حقیقت عالم🤔 و البته در تلاشیم با همین فهم محدود و ناقصمون یه کمکی بکنیم و اثر مثبتی به جا بذاریم😉 . درحالیکه اگه یه کم رشد کنیم و از حقیقت عالم چیزهایی بفهمیم، شاید به این فهم ناقص و این تلاش‌های الانمون بخندیم😁 . (کاش خدا فهم و درک و روحمون رو وسعت و عمق ببخشه تا واقعا مثل آدم بزرگ‌های حقیقی عالم رفتار کنیم😊) . . #ف_قربانی #سبک_مادری #عارفانه‌_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

16 اردیبهشت 1399 17:28:43

0 بازدید

madaran_sharif

. #م_روح_نواز (مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله) #قسمت_چهارم درس خوندنم، خیلی کم و منقطع بود و گاهی ناامید می‌شدم. یه بار با یکی از دوستام تماس گرفتم که فلان درس رو چطور و چقدر خوندی؟ گفت من دو دور خوندم و الان دور سوممه؛ در حالی‌که من اون درس رو هنوز یه دور هم نخونده بودم.🤭 پیش خودم می‌گفتم من با این وضع قبول نمی‌شم دیگه.😞 ولی مادرم همش می‌گفتن نگران نباش. تو بچه داری. درس خوندن تو، با بقیه فرق داره. کار تو برکت داره.👌🏻 تو هر چقدر که بچه‌ت اجازه بده، درستو بخون، کاریم به این حرفا نداشته باش. این حرفاشون خیلی بهم انرژی می‌داد. و امیدوار بودم خدا خودش برکت بده. دو سال برای ارشد درس خوندم و تونستم رتبه‌ی ۱۳ رو به دست بیارم. باورم نمی‌شد.😃 من آدمی نبودم که بتونم این رتبه رو به دست بیارم.🤩 در نهایت رشته‌ی فیزیولوژی گیاهی دانشگاه تهران قبول شدم. اون موقع، محمدحسن، دو سالش تموم شده بود. وارد دانشگاه تهران شدم. دوباره یک مسیر جدید برای زندگیم باز شد.😃 فضای علمی اونجا، برام بسیار جذاب بود.🤩 چون حال و هوای درونی خودم، به خاطر مادر شدن، عوض شده بود، کاملا قدر حضور تو اون فضای علمی رو درک می‌کردم. با بچه دار شدن احساس می‌کردم باید از تک‌تک لحظه‌ها و آدم‌هایی که می‌شه ازشون استفاده کرد، استفاده کنم.😃✨ می‌گفتم من وقت اضافه ندارم که هدر بدم،⏱️ باید از هرچیزی که می‌بینم، استفاده کنم. به خاطر همین، اون فضا، خیلی برام دل‌چسب بود. الحمدلله دوستان بسیار خوبی هم تو این مقطع قسمتم شد که خیلی همراه بودن و کمکم می‌کردن. تو اون یه سالی که ۲ روز‌ در هفته می‌رفتم دانشگاه، یه روز پسرم رو پیش مامانم و یه روز پیش مادر همسرم می‌ذاشتم. سال ۹۳ وقتی می‌خواستم پروپوزال‌نویسی پایان‌نامه‌م رو شروع کنم، متوجه شدم آقا محمدعلی رو باردار هستم. هم خوشحال شدم، چون خیلی بچه دوست داشتم،😍 هم خیلی نگران. جدا شدن از فضای دانشگاه برام سخت بود ولی حضور تو دانشگاه، برای نوشتن پایان‌نامه، با یه کودک و یه نوزاد در توانم نبود. رفتم پیش یکی از اساتید گفتم معادل این درس‌هایی که خوندم به من مدرکی می‌دین؟ چون من دیگه نمی‌تونم ادامه بدم و باردارم. بچه‌ی دومم هم هست و من آدمی نیستم که نوزادم رو بذارم مهد. ایشون خیلی اصرار داشتن که مهد هست و بچه‌ها رو نگه می‌داره و... ولی من گفتم دلم نمی‌خواد به خاطر درس بچه رو مهد بذارم. اولویت اولم بچه‌هان... #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

06 مهر 1400 16:33:02

0 بازدید

madaran_sharif

. #پ_شکوری (مامان #عباس ۳سال و ۱۰ماهه و #فاطمه ۲سال و ۴ماهه) یادمه تنها اسباب‌بازی که توی سیسمونی خریدیم یه دونه اردک زرد با جوجه‌هاش بود.😁 تا یک سالگی عباس هم از اسباب‌بازی‌های به ارث رسیده از اقوام یا هدیه‌هایی که بهش می‌دادن، استفاده می‌کردیم. بعدش کم‌کم وارد فاز خرید اسباب‌بازی شدیم. هرچی بزرگتر می‌شد اسباب‌بازی‌های متنوعی رو می‌تونستیم بخریم و دوران آزمون و خطاهامون شروع شد. حالا می‌خوام تجربیاتی که توی این حدود دو سال خرید اسباب‌بازی به دست آوردم رو باهاتون در میون بذارم: ۱. مهم‌ترین چیز جنس و کیفیت اسباب‌بازیه. اسباب‌بازی‌هایی که جنس محکمی ندارن، خیلی زود خراب می‌شن. درسته که قیمتش ممکنه کمتر باشه، ولی بعد از یکی دو هفته خراب می‌شه و پولی که خرجش شده از بین می‌ره.😖 مثل ماشین‌های پلاستیکی با بدنه‌ی ضعیف، ست‌های اسباب‌بازی پزشکی یا نجاری یا آشپزی با جنس بد. پس بهتره به جای تعداد زیادی اسباب بازی با کیفیت پایین، تعداد کمتری اسباب بازی با کیفیت بالا بگیریم که دوام داشته باشه و چندین سال بچه‌ها بتونن باهاش بازی کنن. ۲. طبق تجربه‌ اسباب‌بازی‌های باتری خور معمولا بعد از مدت کوتاهی جذابیت خودشون رو از دست می‌دن. چون خودکاره و خلاقیت و اراده‌ی بچه توی بازی باهاش دخیل نیست.🧐 مثل ماشین باتری دار خودکار و کنترلی، اسباب‌بازی‌های موزیکال مثل گیتار یا ارگ اسباب بازی‌. ۳. عروسک‌ها و حیوون‌های پلاستیکی هم تقریبا برامون خوب بوده و بچه‌ها باهاش سرگرم شدن و می‌شن. البته هرچی تعداد عروسک‌ها بیشتر بشه، توجه بچه بهشون کمتر می‌شه. معمولاً هم از بین همه‌ی عروسک‌ها، بچه خودش یکی دو تا رو انتخاب می‌کنه و با اون‌ها انس بیشتری می‌گیره. تجربه‌مون در این زمینه هم این بود که زیاد عروسک نگیریم.😅 ۴.اما بهترین و مفید ترین اسباب‌بازی‌هایی که تا الان داشتیم: اسباب‌بازی‌های ساختنی و چیدنی. انواع لگوها، قطعات مختلف ساختنی، لوله‌های پلاستیکی که به هم متصل می‌شن، قطعاتی که توی هم چفت میشن. خوبیش اینه که معمولاً زمان زیادی بچه‌ها رو سرگرم می‌کنه و به خاطر مدلش، بچه‌ها باهم هم‌کاری می‌کنن و هی نمی‌خوان از دست همدیگه بگیرن. چون قطعات یکسان در تعداد زیاد داره. توی عکس‌ها چندتا از این اسباب‌بازی‌های ساختنی خوب و با کیفیت رو که ایرانی هم هست، بهتون معرفی می‌کنم. پ.ن: شماهم بیاید تجربیاتتون رو باهامون در میون بذارید. از خرید کدوم اسباب‌بازی‌ها پشیمونید و از کدوما خیلی راضی هستید؟ گروه سنی هر اسباب بازی رو هم بگید. #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

10 شهریور 1400 16:19:16

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. #پ_شکوری (مامان #عباس ۳سال و ۸ماهه و #فاطمه ۲سال و ۳ماهه) کتاب خوندن در کنار بچه‌ها خیلی کار سختیه.🧐 چون هی می‌خوان بیان کتاب رو بگیرن و روش نقاشی بکشن یا وسطش صحبت کنن و رشته‌ی فکر و ذهن و تمرکز آدم رو پاره کنن! بعد از بچه‌دار شدن به سختی می‌تونستم توی بیداری بچه‌ها کتاب بخونم. وقت‌های خوابشون هم محدود بود و معمولاً صرف کارهای مجاری و درس می‌شد. چند وقتی غصه‌دار بودم به خاطر کتابایی که دوست داشتم بخونم اما هیچ وقت فرصتی براش نداشتم. فکر می‌کردم دیگه باید بیخیال مطالعه آزاد بشم.😓 حدود یک سال از تولد عباس گذشته بود. یادم نیست دقیقا چطور با کتاب‌های صوتی آشنا شدم. اما این آشنایی خیلی برام با برکت بود و حتی شاید از رزق‌های معنوی بچه‌دار شدن بود. توی دوران مجردی و حتی متأهلی بدون بچه، اصلا آشنایی با کتاب صوتی و اپلیکیشن‌های کتابخوان نداشتم. شاید چون خیلی نیازی بهشون نداشتم. به راحتی می‌تونستم هر وقت هر کتابی که می‌خوام رو بگیرم و بخونم. اما ورود به دنیای کتاب‌های صوتی، نقطه‌ی عطفی در زندگیم به عنوان یک مادر بود.😇 به راحتی می‌تونستم در طول روز و کنار بچه‌ها، کتاب گوش بدم. موقع آشپزی، مرتب کردن خونه، قبل خواب، توی ماشین و موقع رفت و آمد. توی این دو سه سال با همین روش و با استفاده از هندزفری و اسپیکر تونستم کتاب‌های خوبی رو گوش بدم. شما هم این روش رو امتحان کنید.👌🏻 من از اپلیکیشن طاقچه استفاده می‌کنم. معمولاً تخفیف می‌ذاره و کتاب‌ها رو می‌شه ارزون‌تر خرید. الان هم توی تابستون، گردونه گذاشته که می‌شه روزی یک‌بار بچرخونیم و کد تخفیف یا اشتراک کتابخونه هدیه بگیریم.😁 🔷یه سری کتاب‌های صوتی که توی طاقچه گوش دادم و به نظرم خوب و جالب بودن رو بهتون معرفی می‌کنم: ۱. نامیرا ۲. به سپیدی یک رویا ۳. عصرهای کریسکان ۴. جای امن گلوله‌ها ۵. شُنام ۶. ماه به روایت آه ۷. پوتین قرمزها ۸. فرنگیس ۹. شب‌های پیشاور 🔷این کتاب‌ها رو قبلاً خونده بودم و الان دیدم نسخه‌ی صوتی هم داره: ۱۰. خداحافظ سالار ۱۱. یادت باشد ۱۲. سلیمانی عزیز ۱۳. خاطرات مرضیه حدیده‌چی (دباغ) ۱۴. من زنده‌ام ۱۵. دختر شینا ۱۶. سفر سرخ ۱۷. رویای نیمه شب 🔷اینارو هم دارم گوش می‌دم: ۱۸. همه‌ی سیزده سالگی ام ۱۹. جانستان کابلستان ۲۰. قصه ی کربلا ۲۱. شیر دارخوین 🔷این کتاب صوتی بی‌نظیر هم رایگانه: ۲۲. خون دلی که لعل شد پ.ن: شما هم #کتاب_صوتی‌های خوبی که شنیدید رو بهمون معرفی کنید توی بخش نظرات🌷 معرفی و لینک دانلود کتاب‌ها در هایلایت کتاب صوتی #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. #پ_شکوری (مامان #عباس ۳سال و ۸ماهه و #فاطمه ۲سال و ۳ماهه) کتاب خوندن در کنار بچه‌ها خیلی کار سختیه.🧐 چون هی می‌خوان بیان کتاب رو بگیرن و روش نقاشی بکشن یا وسطش صحبت کنن و رشته‌ی فکر و ذهن و تمرکز آدم رو پاره کنن! بعد از بچه‌دار شدن به سختی می‌تونستم توی بیداری بچه‌ها کتاب بخونم. وقت‌های خوابشون هم محدود بود و معمولاً صرف کارهای مجاری و درس می‌شد. چند وقتی غصه‌دار بودم به خاطر کتابایی که دوست داشتم بخونم اما هیچ وقت فرصتی براش نداشتم. فکر می‌کردم دیگه باید بیخیال مطالعه آزاد بشم.😓 حدود یک سال از تولد عباس گذشته بود. یادم نیست دقیقا چطور با کتاب‌های صوتی آشنا شدم. اما این آشنایی خیلی برام با برکت بود و حتی شاید از رزق‌های معنوی بچه‌دار شدن بود. توی دوران مجردی و حتی متأهلی بدون بچه، اصلا آشنایی با کتاب صوتی و اپلیکیشن‌های کتابخوان نداشتم. شاید چون خیلی نیازی بهشون نداشتم. به راحتی می‌تونستم هر وقت هر کتابی که می‌خوام رو بگیرم و بخونم. اما ورود به دنیای کتاب‌های صوتی، نقطه‌ی عطفی در زندگیم به عنوان یک مادر بود.😇 به راحتی می‌تونستم در طول روز و کنار بچه‌ها، کتاب گوش بدم. موقع آشپزی، مرتب کردن خونه، قبل خواب، توی ماشین و موقع رفت و آمد. توی این دو سه سال با همین روش و با استفاده از هندزفری و اسپیکر تونستم کتاب‌های خوبی رو گوش بدم. شما هم این روش رو امتحان کنید.👌🏻 من از اپلیکیشن طاقچه استفاده می‌کنم. معمولاً تخفیف می‌ذاره و کتاب‌ها رو می‌شه ارزون‌تر خرید. الان هم توی تابستون، گردونه گذاشته که می‌شه روزی یک‌بار بچرخونیم و کد تخفیف یا اشتراک کتابخونه هدیه بگیریم.😁 🔷یه سری کتاب‌های صوتی که توی طاقچه گوش دادم و به نظرم خوب و جالب بودن رو بهتون معرفی می‌کنم: ۱. نامیرا ۲. به سپیدی یک رویا ۳. عصرهای کریسکان ۴. جای امن گلوله‌ها ۵. شُنام ۶. ماه به روایت آه ۷. پوتین قرمزها ۸. فرنگیس ۹. شب‌های پیشاور 🔷این کتاب‌ها رو قبلاً خونده بودم و الان دیدم نسخه‌ی صوتی هم داره: ۱۰. خداحافظ سالار ۱۱. یادت باشد ۱۲. سلیمانی عزیز ۱۳. خاطرات مرضیه حدیده‌چی (دباغ) ۱۴. من زنده‌ام ۱۵. دختر شینا ۱۶. سفر سرخ ۱۷. رویای نیمه شب 🔷اینارو هم دارم گوش می‌دم: ۱۸. همه‌ی سیزده سالگی ام ۱۹. جانستان کابلستان ۲۰. قصه ی کربلا ۲۱. شیر دارخوین 🔷این کتاب صوتی بی‌نظیر هم رایگانه: ۲۲. خون دلی که لعل شد پ.ن: شما هم #کتاب_صوتی‌های خوبی که شنیدید رو بهمون معرفی کنید توی بخش نظرات🌷 معرفی و لینک دانلود کتاب‌ها در هایلایت کتاب صوتی #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن