پست های مشابه

chamran_kids

بیا یه بار برای همیشه تکلیف رو روشن کنیم❗🤔👇🏻 بچه که بودم از حدودا همین موقع ها تلفن خانه مان یک ریز زنگ میخورد و این ماجرا تا آخر شهریور و حتی اوایل مهر ادامه داشت. من به عنوان منشی و فردی بسیااااررر علاقه مند به تلفن و صحبت کردن سریع گوشی را برمی داشتم و بعد از سلام و احوالپرسی به پدرم میدادم و یا اسم تماس گیرنده را می نوشتم تا بعدا بگویم که تماس بگیرند. کم کم متوجه شدم هر شغلی، یک وقت هایی گُل میکند و برای خانواده ی فرهنگیِ ما گلِ زمان، بهار و تابستان است که مردم میخواهند برای بچه هایشان مدرسه انتخاب کنند. . زمان گذشت و الان روزی نیست که پیامی برای ما نیاید یا تماسی نداشته باشیم مبنی بر اینکه: مدرسه تون هنوز جا داره؟🥺 مدرسه خوب سمت ما کجا رو میشناسین؟🤔 به نظرتون چه جور مدرسه ای برای بچه ی ما بهتره مدرسه ی سمتی یا از این امروزیا؟😥 . و من هر روز فکرم بیشتر درگیر انتخاب مدرسه برای خانواده ها و انتخاب خانواده برای مدرسه ها می‌شود! . به نظرم بد نیست یک بار برای همیشه تکلیف خودمان و بقیه را روشن کنیم و در یک تریبون رسمی و با وسعت زیاد مثل اینستاگرام نظراتمان را واضح و شفاف بگوییم!!! و البته تاکید میکنیم این نظرات شخصی ماست، حاصل ۱۰ سال کار و تجربه و البته سابقه ی کار فرهنگیِ خانوادگی مان....😇 . و به تمام مدرسه ها و خانواده در اقصی نقاط ایران و چه بسا دنیا احترام میگذاریم....! کسانی که با بهترین سال های عمر هر کودک و نوجوانی سر و کار دارند....😊 . پ.ن: از امشب به مدت دو هفته، قراره براتون یه سری پست داشته باشیم که بتونیم تو روند شناخت مدارس و معیارها و انتخاب بهترین گزینه ی مخصوص خودتون، بهتون کمک کنیم🌱🌹 . ⭕پس لطفا این پست رو سیو کنید و برای همه والدین و معلم ها و کسایی که تو فکر انتخاب مدرسه هستن بفرستید🤗 . #مدرسه #انتخاب_مدرسه#ثبت_نام_مدرسه #والدین#کادر_آموزشی#فرهنگیان #کودک#معلم#آموزش_پرورش

03 خرداد 1400 17:40:17

0 بازدید

chamran_kids

🤹 خیلی ها فکر می کنند زمان بازی بچه ها در حیاط یا پارک، زمان بیهوده ای است که بچه ها را باید رها کنیم تا خودشون بازی کنند. حیاط بهترین جایی است که بچه ها مقاومت و سخت کوشی را یاد بگیرند. نوبت گرفتن، شکست خوردن، آسیب دیدن، کار گروهی و ... . ‌ بسکتبال، گرگ و قلعه، شیر و پلنگ، هفت سنگ، الک دولک و ... همه بازی هایی هستند که ما در ادبستان بازی می کنیم، برای اینکه بچه ها علاوه بر نشاط و هیجان تجربه های متفاوتی داشته باشند. ‌ چقدر خوب است که در محیط خانه، مهمانی ها، گردش های دسته جمعی هم این بازی ها را انجام دهیم و بچه ها را به این بازی ها تشویق کنیم. ‌ #کلاس_اولی_ها #بازی_هیجانی #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران

20 اسفند 1397 07:07:53

0 بازدید

chamran_kids

ما هرگز فراموش نمیکنیم...❤ . سلام به کسانی که صدایمان را می شنوند ✋ . امروز سالگرد شهادت یکی از عزیزترین آدم های زندگی ما چمرانی هاست 😔🖤 . انگار همین دیروز بود که خبر شهادت مردی که پناه ما در برابر آدم های بد بود را شنیدیم.🏴. یک سال از شهادت حاج ق اس م مهربانمان گذشته اَست ... . اما ما چمرانی ها به هیچ عنوان شجاعت ها ، رشادت ها ، از خود گذشتگی ها و ... آدم های خوب را فراموش نمیکنیم . . دشمنان، خوب بدانند که ما بیداریم ...😠✊ . شاید قد هایمان کوچک باشد ... . شاید هنوز دستانمان خیلی قوی نباشد ...🙌 هنوز کامل سواد یاد نگرفتیم ...📝 . بله ... ما هنوز کلاس اولی هستیم ...🙋‍♂️ ولی قلب هایمان اندازه ی یک دریاست و با تمام قدرت برای رهبرمان و کشورمان میتَپَد ... ❤🖤🇮🇷🇮🇷🇮🇷 تقدیم به شهید حاج ق اس م س ل ی م ان ی و تمام دوستان فداکارشان . ❤🤲😍 . #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #شهادت#شهید#مدافعان_حرم#کلاس_اولی_ها #سربازان_کوچک_امام_زمان #سرباز_حسینم #سرباز_وطن #پسران_چمرانی #سرودخوانی

13 دی 1399 13:52:36

0 بازدید

chamran_kids

. به نظرتون با کارتن ،دکمه های رنگی و لوله های دستمال کاغذی چی میتونیم درست کنیم؟؟🤔 . بله میشه باهاش یه بازی ریاضی جالب درست کرد! اما چه جوری؟ . فقط کافیه مثل عکس لوله هارو با سوراخ، روی جعبه قرار بدید و اگر دوست داشتید چند تا ظرف زیرش قرار بدید. برای جداکردن یکان، دهکگان، صدگان و هزارگان هم از رنگ های مختلف دکمه ها استفاده کنید. به همین سادگی شما یه "دستگاه محاسبه ی اعداد" دارید!😊 . تو کلاس سومِ دخترهای چمرانی، بازی از این قرار بود که: یکی از بچه هاسفارش عدد میداد و یکی دیگه اون رو محاسبه میکرد. . قانون بازی هم این بود👇 کسی که قراره نتیجه ی محاسبات رو اعلام کنه باید نتیجه رو مثل یه آدم آهنی بگه!( و این از قسمت های جذاب بازی برای دخترها بود) . پ.ن: شماهم این بازی ریاضی رو درست کنید و برای مادر،پدرها و معلم های خوش ذوق بفرستید🤗 . #ریاضی #بازی_ریاضی #چمرانی_ها #دختران_چمرانی #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران

30 مرداد 1399 18:33:28

0 بازدید

chamran_kids

چمران یک مدرسه صرفا شناختی نیست، چون...😇 . ❗اول کپشن رو بخونید👇🏻 و بعد عکس ها رو ورق بزنید چون در انتها یه فیلم براتون گذاشتیم😉 . اولین بار در بین کتاب های دانشگاه با دیدگاه شناختی آشنا شدم. تقریبا همه رفتارها و عکس العمل‌ها را بر اساس چند مرحله در ذهن میدیدند و ملاکشان فعالیتهای ذهنی بود. برایم هیچ فرقی بین شناختی، رفتارگرا و انسان گراها وجود نداشت. هر کدام نظراتی داشتند، چهارچوب هایی و روانشناسان و دانشمندانی که به عنوان یک رویکرد مطرح شان کرده بودند و مایی که باید اسم های سختشان را حفظ می کردیم. . موقع راه اندازی حسینیه کودک و تحقیق و پژوهش مان، دیدم قضیه از آن چیزی که ما فکر میکنیم پیچیده تر و گسترده تر است. این رویکردها راه خودشان را به ایران هم باز کردند و مدرسه هایی متاثر از آنها هم راه افتاده. ‌. اولین باری که به طور جدی سر از کار شناختی ها درآوردم دوره ای بود که در مدرسه ی مهر هشتم برگزار میشد. دو استاد که در پژوهشگاه علوم شناختی اسم و رسمی داشتند مطالبی را به ما تدریس می کردند. . آن چیزهایی که خوانده بودیم حالا تبدیل شده به طرح درس هایی برای معلم‌ها، فعالیت‌هایی برای بچه ها و استانداردهایی برای مشاورها که بچه ها و خانواده هایشان را بر اساس آن ارزیابی کنند. . چند باری هم به بازدید از مدارسی رفتیم که رویکرد شناختی داشتند. ظاهر مدرسه ها مرتب و البته متفاوت با مدارس مرسوم بود. مثلا پنجره های بزرگ شیشه ای به جای دیوارها و ابزار و وسایل بازی هایی برای یادگیری شناختی. خلاصه همه چیز در خدمت تجزیه و تحلیل های مرحله ای و پشت همِ ذهنی بود. . قطعا برای راه اندازی این پژوهشگاه عریض و طویل شناختی و زیرمجموعه هایش و تربیت و آموزش این تعداد معلم، مشاور و خانواده؛ زمان، هزینه و انرژی زیادی گذاشته شده و اساتید و دوستان پایبند به سیستم شناختی، برای ما از جهت نگاه متفاوتشان به سیستم آموزشی و تلاشی که برای تغییر ساختار آموزش و پرورش دارند قابل احترام هستند. امااااا چمران یک مدرسه ی صرفا شناختی نیست چون.... عکس هارو ورق بزنید و بخونید🤗⬆️ . 🔴این پست رو ذخیره کنید و برای والدین و معلم ها و هرکسی که فکر میکنید به کارش میاد بفرستید 😊 . #مدرسه #مجموعه_شهید_چمران #مدارس_شناختی #آموزش_پرورش #آموزش#درس#رشد_شناختی#بازی #آموزش_پروژه_محور #آموزش_بازی_محور

06 خرداد 1400 16:28:35

0 بازدید

chamran_kids

🎉 💡 پیشنهاد شماره چهار برای بزرگتر ها ‌ ✅ خیلی ها تو این ایام برای بچه ها جشن می گیرند یا بچه ها رو همراه خودشون به جشن می برند. خیلی فکر خوبیه..‌. ‌ 🚫🚫 فقط یادمون باشه که برخی کارها رو نباید انجام بدیم: ‌ 🚫 بچه ها نمی تونند مدت زمان زیادی در مجالس بزرگتر ها بمونند. باید برای بچه ها برنامه های جدا گانه ای در نظر گرفت. ‌ 🚫 جشن بچه ها متفاوته. پس اگر برنامه ای براشون دارید، کودکانه عمل کنید. بچه ها نمی تونند مدت زیادی یک جا بنشینند. ‌ 🚫 بچه ها نمی تونند فقط به صحبت های شما گوش بدن و یا مولودی بزرگتر هارو تکرار کنند و دست بزنند. ‌ 🎉جشن ها و برنامه هامون باید کودکانه باشه! ‌ ✨قبول باشه ازتون✨ ‌ #جشن_بزرگ #عید_امیر #برکه_رنگین_کمونی #عید_غدیر #من_کنت_مولاه_فهذا_علی_مولاه #عید_ولایت #کودک #شیعه #عید_شیعیان

20 مرداد 1398 14:58:33

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . خوابگاه دختران . 📝قسمت دوم . جنگ تمام شد. مملکت داشت نفس راحتی می کشید. در بین نفس های بریده بریده ی مردم، ما دختران دهه شصتی به سن مدرسه رفتن رسیدیم. خانواده هایمان که با کلی زحمت ما را تا آن‌سن بزرگ کرده و به سرانجام رسانده بودند ماندند در چند راهیِ انتخاب مدرسه های جورواجور. مدرسه های دولتی کماکان مورد توجه بود، مدارس شاهد خیلی سر زبانها افتاده بود و کم کم زمزمه های تاسیس غیر انتفاعی ها، نمونه دولتی ها و فرزانگان هم در جامعه پیچیده بود. . من خودم دوران ابتدایی را در مدرسه شاهد گذراندم. مدرسه ای که در هر کلاس فقط چند نفر بودیم که پدر داشتیم. اینقدر تعداد بچه های شهدا زیاد بود که آدم از پدر داشتن خودش همیشه خجالت زده بود. غم های دوستانمان، زندگی متفاوتشان و خاطراتی که در عالم بچگی می شنیدیم باعث شده بود خیلی هم بچه نمانیم. هنوز هم قیافه آن بچه ها و خاطراتشان به وضوح در ذهنم مانده. ما در مدرسه قانون هایی داشتیم که لازم الاجرا بود. به طور مثال بالشت های کوچکی همراه خودمان به مدرسه برده بودیم و باید بعد از ساعت ناهار بالش را روی نیمکت گذاشته و می خوابیدیم. هرچقدر الان دنبال فرصتهای چند دقیقه ای برای خواب هستیم در کودکی از هر فرصتی که منجر به خواب میشد بیزار بودیم و در نتیجه باعث ناراحتی معلممان میشدیم. نمونه دیگری از این قانونها این بود که باید مقنعه هایمان را در می آوردیم و حتما هم تل سفید رنگی روی موهایمان میزدیم. غیر از دیدن ناخنها، چک کردن سر و وضع ظاهری هر روز تلها هم چک میشدند و اگر یادمان رفته بود توبیخ میشدیم. در حیاط مدرسه نباید خیلی می دویدیم یا کارهای عجیب و غریب می کردیم. یک بار نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که گفتند مدیر مدرسه حیاط رفتن را ممنوع کردند. معلمها از هر کلاس چند نماینده انتخاب کردند و در یک مدل کمی نمایشی ما را به دفتر مدیر بردند که از ایشان عذرخواهی کنیم. این افتخار را داشتم که یکی از نمایندگان باشم.من خودم قیافه مدیر را تا قبل از آن خیلی ندیده بودم و دفترش در عالم بچگی به نظرم خیلی با ابهت آمد. خلاصه با جملاتی که یادمان داده بودند عذرخواهی کردیم و ایشان بچه ها را بخشیدند. . ادامه مطلب در کامنت اول 👇

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . خوابگاه دختران . 📝قسمت دوم . جنگ تمام شد. مملکت داشت نفس راحتی می کشید. در بین نفس های بریده بریده ی مردم، ما دختران دهه شصتی به سن مدرسه رفتن رسیدیم. خانواده هایمان که با کلی زحمت ما را تا آن‌سن بزرگ کرده و به سرانجام رسانده بودند ماندند در چند راهیِ انتخاب مدرسه های جورواجور. مدرسه های دولتی کماکان مورد توجه بود، مدارس شاهد خیلی سر زبانها افتاده بود و کم کم زمزمه های تاسیس غیر انتفاعی ها، نمونه دولتی ها و فرزانگان هم در جامعه پیچیده بود. . من خودم دوران ابتدایی را در مدرسه شاهد گذراندم. مدرسه ای که در هر کلاس فقط چند نفر بودیم که پدر داشتیم. اینقدر تعداد بچه های شهدا زیاد بود که آدم از پدر داشتن خودش همیشه خجالت زده بود. غم های دوستانمان، زندگی متفاوتشان و خاطراتی که در عالم بچگی می شنیدیم باعث شده بود خیلی هم بچه نمانیم. هنوز هم قیافه آن بچه ها و خاطراتشان به وضوح در ذهنم مانده. ما در مدرسه قانون هایی داشتیم که لازم الاجرا بود. به طور مثال بالشت های کوچکی همراه خودمان به مدرسه برده بودیم و باید بعد از ساعت ناهار بالش را روی نیمکت گذاشته و می خوابیدیم. هرچقدر الان دنبال فرصتهای چند دقیقه ای برای خواب هستیم در کودکی از هر فرصتی که منجر به خواب میشد بیزار بودیم و در نتیجه باعث ناراحتی معلممان میشدیم. نمونه دیگری از این قانونها این بود که باید مقنعه هایمان را در می آوردیم و حتما هم تل سفید رنگی روی موهایمان میزدیم. غیر از دیدن ناخنها، چک کردن سر و وضع ظاهری هر روز تلها هم چک میشدند و اگر یادمان رفته بود توبیخ میشدیم. در حیاط مدرسه نباید خیلی می دویدیم یا کارهای عجیب و غریب می کردیم. یک بار نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که گفتند مدیر مدرسه حیاط رفتن را ممنوع کردند. معلمها از هر کلاس چند نماینده انتخاب کردند و در یک مدل کمی نمایشی ما را به دفتر مدیر بردند که از ایشان عذرخواهی کنیم. این افتخار را داشتم که یکی از نمایندگان باشم.من خودم قیافه مدیر را تا قبل از آن خیلی ندیده بودم و دفترش در عالم بچگی به نظرم خیلی با ابهت آمد. خلاصه با جملاتی که یادمان داده بودند عذرخواهی کردیم و ایشان بچه ها را بخشیدند. . ادامه مطلب در کامنت اول 👇

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن