پست های مشابه
madaran_sharif
. #تجربه_شما #قسمت_اول . بر مبنای یک قانون نانوشتهی مندرآوردی، فکر میکردم هر دختری وارد دانشگاه شود، به طرفهالعینی، خواستگارها برایش صف می کشند!😁 فکر میکردم احتمالا در همان یکی دو ترم اول، به سختی خواهم افتاد که از بین خواستگاران متعدد، کدام یک را بلهگو شوم.😂 آمّاااا... سال ۸۴، کارشناسی برق قبول شدم؛ و قسمت نبود زودتر از ۹۱ متاهل بشم.😜 . از سال ۹۰، در یکی از دبیرستانهای مشهد، مشغول به کار شده بودم، ولی تابستان ۹۱ که بله رو گفتم، به دلیل شغل همسر، کارم رو رها کردم، و راهی شهرستان شدم. . از همون روزهای اول، با یک چالش بزرگ مواجه شدم به نام #آشپزی🥄🥣 . من که زمان مجردی، آشپزی رو، به صورت عملی، از مامانم یاد نگرفته بودم، بدجوری گیر افتاده بودم.🤯 . دستم خیلی کند بود؛ طوری که به جای ۱۲ و ۱، حدودای ۳ و ۴، نهار حاضر میشد.⏰🍽 و همون نهارم، نه مزه غذا داشت، نه قیافه غذا🙁 از طرفی همسرم هم به دلیل اینکه چند سال دانشجوی شهرستان بودند، آشپزی بلد بودند، و این ناشی بودن من، بدجوری توی ذوق می زد😣 . به هرحال، اون روزهای سخت اول ازدواج، دور از غذای مامانپز، گذشت😅 و من کمکم، از طریق شبکههای اجتماعی و دوستان، دستپختم تغییر کرد و بهتر شد.😄 . به خاطر سختیهایی که توی این زمینه کشیدم😅، تصمیم گرفتم به محض اینکه بچههام، یکم از آب و گل دراومدن، یکسری از کارهای خونه رو بسپرم بهشون؛ خصوصا آشپزی.😊 . اون زمان، گروهی از دوستان قدیمی داشتیم، که در اون، دستورپخت غذاها و دسرهای مختلف رو با همدیگه به اشتراک میذاشتیم.🍗🍛🍲🍜🥗🥙 من به جز یک گروه خانوادگی، فقط در همین گروه رفقا عضو بودم و از تجربیات دوستان در آشپزی خیلی استفاده میکردم.😊 . یکی از دوستان قدیمیم هم، که از دوره راهنمایی میشناختمش، توی همین گروه رفقا عضو بود. ایشون تو دوره راهنمایی، چندان درسخون نبود و من چون شاگرد اول کلاس بودم، چندان تحویلش نمی گرفتم😅 ولی حالا ماشالله از هر انگشتش هنر میریخت.😉 حتی بعضی از دستورهای پخت رو، با توجه به سلیقه و تجربه خودش تغییر داده👩🍳، و نکات و سوالات من رو هم با حوصله پاسخ می داد.😍😌 . . به خاطر مشکل پزشکی، حدودا چهار سالی طول کشید تا باردار بشم. در این مدت، سعی کردم علاوه بر آشپزی، چند تا #کار_هنری هم یاد بگیرم. 🌟✨ . مثلا اصول اولیه #قلاببافی رو، به صورت مجازی یاد گرفتم. بعدش، چون زبانم خوبه، از سایتهای خارجی، فیلمهای زبان اصلی آموزش قلاببافی رو دانلود کردم و دیدم.😊 ادامه در بخش نظرات... 😊😊 . . #ه_ع #برق۸۴_سجاد_مشهد #تجربه_شما #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف
26 بهمن 1398 16:50:30
0 بازدید
madaran_sharif
. اون مدتی که پرستار هلندی خونهمون بود، تجربه جالبی بود. بیشترین چیزی که تو چشم میزد تعارف نداشتنش بود.😬 . چون رژیم داشت، با خودش سالاد میآورد و فقط هم سالاد میخورد. به ماهم تعارف نمیکرد😜 . اگه چیز جدید و جالبی هم بهش پیشنهاد میدادیم، حتما امتحان میکرد؛ مثل ته دیگ،😍 دوغ آبعلی 😉 و... البته نظرش رو هم بدون تعارف میگفت؛ نه اصلا خوب نبود😖 یا بد نبود🤨🙂 (اینجا تقریبا هر چیزی که از ایران بخوای پیدا میشه، البته در فروشگاههایی که مخصوص مسلمونا و علیالخصوص ایرانی هاست... از لواشک وچیپس و پفک گرفته تا رب انار و کشک) . تو اون مدت، در مورد موضوعات مختلفی حرف زدیم.🙂 . وقتی فهمید ما از ایران اومدیم، پرسید تو کشورتون جنگه؟😅😂 (تنها چیزی که رسانهها گفته بودن، جنگ و درگیری بود.😑) . یا وقتی بهش گفتیم ۶۰ درصد از دانشجوهای ایرانی🎓، خانم هستن، خیلی تعجب کرد.😮 انتظار داشت زنان ایرانی، به خاطر اسلام🧕🏻 خیلی محدود باشن، سواد نداشته باشن،📝 و فعالیت اجتماعی نکنن! . صحبت از #زایمان هم بود. جالبه که در هلند، اصل بر زایمان طبیعیه و سزارین مخصوص زمانیه که مشکل جدی در میون باشه. جدی یعنی جدیها!😨 . وقتی به پرستار از علاقهی بیشتر زنان ایرانی، به #سزارین گفتم با چشمهای گرد شده😳😶 به من نگاه میکرد و میگفت:😮 این خیلی عجیبه!! چرا دوست دارن بدون دلیل، زیر بار همچین عمل سنگین و سختی برن؟!😣 . . یه روز ازش پرسیدم از شغلت راضی هستی؟ گفت خیلیها شغل من رو دوست ندارن و به نظرشون شبیه خدمتکاریه.🧹 ولی من خیلی دوسش دارم.💖 هم نوزادها رو دوست دارم.👶🏻 و هم با آدمها و فرهنگهای مختلف آشنا میشم😌 مثلا جالبه که در تعامل با مسلمونا، اذان و نماز 🕌🕋 رو میشناخت😃 . . یه چیز جالب دیگه که در هلند دیدم، مشوقها و تسهیلاتی بود که با هدف افزایش جمعیت👥👥، و #فرزندآوری_زنان👶🏻 به کار گرفته میشد. . مثلا تا ۱۸ سالگی تمام خدمات درمانی بچهها رایگانه.💉💊🧫 و یک مقرری ماهانه هم، به ازای هر بچه به خانوادهها داده میشه.💵 . یا مثلا حمل و نقل شهری🚆🚌 برای مادر 👩🏻و کودک👶🏻 راحته؛ و حتی اینکه در همهی مراکز تفریحی🎡 تجاری🏦 درمانی🏥 اداری🏢 و... محل کوچیکی برای بازی بچهها 🤸🏻♂️ وجود داره. (عکس، محل بازی کودکان در کتابخانه🏫) . پ.ن: جالبه که غربیها، تلاش میکنن شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر رو برای ما جا بندازن اما خودشون سرسختانه به دنبال #افزایش_جمعیت هستن. . . #ز_م #تجربیات_مخاطبین #تجربیات_تخصصی #قسمت_یازدهم #مادران_شریف_ایران_زمین
12 فروردین 1399 16:51:07
1 بازدید
madaran_sharif
. #بریده_کتاب . #کتاب_تفکر #آیت_الله_حائری_شیرازی صفحه ۸۹ . . چگونه قوه تفکر فرزندانمان را پرورش دهیم؟ پاسخ: از آنها سوال کنید. بیشتر از آنکه آنها از شما سوال کنند، شما از بچههایتان سوال کنید. وقتی سوال کردید، مجبور میشوند فکر کنند. وقتی هم دارد فکر میکند و میآید از تو سوال کند، کمکش کن؛ اما همه جواب را نگو. با بخل به او اطلاع برسان و برای اطلاع دادن با سخاوت مباش. پدر و مادرهایی که در آموزش بخیل هستند، وقتی خیلی سوال میکنی یک کلمه کوچک میدهند. این بچه میگوید: من چرا منت بکشم و یک چیزی بپرسم؟ خودم آنقدر فکر میکنم تا بفهمم. بابایم آنقدر به من نق میزند که این را هم نمیفهمی. . آدمهایی که میخواهند بچههایشان را رشد دهند، خیلی کارهایی که بچه میکند بزرگ نمیکنند که خیال کند همچین باد کرده؛ عادی میگیرند تا عجب پیدا نکند. . . #مادران_شریف_ایران_زمین
05 فروردین 1400 16:36:48
2 بازدید
madaran_sharif
. . #قسمت_هفتم . #امالبنین (مامان سه پسر ۹ساله، ۷ساله و ۵ساله) . کوچولوی سوم ما، خیلی آرومتر از قبلی بود.😃 میذاشتمش یه کنار و کارهای خودم و دو تای اولی رو میکردم؛ وقتی هم که بزرگتر شد، خیلییی خوب با پسر دومم همبازی شد. برای همین، از وقتی که دوساله شد و شروع کرد به صحبت کردن و بازی کردن با داداشش، یهو کلی از وقتم، خالی شد. . الانم الحمدالله روابطشون با همدیگه، خیلی خوبه! طوری که هرکی میبینه باورش نمیشه دو تا پسر اینقد خوب باشن!!😄 . اون دو تا که بازی میکردن. فقط گلپسر میموند که من باید سرگرمش میکردم و بهش میرسیدم. . گاهی اونم باهاشون، مشغول میشد و این خیلی براش خوب بود. مثلاً قبلا اگه میخواست بگه یه چیزی رو بده به من، با چند کلمهی نامفهوم، من منظورشو میفهمیدم؛ ولی از وقتی سعی کرد با داداشهاش ارتباط بگیره، تلاش میکرد واضحتر بگه تا اونا هم بفهمن.👌🏻 . یه مدت، وقتی سومی تازه شروع کرد به صحبت کردن، گلپسر هم گفتاردرمانی میرفت و صحبت کردنش داشت بهتر میشد. و تو یه بازهای، قشنگ تلاششون برای حرف زدن، با هم موازی شده بود...😍 . . یکی از مسائل خانوادههایی که فرزند اولشون مشکل داره، اینه که آیا بازم بچهدار بشن یا نه؟ . خیلیها میترسن که بچهی بعدی هم مشکلدار باشه. برای همین، مشکلات این بچهها بررسی میشه که معلوم بشه به چه علت اینطوری شده. اگه تو آزمایشهای ژنتیک، چیزی معلوم نشه، احتمالش خیلی کم میشه و باید به خدا توکل کرد.😌 . بچهی دیگه داشتن، برای روحیهی خود پدر و مادر خیلی خوبه.☺️ . تو کاردرمانی، معمولا همه میگفتن مادرهایی که بچهی دیگهای ندارن، خیلی افسردهترن. چون فکر میکنن دارن انرژی میذارن و بازدهی خیلی کمی میگیرن و این، به مرور آدم رو اذیت میکنه...😣 . داشتن بچهی دیگه، برای رشد خود بچهی معلول هم خیلی خوبه.👌🏻 . چون یکی رو میبینه که داره مراحل رشد رو طی میکنه و تلاش میکنه با رشد اون، خودش هم پیشرفت کنه. . مثلاً وقتی اونا حرف میزنن، بچهی معلول هم دوست داره حرف بزنه و باعث میشه توان کلامیش بهتر بشه. . یا مثلا نوزادی رو میبینه که اول راه نمیرفته ولی کمکم راه میره. این باعث میشه بچهی معلول هم تلاش کنه که راه بره و این تلاشی که میکنه، خیلی خوبه😃 . . #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین
04 اردیبهشت 1400 14:32:52
1 بازدید
madaran_sharif
#م_کلاته (مامان #مرتضی ۶.۵ ساله، #فاطمه ۴.۵ ساله و #مجتبی ۲ ساله) فصل امتحانات رو تازه پشت سر گذاشتیم. خیلیها وقتی میبینن که مامانی همراه با بچهداری، درس هم میخونه، براشون سوال پیش میاد که چطوری؟🤔 چند تا کاری که خودم انجام میدم خدمتتون میگم. 🌼 اول اینکه مامان نباید درس خوندن رو بذاره برای شب امتحان!😉 بالاخره یه مقدار شرایط فرق کرده با زمانی که بچه نداشتیم😍 طول ترم برای درس خوندنه، و شب امتحان برای مرور. من سطح ۳ رشته فقه و اصول غیرحضوری میخونم. با اینکه درسهامون به شدت سخته، و امتحانات هم سختتر😅، ولی به لطف خدا چون از ابتدای ترم، درس خوندن رو شروع میکنم، نمره هام خوبه. (بالای ۱۸)😉 🌼 دوم اینکه چند تا بچه داشته باشیم😂 شاید باورتون نشه ولی داشتن چند تا بچه باعث میشه با هم دیگه سرگرم بشن و کمتر نیاز باشن که ما براشون وقت بذاریم. من وقتی پسرم کوچیک بود، طول روز اصلا درس نمیخوندم و با پسر کوچولوم بازی میکردم... تا وقتی ۲ تا کوچولو داشتم، همین جوری بود. اما وقتی شدن ۳ تا فسقلی😅 دیگه خیلی راحتتر با هم بازی میکنن و کمتر به من کار دارن و میتونم جزوههای دست نوشته خودم رو که از قبل آماده کردم، توی روز بخونم.😌 🌼 گاهی شبهای امتحانات، مخصوصا درسهای سخت، در حد ۲ ساعت از آقای همسر یا همراه دیگه هم کمک میگیرم. مثلا همسرم ساعتی بچهها رو میبرن پارک یا خونه بازی. 🌼 گاهی بازیهای خوب و راحت طراحی میکنم و کنارش درسم میخونم. مثلا پاهامو دراز میکنم و روش بالشت میذارم. بچهها روی بالشتها میشینن. پاهامو تکون میدم؛ انگار که سوار قطار شدند😁 کلی کیف میکنن؛ منم جزوه دستم میگیرم و دوره میکنم. یا میریم پارک و من درس میخونم و بچهها مشغول میشن. 🌼 تو این مدت امتحانات، یه کم کمتر سخت میگیریم. مثلا من با تلویزیون مخالفم؛ اما ایام امتحانات میتونن دو تا کارتون ببینن. وقتی محدودیت هست و خودمون هم حوصلهمون سر میره، بچه ها رو درک کنیم. من قبلا به شدت مخالف تلویزیون بودم؛ اما ابتدای کرونا که از خونه بیرون نمیرفتن و آبلهمرغون هم گرفته بودن و یه جورایی تو خونه زندانی شده بودن، روزی نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه کارتون میدیدن. 🌼 و البته استفاده از وقت خواب بچهها هم که معرف حضور هست. من اگه بچهها زود بخوابن، تا ساعت ۲ و ۳ بیدار میمونم و درس میخونم. گاهی اگه لازم بشه صبحها هم بیدار میمونم ولی در کل، معمولا ۶ تا ۸ ساعت خواب رو دارم. #فوت_و_فن_درس_خوندن #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
18 بهمن 1400 17:22:28
2 بازدید
madaran_sharif
. #ز_سادات_شفیعی (مامان محمدعلی ۱۵ساله، ریحانه ۹ساله، حنانه و حانیه ۷ساله، محمدحسن ۵ماهه) ریحانه: « مامان میشه شیرینی مهمونی عید غدیرمون رو خودمون بپزیم؟» 🤔🙄 حنانه: «مامان آرررررررره، خیلی عالی میشه😍» حانیه:« وای میتونیم رنگشم بکنیم، مامااااان لطفا!!!!» من اگه مامان چند سال پیش بودم، همون قدر ایدهآلگرا، حتما میگفتم وای نه😩، این همه مهمون دارم؛ نکنه بد بشه، نکنه خوب در نیاد😬!!! از بیرون بخرم شیکتر و کاملتره، امااااااااا منِ امروز، رشد کردم... با تولد هر فرزند کاملتر شدم یاد گرفتم و خودم رو ارتقا دادم. حال امروزم این بود: 😍🤩 از اینکه انقدر خودشون رو توانمند حس کردن، انقدر به خودشون اعتماد داشتن که میتونن برای کلی مهمون شیرینی تهیه کنن و از همه مهمتر به عشق جشن عید غدیر دارن تلاش میکنن،💪🏻 خوشحال بودم و مشتاقانه و از خدا خواستانه 🤣 پذیرفتم.😅 خلاصه امروز دو سه ساعتی با ذکر یاعلی، گفتن از ثواب اطعام غدیر، مولودی و گپ و گفت مشغول بودیم، که نتیجه شد این کوکیهای سادهی خوشمزه.😍☺️ صادقانه بگم! خیلی بلد نیستم بچهها رو چطور باید تربیت کرد... راستش همیشه با خودم فکر میکنم همین که ضمیر پاکشون رو خراب نکنم باید خدا رو خیلی شکر کنم.🙈😬 تنها کاری که بلدم اینه که لحظههای شادشون رو یهجوری گره بزنم به یاد و نام اهل بیت😍 انشاالله خودشون هادی و تربیت کنندهی فرزندانمون باشند.🙏🏻🌺 #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین #من_از_کودکی_عاشقت_بوده_ام
25 تیر 1401 17:56:33
12 بازدید
مادران شريف
0
0
#ف_صنیعی (مامان #فاطمه ۷ ساله، #معصومهزهرا ۴.۵ ساله و #رقیه ۲ ساله) #قسمت_پایانی درسته که با بیشتر شدن بچهها، وقت آدم هم بیشتر گرفته میشه ولی اونقدری که بچه داشتن و نداشتن فرق میکنه، دو تا و سه تا و چهار تا فرق نمیکنن؛ وقتی که از آب و گل دربیان، حتی راحتتر هم میشه! یادمه یه جلسه ای میخواستم برم. از خانومی که اونجا میرفت پرسیدم جلسه چقدر طول میکشه؟ امکان داره بچه بیارم؟ دوتا بچه دارم و کارم خیلی سخته. و ایشون گفتن من ۴ تا بچه دارم! میذارم و میام.☺️ اون زمان فکر میکردم کار ایشون خیلی سختتره، ولی الان میگم بهتره! چون اینجوری میشه گاهی کوچیکترا رو به بزرگترا سپرد. از اول میدونستم که بچه زیاد با فاصله سنی کم می خوام و آمادگی داشتم محدود بشم و موقعیت های درسی و کاریم آسیب ببینه میدونستم اینا رو باید با کمال میل بپذیرم.😌 برای همین حسرت نمیخورم چرا نتونستم برای کارهای دیگه وقت بیشتری بذارم... الان با سرعت کم و انشاالله بعد از بزرگتر شدن بچهها، با سرعت بیشتری اهدافم رو پی میگیرم.💪 انشاءالله بعد از دفاع دکتری میخوام یکی دو سال در قالب دوره پسادکتری توی دانشگاه کار پژوهشی کنم. و بعد از اون، هیئت علمی شدن و تدریس توی برنامم هست. کار طنز هم برام اونقدر لذتبخش هست که به عنوان شغل بهش نگاه کنم.😃 البته باید دید با اومدن بچههای چهارم و پنجم و... چقدر از این برنامهها محقق خواهند شد.😄 تعداد بچهها هم برام واقعا سقف نداره! به همه میگم تا هر جا بار بخوره ما میریم😂. مثلا الان اگه بگم فقط ۶ تا ۷تا یا بیست تا! مطمئنم تو بارداری بیستمی با هر حالت تهوع، سوزش معده، لگد بچه و... بغض میکنم و میگم: "خوب مزه مزهاش کن که این آخرین باره، دیگه هرگز این حسو تجربه نخواهی کرد."😢💔 واسه همین واقعا نمیخوام آخرین بار داشته باشم. کسی رو تصور کنید که داره میره جبهه. گرما و سرمای شدید هست بی غذایی و بی آبی بیماری جراحت، دوری از خانواده، ترس و اسارت... خیلی چیزا در انتظارشه! ناسلامتی جهاده! البته اجر بزرگی هم داره.👌 ولی پیش پای ما خدا یه جهاد دیگه گذاشته که خوشمزهتره.☺️ شما وقتی باردار بشی، با همهی سختیاش، هستن کسایی که تا جایی که میتونن حواسشون بهت هست، مواظبن استرس نداشته باشی، خسته نشی، خبر بد نشنوی، تنها نمونی، تو اتوبوس و مترو سر پا نایستی، نگرانن نکنه هوس چیزی بکنی و در دسترست نباشه! کدوم یکی از رزمندهها این همه تو دوران جنگ بهش خوش گذشته؟🙂 ارزششو نداره آدم سختیاشو تحمل کنه؟ حتی هرچقدر این امکانات کمتر، تو نگاه خدا عزیزتر!😚 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین