پست های مشابه

madaran_sharif

#قسمت_چهارم #م_ک (مامان چهار پسر ده ساله، هشت ساله، شش ساله و سه ساله) بعد از زایمان اولم کمردرد شدیدی گرفتم. جوری که تا یک سالگی‌ش دو سه دقیقه‌ بیشتر نمی‌تونستم رو پام بذارمش.🥺 آنقدر دکتر و ارتوپد رفتم و این در و اون در زدم تا کمردردم خوب شد.😊 بعد، دوباره مراجعه کردم متخصص زنان برای چکاپ و دکترم خیلی تشویق می‌کرد که دوباره باردار بشم. میگفت نسل شماها باید زیاد بشه!😬 من تعجب می‌کردم که خب چه عجله‌ایه؟ میاریم حالا! منم سزارینم!⁦🤷🏻‍♀️⁩ ولی می‌گفتن من تا ۶ تا هم برات سزارین می‌کنم! ( اون‌موقع طبیعی بعد سزارین خیلی رایج نبود و دکترا توصیه نمی‌کردن) همسرمم که می‌گفتن بچه شش ماهش می‌شه دیگه بزرگ شده.😂 البته بسیار اهل کمک بودن و هستن... از شب‌بیداری گرفته تا تعویض پوشک⁦👌🏻⁩ خلاصه که پسر اولم ۱۹ ماهش بود دومی رو باردار شدم😃 بارداری دومم خیلی بهتر بود. سر اولی استراحت مطلق بودم، ولی دومی رو خیلی راحت‌تر گذروندم.⁦🙏🏻⁩ خیلیا هستن بارداری و زایمان اولو که تجربه می‌کنن، پشت دستشونو داغ می‌کنن که دیگه باردار نشن!😑 ولی حقیقت اینه که هم بارداری‌ها متفاوته، هم مادر به اون سختی‌ها از نظر روحی و جسمی عادت کرده و روی ریل افتاده، سعه‌ی صدر و حتی توان جسمی بیشتری پیدا کرده. ⁦💪🏻⁩😉 هادی، پسر اولم‌ دو سال و ۵ ماهش بود که حسن آقا به دنیا اومد. رفلاکس و کولیک داشت و به این خاطر خیلی مشغول‌ش بودم😢 یادمه وقتی می‌خواستم نماز بخونم، نوزادمو می‌ذاشتم تو اتاق درو قفل می‌کردم که بزرگتره نره سراغش چون واقعا نمی‌فهمید نباید اذیت کنه🤨 زمان تولد حسن، خونه‌مون جایی بود که از خونه‌ی اقوام و دوستان و مامانم دور بود.😔 حتی خونه‌ی مامان رفتنم هم محدود می‌شد به همون آخرهفته که با همسر می‌رفتم. همسایه‌هامونم هم سن ما نبودن که بتونم باهاشون رفت‌وآمد کنم . اون دوران به نظرم سخت‌ترین دوران زندگی‌م بود. وقتایی هم که همسرم شب دیر می‌اومدن که دیگه هیچی.😩 هرچی حسن بزرگ‌تر می‌شد، روابطشون بهتر می‌شد. دوساله که شد قشنگ هم‌بازی شدن.😊 برای اولی خیلی وقت بازی و آموزش در قالب بازی می‌ذاشتم اگه پیشش نبودم خیلی نمی‌تونست بازی کنه.😶 اما دومی (و همین‌طور بچه‌های بعدی) حتی وقتی می‌نشستم وسط بازیش مثلا چندتا رنگ یادش بدم می‌دیدم خودش بلده! حتی رنگ‌های غیرمعمول رو از داداشش یاد گرفته⁦👌🏻⁩ #مادران_شریف_ایران_زمین #تجربیات_تخصصی

15 تیر 1400 16:41:33

0 بازدید

madaran_sharif

. #طهورا (مامان سه دختر ۶ساله، ۴ساله و ۵ ماهه) . مهر ۹۹ اومد! با توجه به غیرحضوری بودن مدارس، دخترم به کمک من نیاز داشت. از طرفی یه نوزاد و یه دختر کوچولوی دیگه هم داشتم، برای همین تصمیم گرفتم کارم رو فعلا کنار بذارم و شدم معلم دخترم.🤗 . الان هر روز از ۸ صبح تا ۱۲ در حالت آماده‌باشم. مراسم بیدار کنون و صبحانه خورون😅 و بعد نشستن پای سیستم. هر چند دقیقه یک بار شرایط رو چک می‌کنم.‌ اگه معلم صدا کنه و کاری داشته باشه باید انجام بدم. این وسطا به کارای خودم و دو تا دختر دیگه‌ام میرسم و سرگرمشون می‌کنم تا کمتر مزاحم بچه مدرسه‌ای بشن.😉 کلاس که تموم میشه، تکالیف شروع میشه❗️ مشق نوشتن کلاس اولی هم که معلومه😄 گاهی تا ۷-۸ شب طول می‌کشه. بعدشم شام حاضر می‌کنم تا همسرم بیان. . سعی می‌کنم پنج‌شنبه‌ها و جمعه‌ها کاملا به خودم استراحت بدم که برای بقیه هفته شارژ باشم و بتونم سه تا بچه رو مدیریت بکنم.  . البته اگه می‌خواستم برم سر کار شاید می‌شد. ولی می‌دونستم که اونقدر بهم فشار میاد که یا بعد یه مدت خودم داغون می‌شم یا بچه‌ها آسیب می‌بینن. (تو شرایط کرونا نمیشه بچه رو به مهد محل‌کار سپرد و مجبورن طعم تلخ دوری از مادر رو بچشن) . اشتغال رو هیچ‌وقت برای درآمد و موقعیت اجتماعیش نمی‌خواستم، بلکه همیشه دوست داشتم با چیزی که یاد گرفتم به جامعه خدمت کنم یا اونو به دیگران یاد بدم. سعیم این بوده اندک وقت آزادم تلف نشه. بنابراین الآن اصلا ناراحت نیستم.☺️ . از فراغت‌های کوچیک تو خونه یا ماشین استفاده می‌کنم کتاب می‌خونم. دو سالی هست با همسرم یک سایت آموزش مباحث کارآفرینی راه انداختیم، ولی به خاطر مشغله زیادم نتونستم بهش برسم. حالا میخوام بشینم براش تولید محتوا کنم و راهش بندازم.👌🏻 گه‌گاهی اگر پروژه‌ایی به پستم بخوره انجام میدم. موقع ظرف شستن یا اتو کشیدن و... فیلم‌های مورد علاقه‌م رو می‌بینم. (مثلا ممکنه دیدن یه فیلم یه هفته طول بکشه😝) . در کنار مادری برای این فرشته‌ها،😍 کارای دیگه‌ای هم هست که بهشون علاقه دارم و حس می‌کنم باید انجام بدم و نیاز به فراغت بیشتری هست. پس کمی صبر می‌کنم یه مقدار نی‌نی از آب و گل دربیاد.😚 . اون‌موقع قصد دارم کارم رو بصورت فریلنسری (آزادکاری) پیش ببرم. به شدت دوست دارم که حفظ قرآنمو دوباره ادامه بدم. . برکت ویژه چند تا بچه‌ای همینه که با هم سرگرمن و خوشحالی از اینکه بچه‌هات با هم خوشحالن حتی تو شرایط کرونایی! برای بچه اول وقت گذاشتی و حالا داری نتیجه‌شو تو بچه‌های بعدی می‌بینی. .  . #قسمت_دوازدهم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

27 آبان 1399 16:22:36

0 بازدید

madaran_sharif

. #ن_زارعی (مامان سه دختر ۹ساله، ۴ساله و نه ماهه) شما هم تو این اوضاع اقتصادی فکر خرید لباس ذهنتونو درگیر می‌کنه یا من انقدر درگیرم؟😅 راستش ریشه‌ی این درگیری برمی‌گرده به زمان دانشجویی آقای همسر و تولد بچه‌ی دوم و گرونی و آبروداری.🤕😁 خدایا چیکار کنم؟🤔 اصلا دلم نمیاد که لباسای بی‌کیفیت پلاستیکی تنشون کنم. پس با اطمینان تمام، از پول عیدی، چشم روشنی یا پس انداز، لباس با کیفیت پنبه‌ای خریداری می‌شه اما مشکل اینه که از بس استفاده می‌شه کهنه و پوست لباس کنده می‌شه.🤭 🔸 اولین راه‌‌حلی که به ذهنم رسید، این بود که لباسا به ویژه لباس بچه کوچیکه رو که دم به دقیقه کثیف می‌شه (اگه چهار دست و پا هم بره که دیگه هیچی) تو خونه که خودمون هستیم وارونه می‌پوشوندم؛ و موقع مهمونی روی دیگه‌ی لباس رو؛ انگار که همین الان از مغازه خریده بودم.😎 🔸 بعد اگه آستین بلند بود برای بهار و تابستون، آستین و پاچه‌ها چیده می‌شه و لبه‌اش تور دوزی می‌شه تبدیل به یه دست لباس تابستونی می‌شه.🎽 (اگه ارزش نگه داشتن برای بچه‌های بعدی رو نداشته باشه) 🔸 اگه لباسه هنوز رمقی داشته باشه، نزدیک محرم با یه پیمونه پودر قهوه یا رنگ مشکی جوشونده می‌شه و با چند ربان و گل سینه خوشگل تبدیل به لباس محرمی می‌شه.🖤 🔸 از شلوارهای جین بگم؟ اونا رم بعد یه مدت، تبدیل به دامن می‌کنم.😅 به این صورت که از زیر فاق چیده می‌شه بعد درز وسط باز می‌شه و پایین دامن دوخته می‌شه. 🔸 تبدیل شلوار به شلوارک هم که متداوله.😁 🔸 آخر سر هم ضایعات لباس‌ها، به لباس عروسک‌ها و دستمال گردگیری و دستگیره تبدیل می‌شن.☺️ خلاصه که لباس تو خونه ما از بین نمی‌ره. فقط از شکلی به شکل دیگه در میاد.😅😅 #سبک_زندگی #خلاقیت #مادرانه #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

27 شهریور 1400 17:13:19

0 بازدید

madaran_sharif

. #پ_شکوری . یه افسانه‌ای هست که می‌گه پشت سر هر انسان موفقی یه موبایل غیرهوشمند هست😂😂 . . نمی‌دونم قدیما توی دوره‌ی دانشجویی چطور با اون گوشی ساده سر می‌کردم😅😅 . از وقتی این گوشی هوشمند رو هدیه گرفتم (بعد عقد😍 تابستون ۹۵) تعاملم با دنیای مجازی خیلی بیشتر و گسترده‌تر شد. . انواع و اقسام گروه‌های دوستانه، مادرانه، کاری، درسی  به علاوه تعداد خیلی زیادی کانال که دلم نمیاد از هیچ‌کدومش خارج بشم😑 می‌گم شاید یه روز به دردم بخوره! . و اینستاگرام! اقیانوس ناآرام و طوفانی که وقتی آدم واردش می‌شه دیگه بیرون اومدنش با خداست 😀 . پارسال بود، حس کردم خیلی وقت کم میارم واسه کارهام.😥 کارای خونه و درس و کتاب‌هایی که همیشه توی صف انتظار بودن و هیچ‌وقت نوبتشون نمی‌رسید😕 . مثل اینکه یه چیزی داشت زمان‌هام رو می‌خورد!!! . اول فکر کردم بچه‌ها مقصرن😅😎 . بعد فهمیدم که دزد واقعی همین گوشی مظلوم و آرومه!😏 . اولین قدم این بود که بفهمم روزانه چقدر وقت سرم توی گوشیه! یه اپلیکیشن نصب کردم (Quality time) عددها عجیب بود. ۵ و ۶ ساعت در روز. گاهیم بیشتر😢 ۷۰ درصدش هم شبکه‌های اجتماعی😑 . یه مدت سرخورده بودم و نا امید از تغییر. حتی یه مدت اپلیکیشن مذکور رو از روی گوشیم پاک کردم که عذاب وجدانم کمتر بشه😂 . بعدش دیدم چه کاریه آخه😅 خودمو که نمی‌خوام گول بزنم. تلاشمو می‌کنم حداقل⁦💪🏻⁩ یه ساعتم کمترش کنم غنیمته! . یه روش‌هایی پیدا کردم😀 . ۱. ساعت‌هایی از روز اینترنت رو خاموش کنم.🚫 . ۲. یه اپلیکیشن کتاب‌خوان📚 توی گوشیم داشته باشم با یه سری کتاب جذاب. وقتای مرده کتاب بخونم ولو شده ۱۰ دقیقه باشه. . ۳. کتاب‌های توی صف انتظار کتابخونه‌م رو بذارم جلوی چشمم تا ازشون خجالت بکشم😅 همیشه یه کتاب📖 دم دستم باشه واسه وقتای استراحت و تفریح. . ۴. سعی کردم زیاد به اون اپلیکیشن سر بزنم تا عذاب وجدانم حفظ بشه😅😆 حداقل همین‌که بدونم چقدر وقتم رو دارم هدر می‌دم خودش موثره توی رفتارم. . ۵. گاهیم می‌شینم حساب می‌کنم توی زمانی که پای گوشی صرف کردم در هفته یا در ماه، چندتا کتاب می‌تونستم بخونم! اینم باعث می‌شه عذاب وجدان و تلاشم برای تغییر بیشتر بشه.😁 . خلاصه الان من تو ترکم😄 و خیلی راضیم😁 برخلاف ترک مواد مخدر که فرد می‌ره توی خماری و حالش بد می‌شه، ترک فضای مجازی خیلی حال آدمو خوب می‌کنه😍 و زندگی شیرین‌تر می‌شه. . . پ.ن: شما رابطه‌تون با گوشی‌تون چطوره؟😆 راضی هستید از رابطه‌تون یا به فکر تغییرش هستید؟ تجربیاتتون رو به ما و بقیه دوستامون هم بگید.🙏 . . #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

30 تیر 1399 16:05:06

0 بازدید

madaran_sharif

. #ر_خزلی (مامان مهدی ۱۴ساله، علی‌اصغر ۱۱ساله، فاطمه‌زهرا ۹ساله، محمدصادق ۵ساله، خدیجه ۳/۵ساله، محمدرضا ۱/۵ساله و مرضیه ۲ماهه) تو حموم روی چهارپایه‌‌ی کوتاه نشستم و به گوشه‌ای خیره هستم و سعی دارم جواب سه طفل که پشت درب حمام بی‌وقفه صدا می‌زنن و به در می‌کوبن رو ندم. لیوان چای رو سر می‌کشم. در حالی که سه تا از بچه‌های بزرگ‌تر تو سالن با صدای بلند بحث و جدل دارن؛ خدیجه: مامان جیش و پی‌پی با هم دارم می‌خوام بیام همین‌جا که تو هستی. صادق: مامااان الان نوبت تاب منه چی‌کار کنم؟ خدیجه: خب سوار شو. صادق: ماماااان! من سوار شم محمدرضا خودشو می‌ندازه جلوی تاب! من همچنان لیوان به لب، خیره به روبه‌رو نشستم. محمدرضا دو دستی به در می‌کوبه. فاطمه از تو سالن با فریاااد: مامان حمامی یا دستشویی؟ فاطمه با فریاد: تا دیشب این سه تا کنترل دست تو بوده الان من باید بردارم. اصغر: آخه کنترل کولر گازی به چه کار تو میاد؟ ماشین لباسشویی و ظرفشویی هم‌زمان بوق می‌زنن. انقدر بوق می‌زنن تا من برم و درشون باز شه و یک صدا بگن خوب شد اومدی! من خیره، به یاد حیاط مهرشهر می‌افتم. حیاط خونه‌ی کودکی‌هام. غرق در احوالات کودکی‌ام و پرواز می‌کنم به آینده، به بچه‌های خودم فکر می‌کنم. به دغدغه‌های این روزهام، به کارهای خونه و رسیدگی به بچه‌ها که حالا برام حکم عبادت رو داره. عبادتی فراتر از نماز و روزه.💚 چقدر گاهی به همین چند دقیقه خلوت کردن با خودم و خدای خودم، حتی وسط این همه هیاهوی بچه‌ها نیاز دارم. همین چند دقیقه در حمام و خلوت کردن و کمی پرسه در حیاط مهرشهر و قرائت اِنّا اَنزَلنایی برای پدر و ابراز دلتنگی برای مادرم، حال من را از این رو به اون رو می‌کنه. بعد از نوشیدن آخرین قلپ چای، وضو می‌گیرم و در حمام رو با چهره‌ای خندان باز می‌کنم و به سمت بچه‌ها پرواز می‌کنم. با دقت گوش به حرف‌های مهدی می‌دم و تاییدش می‌کنم. از علی می‌خوام که بیاد و توی آشپزخونه کمکم کنه. یه ماچ محکم از لپ فاطمه می‌کنم که در نبود من خدیجه رو دستشویی برده. قربون صدقه‌ی صادق و خدیجه می‌رم با این همه شیرین زبونی‌هاشون و با ظرف‌های خوراکی و میوه‌ راهی سالن می‌کنمشون. به محمدرضا غذا می‌دم. همون چند دقیقه چقدر رنگ و رو و حال و هوای منزلم رو تغییر داده...💛 #سبک_مادری #مادری_به_توان_چهار #مادران_شریف_ایران_زمین

28 اسفند 1400 15:54:28

1 بازدید

madaran_sharif

. همیشه قبل ماه رمضان بحث داغ مامان‌هایی که بچه‌ی شیرخوار دارن اینه که روزه بگیرن یا نگیرن؟!🤔 . اگه بگیرن، برای خودشون یا بچه آسیب داره یا نه؟! اگه نگیرن، عذرشون موجه هست یا نه؟!⁦🤷🏻‍♀️⁩ . فارغ از این‌که شرایط جسمی هرکسی منحصربه‌فرده و هرکس خودش باید برای خودش تصمیم بگیره،😉 می‌خوام چندتا نکته‌ی جالب که تو یه مقاله‌ی هلندی دیدم این‌جا بگم، شاید تو تصمیم‌گیری‌تون مؤثر باشه!🥰 . البته تو این مقاله فرض اینه که مادر می‌خواد روزه بگیره و نکاتی رو می‌گه تا روزه‌داری و شیردهی هم‌زمان ممکن بشه. . مشخصه که هرکسی باید با توجه به نظر مرجع تقلید و پزشک متعهد، درباره‌ی اصل روزه گرفتن یا نگرفتن خودش تصمیم بگیره.💚 . باید بگم، پنج درصد جمعیت هلند، مسلمان هستند و این مقاله تو یه نشریه منتشر شده! . ورق بزنید و نکات این مقاله رو بخونید!⁦⁦👈🏻⁩⁦ . نظر شما چیه؟! تجربه‌ی روزه‌داری و شیردهی دارید؟!😊 . . #مادران_شریف_ایران_زمین #ف_محرم‌زاده #شیردهی #روزه‌داری #ترجمه

22 فروردین 1400 16:20:08

8 بازدید

مادران شريف

0

0

. به خاطر این ویروس نامحترم مدتیه که همه‌ی زندگیمون به هم خورده. . پارک🌳 خانه‌ی بازی🎠 خرید🛒 و تفریحات خارج از خونه تقریبا تعطیله دورهمی های خانوادگی و مهمونی🎊🎈 هم تعطیله و حتی نمی‌شه دوستای پسری⁦🧑🏻⁩ رو دعوت کرد. خلاصه که اعصاب دختر و پسری به هم ریخته🤯 ولی حتی خودشونم نمی‌دونن چی شده و چه جوری باید دردشونو بگن...😖 . دختری که چند بار در روز می‌گرده کاپشنشو🧣 پیدا می‌کنه و التماس که تنم کن، بریم بیرون... آقای همسر⁦🧔🏻⁩ هم تعطیل شدن و باید تو خونه دورکاری کنن💻🤨 و این یعنی تلاش برای اینکه بچه‌ها کمتر برن کنار معشوق و محبوبشون😅 . صبحمون رو با ۱۰۰ بار: کتاب خوندن📚 توپ بازی⚽️ قایم موشک بازی (با چاشنی غرغر دختری که هنوز بازی رو بلد نیست) و... شروع می‌کنیم. . بازیایی که بلدیم رو پیشنهاد می‌دم، بعضی‌ها رو انجام می‌دیم، بعضی‌هارم پسری نمی‌پسندن😏 . لی لی حوضک کلاغ پر🦅 دنبال بازی⁦🏃🏻‍♂️⁩ فوتبال⚽️ نون ببر کباب بیار🥖🍖 دالی زیر پتو . و در نهایت کم میاریم... . دیدم اینجوری فایده نداره باید بیشتر براش #بازی جور کنم😎 یه دفعه یادم افتاد که یه روش بی‌ضرر درست کردن #رنگ_بازی🎨 برای بچه‌ها رو از یه پیج یاد گرفتم. (به خاطر وجود گل دخترمون باید بازی‌هایی انتخاب کنیم که براش خطر نداشته باشه) خلاصه که به پسری پیشنهاد دادیم بیا با هم رنگ درست کنیم که الحمدلله مقبول افتاد...🤪 . ترکیب ۲ قاشق آرد، یک قاشق نمک🧂 چند قطره رنگ خوراکی (زردچوبه یا آب لبو هم خوبه⁦👌🏻⁩) و به مقدار لازم آب💧 میشه #رنگ_خونگی_سالم...😃 خیالم از بابت خوردن دختری هم راحت بود. . اول توی خونه روی کاغذ رنگ بازی🎨 کردن⁦⁦🤸🏻‍♂️⁩ (که من و باباشون⁩ هم کمی باهاشون هنرنمایی کردیم😅) بعد منتقل شدن به تراس، آخرش هم تو حموم🚿 در نهایت هم تبدیل شد به #آب_بازی 💦 و سرانجام حموم کردن🛁🚿 و تمیز تشریف آوردن بیرون... . خوب حالا بازی بعد چی باشه؟🤔 ۴ تا پتو رو دولا می‌کنیم و می‌اندازیم جلوی مبل 🛋... حالا می‌شه رفت رو مبل و ازش پرید پایین...⁦🤸🏻‍♂️⁩ به قول دختری بِپَ بِپَ . دیگه کم‌کم به ساعت‌های پایانی🕡 روز نزدیک می‌شیم و بعد شام🍛 دیگه وقت خوابه😴 . پ.ن۱: قطعا تمام بازی‌هایی که اول لیست کردم توی یه روز انجام نمی‌شه. هم من نمی‌کشم😨 هم ممکنه بچه‌ها خیلی از بازی‌ها رو اون روز تمایل نداشته باشن یا شرایطش نباشه. . . #ز_م #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. به خاطر این ویروس نامحترم مدتیه که همه‌ی زندگیمون به هم خورده. . پارک🌳 خانه‌ی بازی🎠 خرید🛒 و تفریحات خارج از خونه تقریبا تعطیله دورهمی های خانوادگی و مهمونی🎊🎈 هم تعطیله و حتی نمی‌شه دوستای پسری⁦🧑🏻⁩ رو دعوت کرد. خلاصه که اعصاب دختر و پسری به هم ریخته🤯 ولی حتی خودشونم نمی‌دونن چی شده و چه جوری باید دردشونو بگن...😖 . دختری که چند بار در روز می‌گرده کاپشنشو🧣 پیدا می‌کنه و التماس که تنم کن، بریم بیرون... آقای همسر⁦🧔🏻⁩ هم تعطیل شدن و باید تو خونه دورکاری کنن💻🤨 و این یعنی تلاش برای اینکه بچه‌ها کمتر برن کنار معشوق و محبوبشون😅 . صبحمون رو با ۱۰۰ بار: کتاب خوندن📚 توپ بازی⚽️ قایم موشک بازی (با چاشنی غرغر دختری که هنوز بازی رو بلد نیست) و... شروع می‌کنیم. . بازیایی که بلدیم رو پیشنهاد می‌دم، بعضی‌ها رو انجام می‌دیم، بعضی‌هارم پسری نمی‌پسندن😏 . لی لی حوضک کلاغ پر🦅 دنبال بازی⁦🏃🏻‍♂️⁩ فوتبال⚽️ نون ببر کباب بیار🥖🍖 دالی زیر پتو . و در نهایت کم میاریم... . دیدم اینجوری فایده نداره باید بیشتر براش #بازی جور کنم😎 یه دفعه یادم افتاد که یه روش بی‌ضرر درست کردن #رنگ_بازی🎨 برای بچه‌ها رو از یه پیج یاد گرفتم. (به خاطر وجود گل دخترمون باید بازی‌هایی انتخاب کنیم که براش خطر نداشته باشه) خلاصه که به پسری پیشنهاد دادیم بیا با هم رنگ درست کنیم که الحمدلله مقبول افتاد...🤪 . ترکیب ۲ قاشق آرد، یک قاشق نمک🧂 چند قطره رنگ خوراکی (زردچوبه یا آب لبو هم خوبه⁦👌🏻⁩) و به مقدار لازم آب💧 میشه #رنگ_خونگی_سالم...😃 خیالم از بابت خوردن دختری هم راحت بود. . اول توی خونه روی کاغذ رنگ بازی🎨 کردن⁦⁦🤸🏻‍♂️⁩ (که من و باباشون⁩ هم کمی باهاشون هنرنمایی کردیم😅) بعد منتقل شدن به تراس، آخرش هم تو حموم🚿 در نهایت هم تبدیل شد به #آب_بازی 💦 و سرانجام حموم کردن🛁🚿 و تمیز تشریف آوردن بیرون... . خوب حالا بازی بعد چی باشه؟🤔 ۴ تا پتو رو دولا می‌کنیم و می‌اندازیم جلوی مبل 🛋... حالا می‌شه رفت رو مبل و ازش پرید پایین...⁦🤸🏻‍♂️⁩ به قول دختری بِپَ بِپَ . دیگه کم‌کم به ساعت‌های پایانی🕡 روز نزدیک می‌شیم و بعد شام🍛 دیگه وقت خوابه😴 . پ.ن۱: قطعا تمام بازی‌هایی که اول لیست کردم توی یه روز انجام نمی‌شه. هم من نمی‌کشم😨 هم ممکنه بچه‌ها خیلی از بازی‌ها رو اون روز تمایل نداشته باشن یا شرایطش نباشه. . . #ز_م #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن