پست های مشابه
madaran_sharif
. #م_احمدی (مامان #علی ۶ساله، #حسین ۴ساله) این ماشین لگویی رو یادتونه؟ یکی از نویسندههای مادران شریف معرفی کرده بودن. با دیدنش خیلی خوشحال شدم. چون ما اصولاً اهل خرید اسباببازی نیستیم، مگر این که بدونیم به درد بچههامون میخوره.😬 این ماشین به نظرم خیلی خوب اومد، اما مسئلهی اصلی پولش بود.😅 پولش رو نداشتیم! و همسرم هم تنها شغلشون اسنپه. تو این شرایطی که خیلی وقتها مجبوریم چند روز صبحانه، ناهار، شام پنیر و تخممرغ بخوریم، واقعا نمیتونستم از همسرم بخوام که ۱۰۰ هزار تومان بدیم برای این ماشین.🙄🤭 فلذا از بچهها خواستم خودشون پول جمع کنن. حالا این که پول از کجا جمع بشه هم خودش معضلی شد.😂 بچهها گفتن: مامان با بابایی میریم اسنپ و کمکش میکنیم.😧 فکر میکردن همینکه با باباشون بشینن توی ماشین، یعنی کار کردن.🙃 من نگران بودم چون حواس پدرشون پرت میشد موقع رانندگی و بچهها هم خیلی بازیگوش بودن. اما بهشون اجازه دادیم. چون بالاخره بچهها باید حس میکردن که پول این ماشین رو خودشون دارن جمع میکنن و راه دیگهای هم برای کسب درآمد نبود. (تولید کاردستی و فروشش هم ممکن نبود چون هزینهی خرید وسایل اولیه رو نداشتیم) چند باری با باباشون رفتن اسنپ و بهشون توی نقشهخوانی و تمیز کردن ماشین و تنظیم آینه کمک کردن، و از پدر گرامی پول گرفتن! این وسط بابا مجبور بودن آبمیوه و کیک هم براشون بخرن تو ماشین بخورن.😂 از طرفی یه دفعه پدربزرگشون به بچهها گفته بودن بیاید کمکم ماشین رو بشوریم. بعد از شستن ماشین هم باباجون بهشون دستمزد دادن و بچهها از خوشحالی بال در آوردن.😇 این وسطها چند مرتبه هم از مامان و بابا زورگیری کردن.😄 خلاصه سه ماه طول کشید تا بچهها پول جمع کردن و این ماشین رو سفارش دادیم الحمدالله.🙏 البته حواسمون بود که بچهها عادت نکنن به پول داشتن و پول در آوردن، و همهی رویا و فکرشون پول نشه. اما خوشحال شدم که این فرآیند رو طی کردیم: بچهها یادگرفتن باید صبر کنن. یاد گرفتن تلاش کنن و پول در بیارن. فهمیدن باباشون چقدر زحمت میکشن. تازه پسر بزرگهم بعضی وقتا به باباش میگفت بابا اگه پول لازم داشتی میتونم از پولام بهت بدم.😍 یه روزم پشت چراغ قرمز پسرم از پولهای خودش داد به اون کسی که شیشههای ماشینمون رو تمیز کرد.👏🏻 موقع سفارش ماشین، چون پولشون بیشتر از قیمت ماشین بود، پسر بزرگهم با پول خودش برای داداشش حیوونهای پلاستیکی خرید و کوچیکه هم برای داداش دارت خرید.❤️ #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
13 تیر 1401 17:08:21
3 بازدید
madaran_sharif
. سلام به همهی اعضای عزیز خانوادهی مادران شریف ایران زمین😍 حالتون خوبه؟ . تولد یکسالگیمون مباااارک😇 و یه تبریک ویژه هم میگیم به اونایی که از همون روزای اول (مهر پارسال) کنارمون بودن😁 (کیا بودن؟ دستا بالا) . . به این بهونه میخوایم یه خورده بیشتر از خودمون بگیم، بعدش شماهم تو کامنتا از خودتون برامون بگید😇 . ما یه تعداد مامان فارغالتحصیل دانشگاه شریف هستیم.😁 بعد مامان شدن مثل بقیه مامانا یه مدت حالمون خوب نبود از اینکه نمیتونیم به کارای مورد علاقهمون برسیم و رشد کنیم و فعال باشیم.😞 . توی گروه دوستانهای که داشتیم دنبال این بودیم که چطور میشه کنار بچه داری، به کارای دیگه هم برسیم؟ از تجربیات دوستامون و مامانهای باتجربه استفاده میکردیم.👌🏻 دنبال مامانایی بودیم که کنار مادری، فعالیتهای دیگهای داشتن. فعالیتهایی طبق شرایط، علاقه و نقشی که داشتن. ادامهی تحصیل، مطالعه، فعالیت اجتماعی و فرهنگی، کارهای هنری، اشتغال، کارآفرینی و ... . کمکم به نتایج خوبی رسیدیم... دیدیم این آرزو دست یافتنیه😄 چون یه سری مامانا تونستن پس ماهم میتونیم. و تونستیم😇 . بعدش تصمیم گرفتیم تجربیات این مامانا رو به بقیه مامانا بگیم. و این حال خوب رو برای همهی مامانا رقم بزنیم😍 . حالا بعد این یه سال ما یه خونوادهی حدود 10 هزارتایی هستیم توی پیج و کانالهامون (بله و ایتا و سروش) تو این مدت هم خیلی چیزا از شما خونوادهی عزیزمون یاد گرفتیم. و خیلی بیشتر از قبل حال خوب و انگیزه داریم به خاطر بودن کنار شما.🌹 . و اما اینکه ما دقیقا کی هستیم و این پیج توسط چه کسانی اداره میشه: . اول کار ما یه تیم ۶ نفره بودیم. بعدش کمکم دوستای دیگهای پیدا کردیم و خیلیا توی این مسیر بهمون کمک کردن.💚 . الان تیم اصلیمون شامل این افراده. 👇 اینجا جا نشد کامل معرفی کنیم. توی بخش نظرات معرفی ها رو بخونید😁😇 . 🔸پروانه شکوری 🔸پگاه بهروزی 🔸طاهره اکبری 🔸فاطمه جباری 🔸هاجر محمدی 🔸پریسا عارفی 🔸الهام باغانی 🔸زهرا منظمی 🔸اسما توانا . و البته با همراهی تعداد زیادی از مامانا که برامون پست مینویسن و خیلی عوامل پشت صحنهی دیگه😘 . . پ.ن: دوست داشتیم تولدمون رو دورهم و کنار شما جشن بگیریم. اما امان از کرونا😕 به جاش چند روز پیش یه دورهمی دوستانه داشتیم با رعایت پروتکلها😉 البته جای یکی از مامانا و سه تا پسراش خالی بود. چهار تا از بچهها هم غایب بودن و خونهی مامان بزرگاشون مونده بودن.😅 . ❤️جاتون کنارمون خیلی خالی بود❤️ . . ادامه در بخش نظرات👇👇 . #تولد #یک_سالگی #مادران_شریف_ایران_زمین
19 مهر 1399 18:15:24
0 بازدید
madaran_sharif
. #ط_اکبری (مامان #رضا ۶ساله، #طاها ۴/۵ساله، #محمد ۲ساله) . عزاداران کوچک من! #محرم آمد و #هیئت نرفتیم، 😞 #دسته_عزا ندیدیم، 😔 حتی صدای #روضه و گریه نشنیدیم. 😭 . لقمهای معرفت با چاشنی ادب، تواضع و محبت همه آن چیزی بود که تقدیمتان کردم. 🖤 اما امسال تشنه و گرسنهتر از سالهای پیش، دیگر قصه، سرود و سیاهی زدن راضیتان نکرد... . با آرزوی اینکه خانهمان «رَوضهٌ مِن رِیاضِ الجَنَّة» باشد، بساط روضه پهن کردیم، سیاهی زدیم🏴 در حالیکه میخواندیم: « ما حلقه به گوشیم در جوش و خروشیم با اذن تو هر سال پیراهن مشکی میپوشیم دل را به تو دادیم مشتاق جهادیم جز مهر تو را در دل خود راه ندادیم حسین جانم حسین حسین جانم حسین» . حلوا پختیم چای ریختیم به رسم #ادب، نعلین از پا درآوردیم پیراهن مشکی بر تن کردیم، شانه بر موهایمان زدیم، پیشانیبند یا حسین(ع) بستیم، طبل و زنجیر و پرچم یک دسته عزای کوچک... . دو زانو خدمت بانی مجلس خانم فاطمه زهرا(س) نشستیم و برای حسینش سینه زدیم... باشد که فردا روزی خدمت مهدیاش سربازی کنید. 🖤 . . #روزنوشت #مادرانه_های_محرم #مادران_شریف_ایران_زمین
01 شهریور 1399 15:56:09
0 بازدید
madaran_sharif
. #ف_قربانی (مامان #روحالله ۱.۵ ساله) . یه ساعتی شب داشت شیر میخورد و بیخیال نمیشد😏 تا خوابش میبرد و از کنارش کمی جم میخوردم باز نق زدنش شروع میشد و دوباره منو میکشید سمت خودش😫 این سناریو بیشتر از پنج بار تو یه شب تکرار شد. دیوونه شده بودم دیگه😟 آخرش همسرم گفت ولش کن دیگه شیرش نده تا خودش بخوابه. . چند لحظهای ازش دور شدم و پسری هم داشت نق میزد و تو تاریکی دنبال من میگشت👀 از حالت خوابیده کامل بلند شد بالاسرم ایستاد. و نگاه ملتمسانهش برای شییر... یه دقیقه هم نمیتونستم این ناله و عجزش رو تحمل کنم🙄 بنده خدا جز این راه هیچ آرامش و مامن دیگهای نداره... فکر کردم آیا درسته بذارم انقد ناله کنه تا خوابش ببره یا نه؟ . اون قسمت از مناجات کتاب ادبیاتمون یادم اومد از بوستان سعدی که میگفت: بنده بازش بخواند باز اعراض کند و دیگر بار به تضرع و زاری بخواند و این بار حق سبحانه و تعالی گوید حاجتش روا سازید که از او شرم دارم فلیس له غیری... . برای پسرکم جز من کسی نیست... و برای منم جز تو هیچ کس... پس جوابم بده و هدایتم باش... . . پ.ن: آیا این روش همه جا درسته؟ قطعا نه. اونجا که قاطعیت لازمه برای رشد فرد و برای دوری از خطر و کارهای زشت نباید با گریه و زاری بچهها دلمون نرم بشه، و درواقع همین قاطعیته که دلسوزی محضه👌🏻 کما اینکه هرجا لازم بوده خدا هم قاطع و صریح با ما برخورد کرده و درجای مناسبشم آغوش امنش رو باز گرده برامون...🌹 واقعا مادری و مربی بودن یعنی شبیه خدا شدن. به نظرم مادری و تربیت حقیقتیه که اگه درست بفهمیمش میتونیم ربوبیت خدا رو هم درک کنیم...♥️ . . #سبک_مادری #عارفانه_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
29 مرداد 1399 16:15:28
0 بازدید
madaran_sharif
. #ز_منظمی (مامان علی آقای ۳ سال و نیمه و فاطمه خانم ۲سال و ۴ ماهه) . آذر ماه ۳ سال پیش بود که راهی هلند شدیم... از روز اول منتظر بودم ۶ ماه بعد برگردیم که مدام ۶ ماه به ۶ ماه اول اضافه میشد😉🙄 تا اینکه یک روز خیلی ناگهانی قرار شد دو هفته بعد اون ۶ ماه به پایان برسه😅 ۲ هفته سخت و پرمشغله گذشت ... . بستن ساک 🤯 دل کندن از وسایلی که جا برای بردنشون نداشتیم😪 بدو بدو و تمیز کردن خونه برای تحویل به شرکت... سخت ترین مرحله، سفر یک شبانه روزی بود...😰 ۱۳ ساعت در فرودگاه و هواپیما با دوتا کوچولو و ۹ تا ساک و کوله پشتی🤒 بقیهاش هم سوار ماشین تا شهرستان... . از چند روز قبل از سفر خوابهام نا آرام بود و کابوس میدیدم... دم رفتن هم حالم خوب نبود... دوست عزیزی بهم گفت؛ ذکر بگو... بگو؛ اللهم قَرِّبْ عَلَيْنَا الْبَعِيدَ وَسَهِّلْ عَلَيْنَا الْعَسِيرَ الشَّدِيدَ خدایا دور را بر ما نزدیک کن، و دشوار و سخت را بر ما آسان گردان (مناجات المریدین) . همونطور که مشغول آخرین جمع و جور کردنها بودم زمزمه میکردم و ذکر میگفتم. حالم بهتر شد... ۲۴ ساعت گذشت... با چالشهای مخصوص خودش... گریه و بهانه بچه برای ماسک بچهگونه که دست یه بچه دیگه دیدن...🤯 بهانهگیری علی آقا به خاطر مانیتور نداشتن هواپیما 😒 هواپیمایی که به جای ناهار بهمون نون و پنیر داد😐 گرسنگی وسط دو پرواز وقتی خوراکی هامون تموم شده بود...😋 سر شدن دست مامان و بابا به خاطر حمل ۴۰ کیلو بار (نفری ۲۰ کیلو) از اینور فرودگاه به اونور از این هواپیما به اون هواپیما 🤪 خستگی و فرسودگی این راه طولانی... . وسط همهی این سختیها که برای بیشترشون هم کاری از دستم برنمیاومد 🤷♀️ فقط همون ذکر رو تکرار میکردم و از خدا کمک میخواستم... در نهایت بیشتر چیزهایی که نگرانشون بودم پیش نیومد...🤗 و خیلی آسون تر از چیزی که فکر میکردم گذشت...🤩 . و فکر کردم که چرا همیشه قبل از هرچیز، از خدا کمک نمیخوام و بیشتر دعا نمیکنم؟ و باز هم فرازی از مناجات مریدین شرمنده تر و امیدوارترم کرد. فَيا مَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلِينَ عَلَيْهِ مُقْبِلٌ، ای کسی که به رو آورندگان به خویش، رو آورد وَبِالْغافِلِينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحِيمٌ رَؤُوفٌ و به غفلت ورزان از یادش، دلسوز و مهربان است . رسیدیم وطن خدایا شکرت . #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
09 خرداد 1400 17:42:59
0 بازدید
madaran_sharif
. #س_دینی (مامان #علی ۱۲.۵، #ریحانه ۹، #علیرضا ۷.۵، #معصومه ۴.۵) #قسمت_هشتم زندگی از نظر اقتصادی همیشه مدیریت ویژه لازم داره.👌🏻 خانواده که ۶ نفره باشه ویژهتر.😁 خانوادهای مثل ما که آقای خونه طلبه باشن و بیشتر زمانشون رو صرف تحصیل کنن، ویژهترتر!😅 گاهی نیازهای بچهها رو اولویت بندی میکنیم.👌🏻 گاهی هم بچهها یاد میگیرن برای برطرف شدن نیازهاشون باید صبر کنن. کوچیکترا خیلی اوقات از لباس و وسایل خواهر برادراشون استفاده میکنن.☺️ منم با اینکه عاشق وسایل تزئینی خونه هستم! ولی خداروشکر بیشتر وقتا از پس خودم بر میام و جلوی خودمو میگیرم.😜 البته هیچ وقت آدم ولخرجی نبودم.😉 گاهی هم توی خونه جهت جلوگیری از مخارج اضافه، کاربری وسایل رو تغییر میدیم. مثلاً بوفه رو تبدیل میکنیم به کتابخونه! یا تختخواب پسرونه رو با رول چسب کاغذی تبدیل به دخترونه میکنیم!😄 خلاصه از خلاقیتمون نهایت استفاده رو میکنیم! بچههام مثل خودم مدرسه دولتی میرن. مدارس دولتی در کنار معایب، محاسن خاص خودشون رو دارن. همین که دور و بر بچهها از اقشار مختلف هستن و اونها میفهمن فقط خودشون توی این دنیا نیستن و تافتهی جدابافته هم نیستن، خیلی مهمه. خودم معلمهای باتجربهی مدارس دولتی رو خیلی بیشتر قبول دارم. همین که خودشون میتونن با چند دقیقه پیادهروی به مدرسه برسن خودش مزیت مهمیه! البته ما در کنار مدرسه برای هر بچهای به فراخور علاقه و استعدادش کلاسهایی در نظر میگیریم. خصوصاً توی مسجد و موسسههای مذهبی.👌🏻 به نظر من لقمهی حلال و توکل، باعث میشه اگر مشکلی هم در مسیر تربیتی بچهها پیش بیاد به مرور برطرف بشه. منم همیشه براشون دعا میکنم. به خودشون هم از روز اول مدرسه یاد میدم برای خودشون دعا کنن که خدا دوست خوب و معلم خوب سر راهشون بذاره.😊 در کنار رزق مادی، من مادری و خصوصاً شیردهی رو به چشم جذبکنندهی رزق معنوی میبینم! اون زمانی که شیر میدادم احساس میکردم به خدا نزدیکم... اصلاً وصلم! شیردهی یه موهبت الهی بود و باعث میشد حتی دعاهام زود مستجاب بشه. الان که ۲ سال و خوردهای هست که از این نعمت بیبهرهام، کاملا تفاوتش رو احساس میکنم. اون روزا حتی حس میکردم اون کاری که درسته به من الهام میشه!🤩 از خدا میخوام باز هم این شرایط رو تجربه کنم.☺️ #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین
18 اردیبهشت 1401 15:57:58
3 بازدید
مادران شريف
0
0
. سلام.✋ حتما شما هم تو این مدت که کرونا اومده، با آدمهای خیلییییی استرسی 😣 یا آدمهای خیلییییی بیخیال 😌 مواجه شدید! . در شرایط معمولی شاید خیلی به این فکر نکنیم که اضطراب چه عوارضی برامون داره. اما یه خانوم، به محض باردار شدن، حفظ آرامش براش خیلی مهم میشه. حالا چطوری میشه تو این روزگار کرونایی باردار بود و زایمان کرد و استرس نداشت؟! . امروز هم با #کرو_نی_نی رفتیم سراغ دو تا از دوستانمون که تو این روزهای کرونایی باردار بودن و زایمان کردن. یه مامان اولی که تصمیم گرفته به نگرانیهاش غلبه کنه. و یه مامان سومی که خانوادگی درگیر کرونا شدن! . نظرات و تجربیاتتون رو در این زمینه برامون ارسال کنید. . . #مادران_شریف_ایران_زمین #کرو_نی_نی #بارداری_در_کرونا #باردار #کرونا #نوزاد #بیمارستان