شادینک
دنبال کننده
16
پست
169
به نام خدا شادینک، شادی دینی برای کودکان تولید کننده بازی و محصولات سرگرم کننده برای انتقال مفاهیم دینی و اخلاقی
پست های مشابه
شادینک
سلاااام ما اومدیم با یه بسته ی جذاب ویژه ی روز دختر ...🎉🎉 رنگی رنگی های ساختنی ...💛🧡💛 یه بسته ی مهارتی و جینگولی برای اینکه روز دختر هدیه ی چندمنظوره بدید ... هم هدیه روز دختر بگیرند 🎁 هم مهارت های دست ورزی شون تقویت شه تازه با سلیقه ی خودشون تسبیح📿 و دستبند ویژه شون رو درست کنند که همیشه بعد از نماز یاد محبت های شما و هنر خودشون بیفتن😍😍😍 #روز_دختر #هدیه #تسبیح #خلاقیت #تسبیح_فانتزی #تسبیح_دستساز #دستبند #دستبند_بچگانه #دخترونه
02 خرداد 1401 12:18:33
3 بازدید
شادینک
ادامه ی داستان دوم: زنش که دید زهیر انقدر خوشحاله، بهش گفت: مبارکت باشه . آخه زن زهیر آدم خیلی خوب و باهوشی بود. همین که زهیر وارد شده بود، دیده بود که زهیر دوباره یادش اومده که چقدر عاشق امام حسینه. فهمیده بود که زهیر از این جا به بعد رو می خواد همراه امام حسین بره. زهیر هر چی داشت و نداشت به زنش بخشید و گفت تو برگرد پیش خانواده ت. من میخوام با امام حسین برم، هر جایی که میره. زن زهیر گفت: میشه من هم ببری؟ زهیر گفت: آخه اونجا جای زن ها نیست. اذیت میشی. من خیلی دوستت دارم، دوست ندارم اذیت شی. زنش گفت: باشه. پس میشه ازت یه خواهشی بکنم؟ فکر می کنین زنش چی میخواست؟ پول؟ این که نامه بنویسه؟ زود برگرده؟ نه… من که گفتم زن زهیر چقدر عاشق پیامبر بود. زهیر گفت: باشه، بگو چی میخوای؟ گفت: اون دنیا، پیش پدربزرگ امام حسین (یعنی پیامبر) منو یادت نره زهیر از کاروان خودش جدا شد و همراه امام حسین رفت. وقتی کاروان امام حسین به کربلا رسید یکی از دشمنان میخواست یکی از چادرها رو آتش بزنه. زهیر و چند نفر دیگه سریع رفتن سمتش و با شمشیرهاشون فراری ش دادن. اونا زهیر رو خوب می شناختن. یادتونه که گفتم، زهیر یه فرمانده جنگی خیلی معروف بود. یکی از آدم های سپاه دشمن گفت: عه! زهیر! تو که اصلا طرفدار حسین نبودی! تو که باهاش قهر بودی! حالا چرا داری براش می جنگی؟! زهیر گفت: می بینی که الان اینجام و با حسین هستم. تازه شما بودین که به حسین نامه نوشتین که بیا کمک مون کن! حالا شماها چرا باهاش میجنگین؟ من اومدم تا جونمو بدم، اما نذارم که به نوه ی پیامبر آسیبی برسونین. ظهر شد و جنگ شد. موقع نماز بود. امام حسین همراه یارانش ایستاد که نماز جماعت بخونن. اما ممکن بود وسط نماز دشمن بهشون حمله کنه. پس چی کار کردن؟ دو نفر با شمشیر ایستادن جلوی نماز جماعت، که اگر کسی خواست به نمازخون ها حمله کنه، ازشون دفاع کنن. یکی از اون دو نفر کی بود؟ آفرین، زهیر. زهیر تیرها رو با شمشیر و سپرش دور میکرد که یه وقت به امام حسین و یارانش که داشتن نماز می خوندن، نخوره. اون روز بالاخره زهیر به آرزوش رسید. در راه امام حسین شهید شد و اون دنیا بهترین جای بهشت رو نصیب خودش کرد. بهترین جای بهشت کجاست ؟. جایی که همهی آدم خوبا یادشون میاد چقدر عاشق امام حسین بودن! کی دلش میخواد توی بهشت با امام حسین باشه؟؟؟ بلند بگه یاحسین #داستان_نجات #کشتی_نجات_امام_حسین #شادینک #شادی_های_مذهبی
06 مهر 1399 14:08:55
0 بازدید
شادینک
تا حالا براتون پیش اومده که با یه دوست خیلی خیلی عزیزتون قهر کنین؟ یا حتی با مامان تون؟ مثلا ممکنه عاشق دوستمون باشیما، اما یه روز که اون زده اسباب بازی ما رو خراب کرده، باهاش قهر می کنیم. یا مثلا عاشق مامانمون هستیما، اما یه روز که زدیم لیوان رو وسط آشپزخونه شکوندیم و مامان سرمون داد زد، باهاش قهر کردیم و رفتیم تو اتاق. این جور وقتا، خودمون می دونیم که خیلی خیلی عاشق مامان مون یا دوست مون هستیما، اما چون قهریم، دلمون نمیخواد بریم پیشش و ببینیمش. اما شاید اگر مامان بیاد در اتاق رو باز کنه و بگه: بیا بریم پارک، دوباره بپریم بغلش و یادمون بیاد که چقدر عاشقشیم! زهیر هم خیلی عاشق امام حسین بود، اما یه جورایی قهر کرده بود و رفته بود توی اتاق و در رو به روی خودش بسته بود. تا روزی که این در باز شد. قصه از کجا شروع شد؟ برین پست بعدی تا براتون داستان نجات زهیر توسط امام حسین رو تعریف کنم. پ.ن: مامانای گل شادینکی همینطور که بچه ها دارن با کشتی نجاتشون بازی میکنن داستان پست بعد رو براشون بخونین. #شادینک #کشتی_نجات_امام_حسین #شادی_های_مذهبی_کودک
06 مهر 1399 13:55:49
1 بازدید
شادینک
و اما محتویات بسته ی روز دخترمون : یک عدد جعبه ی هاردباکس ده در بیست (در سه رنگ صورتی کمرنگ ، صورتی پررنگ ، طلایی کرم) چهار عدد گیره سر و یک عدد انگشتر خام فلزی نقره ای یک بسته مهره های چوبی هفت رنگ (۳۵ تا گرد و چهار عدد ستاره) یک بسته شیشه ای مهره های جنس فیمو (برای دستبند) یک بسته پوم پوم رنگی (۸عدد) یک بسته گل سرامیکی سفید و صورتی (۹ عدد) یک بسته پولکی تزئینی چسب مایع رازی کوچک نخ نامرئی به اندازه لازم (تقریبا یک متر) قیمت با احترام:۴۸۰۰۰تومان #هدیه #روز_دختر #گلسر #ولادت_حضرت_معصومه(س) #شادینک #دخترونه #دستبند #گردنبند
16 خرداد 1400 14:15:45
1 بازدید
شادینک
#گردنبند #گردنبند_پربرکت نوبتی هم باشه نوبت بازی برای بچه های زیر ۷سال به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (س) است ماکارونی های توخالی و کاموا و رنگ در اختیار بچه ها قرار بدید(در دسترس ترین وسایل) تا این کاردستی رو درست کنند و حین درست کردن میتونید ماجرای گردنبند پربرکت حضرت فاطمه (س) رو بهشون بگید . البته چون یه مقدار طولانیه داستان ما در اسلاید آخر شعرش رو براتون آوردیم بچه ها بیشتر دوست دارند. میتونن در آخر هم به مامان یا مامان بزرگ هدیه بدهند. #شادینک #ولادت_حضرت_فاطمه #هدیه_خاص #روز_مادر #روز_زن #کاردستی #پیش_دبستانی #خلاقیت
02 بهمن 1400 05:09:04
2 بازدید
شادینک
با ذخیره و لایک پست هامون از ما حمایت کنید . وسایل حسینیه کوچک من دو عدد پشتی و فرش کوچک ۷ عدد آدمک چوبی به همراه چادر و شال عزا و عبا یک بسته قطعات چوبی برش خورده به همراه راهنما برای ساخت منبر شادینک یک بسته چوب بستنی برای درست کردن کاردستی های کتابخانه و جاکفشی و رحل های قرآن و بلندگو یک عدد سینی به همراه لیوان های چای و قندان مینیاتوری با خمیر فیمو یک چراغ قوه با کیفیت برای روشن و خاموش کردن روضه یک سری برچسب با نمای دیوار آجری برای پشت کار و کتیبه ها برای چسباندن روی دیوار چند تکه فوم طلایی و سبز برش خورده کوچک برای درست کردن کتاب و جانماز (به هرحال عزاداری بدون نماز نمیشه که) بسته کامل با جعبه هارد باکس ۲۵۷ با جعبه معمولی ۲۱۷ یه مدل جعبه اقتصادی هم داریم که آدمک ها رو نداره 👇 با هارد باکس ۱۸۰ ت با جعبه معمولی ۱۴۰ ت #شادینک #روضه #حسینیه #محرم #اسلام_برای_کودکان #نوحه #مداحی #یاحسین
18 مرداد 1400 09:11:21
9 بازدید
شادینک
0
0
م هم بودم اگه دختر دارید ذخیره ش کنید تا بگید براشون... داستان غدیر از زبان سمیه کوچولو داستانی لطیف و دخترانه اگه بسته ی ما رو گرفتید یاسر میشه بیاد جای سمیه کوچولو و از زبونش این داستان رو تعریف کنید . واقعا ای کاش ما هم بودیم ... اما چه کار میتونیم بکنیم برای رساندن پیام غدیر ؟ اگه دوست داشتید برامون کامنت بذارید . #عیدغدیر #غدیری_ام #غدیر #به_عشق_علی #السلام_علیک_یا_امیرالمؤمنین #اسلام_برای_کودکان #کودک_شاد #کودک_مسلمان #سمیه #دختر_کوچولو