پست های مشابه

madaran_sharif

سلام دوستان عزیز😁✋🏻 حالتون خوبه؟ سوالی که در مورد مسجد پرسیدیم یادتونه؟ پرسیدیم که ارتباطتون با مسجد محله‌تون چطوره و چه فعالیت‌هایی توش انجام می‌دید. ممنون از همهٔ دوستانی که پاسخ دادن. حالا بریم تو این عکس‌نوشت‌ها جمع‌بندی جواب‌هایی رو که داده شد ببینیم. ورق بزنید. #مسجد #مهارت_های_مادرانه #مادران_شریف_ایران_زمین

03 شهریور 1401 18:02:55

3 بازدید

madaran_sharif

. ممکنه خیلی‌ها، اصلا این حس رو نداشته باشن، ولی بعضیا هم هستن که، اذیتن از اینکه نمی‌تونن ساعاتی رو با خودشون، یا با همسرشون تنها باشن...⁦🤷🏻‍♀️⁩ . اشکالی نداره اگه کسی این احساس رو داره... نباید به خودش برچسب بزنه که من مادر خوبی نیستم😰 بلکه باید فکر کنه، تا راهی برای پاسخ به نیازش پیدا کنه... . مخصوصا اگه کسی می‌خواد چند تا بچه داشته باشه باید حواسش باشه... . خودم این نیاز رو بعد محمدمهدی حس کردم😥 . افراد با هم متفاوتن... من حتی آدمی رو دیدم که به جایی رسید که شش ماه بچه‌ش رو فقط از دور می‌دید😱 بچه‌ش کولیکی بود، و وقتی چهار ماهش شد، دیگه حالش بد شد😵 . اون آدم اگه متوجه می‌شد و روزی یک ساعت از بچه‌ش جدا می‌شد، احتمالا به اینجا نمی‌رسید😓 . . ممکنه بعضیا، شوهرشون⁦🧔🏻⁩ این نیاز رو داشته باشه... نمی‌شه به پدر بی‌توجه بود. . کسیو می‌شناسم از بچه‌ش متنفر بود😣 به خاطر اینکه می‌گفت همسرم دیگه با من نیست... . . من خودم از اوناییم که هیچ فامیلی تو تهران ندارم😓 و شده این شرایط برام خیلی دردناک بشه... باید این مسئله رو بهش فکر کرد. . ⁦👈🏻⁩مثلا تو بعضی کشورها NGO هایی دارن که پیرمرد پیرزن های⁦👵🏻⁩⁦👴🏻⁩ بیکار، بچه‌ها رو یکی دو ساعت رایگان نگه می‌دارن⁦👌🏻⁩ . ⁦👈🏻⁩یا مثلا مهدکودک‌هاشون، یه ساعاتی از ماه رایگانه. . ⁦👈🏻⁩یا پرستارهایی👩🏻‍🦱⁩ هستن که پول می‌گیرن و ساعتی بچه‌ها رو نگه می‌دارن... . یعنی بهش فکر کردن و ما هم باید فکر کنیم🤔 . . مثلا خودم، از وقتایی که می‌ریم شهرستان، برای بیرون رفتن با همسرم، استفاده می‌کنم. . یا اگه فرهنگش جا بیفته، چه اشکالی داره من بچه‌ی⁦👶🏻⁩ یکی از دوستامو نگه دارم، و اون با شوهرش بره بیرون؟😌 متقابلا اون هم یک روزی برای من این کار رو می‌کنه🙂 . الان دوست نزدیک این‌طوری ندارم⁦🤷🏻‍♀️⁩ ولی یه مدتی برای کلاس رفتن، یکی از دوستام این کار رو برای من می‌کرد😍 مهدکودک نداشتم و کلاس خیلی مهمی بود که باید می‌رفتم و استاد گفت با بچه نمی‌تونی بیای😔 و من نرفتم کلاسو😣 دوستم شنید و گفت بچه‌هات رو بیار اینجا...😀 . دوتا بچه رو می‌ذاشتم پیش سه تا بچه‌ی اون و می‌رفتم کلاس. . . مهدکودک رو خیلی دوست ندارم ولی از این نظر که این بازه رو برای مادر فراهم می‌کنه، خوبه🤔 که بتونه کارایی که دوست داره بکنه و برای بخش‌های دیگه‌ی زندگی، انرژی بگیره✨ و بتونه این مسیر رو تداوم بده و مادر پویایی باشه😏 . و حتی بچه‌ها رو بهتر دوست داشته باشه❤ و اونا رو مانعی برای خودش نبینه🌟 . . #پ_ت #قسمت_یازدهم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

01 خرداد 1399 14:36:50

0 بازدید

madaran_sharif

. فکر نمی‌کردم این ریزه آشغال‌های روی فرش این‌قدر بتونن حالمو بد کنن! . پریروز از اون روزا بود که دست و دلم به هیچ کاری نمی‌رفت.😕 هر چند دقیقه یک‌بار، یه ندای درونی بهم می‌گفت وای اصلا حوصله ندارم.😔 . می‌دونستم مشکل از چیه.🙄 هر وقت خونه نامرتب باشه، و من مرتب کردن اون رو در اولویت نذارم، بی حوصله می‌شم. مشکلم بی‌برنامگی بود.📝 کلی کار و فکر تو ذهنم تلنبار شده بود، وقتی هم به یکیشون مشغول می‌شدم، بقیه‌شون به ذهن خسته‌ی من حمله می‌کردن.😟 . با اکراه، و از روی عقل، شروع کردم به شستن ظرفا؛ اما حالم خوب نشد.😕 به صورت جدی #اراده نکرده بودم خونه رو مرتب کنم و تا تموم نشده نرم سراغ کار بعدی. ولم می‌کردی مثل آهن‌ربا جذب گوشی می‌شدم.😐 . تا شب هم حالم درست نشد. با اینکه برای اومدن همسرم، به حد نسبی خونه رو مرتب کردم، ولی این آشغال‌های ریز رو زمین، انگل جونم شده بود...😣 . . فردا صبحش، به لطف خدا، از نو شروع کردم.😃 (#کار_صبح هم برای خودش برکاتی داره ها😆) تصمیم گرفتم کارهامو اولویت‌بندی کنم و تا وقتی کار اولویت بالا، تموم نشده، سراغ کار بعد نرم.👌🏻 . البته گوشی بد شیطونی بود.👿 و خداروشکر پسرم محمد فرشته.👼🏻 دیدم ده دقیقه‌ست تو گوشی غرررقم، و ناخودآگاه، اعصابم داره از محمدی که مدام یه چیزی ازم می‌خواد بهم می‌ریزه.🤨 به خودم اومدم، و یادم اومد قرار بود تا کارهای خونه تموم نشده، نرم سراغ گوشی،😅 و خدا محمدو فرستاد تا نجاتم بده.😍😍 . . وسایل رو زمین رو برداشتم، و مشغول جارو کشیدن شدم. و طبق معمول محمدم سهم خودشو ادا کرد.🤗 . خیلی حس خوبی داشتم. . جارو کشیدن که تموم شد، دوباره خواستم ناخودآگاه برم یه سر به گوشی بزنم،📱 که گفتم #صبر_کن☝️🏻 #فکر_کن و #انتخاب_کن الان باید چه کاری انجام بدی؛ که پیروز انتخابات، شستن ظرفا بود. . وقتی رفتم آشپزخونه، محمدم اومد پیشم و اونجا مشغول کارهای خودش شد.👶🏻 (حداکثر فاصله‌ی من و محمد در طول روز، به ۲ متر می‌رسه.😁) پروژه‌ای که به تازگی به محمد سپرده شده، مرتب کردن لیوان‌هایی که اخیرا کشف شدن.😆 انگاری دیگه از کارش #اذیت نمی‌شدم🤔 همون کاری که دیروزش هم انجام می‌داد و من که حالم بد بود، با حال زار التماسش می‌کردم مامانی نکن، می‌شکنن... 😩😓 . حال خوبم، حوصله‌مو در مقابل کارهای محمدم بالا برده بود. . پ.ن۱: هرکدوم از ما، حالمون از یه چیزی خوب می‌شه.... . ادامه در بخش نظرات🙂🙂🙂 . #ه_محمدی #برق۹۱ #اراده #انتخاب #اولویت #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف

01 اسفند 1398 16:17:04

0 بازدید

madaran_sharif

. بسم الله سلام دوستان عزیز😊 حالتون خوبه؟ . امروز قصد داریم یه مقدار بیشتر درباره اهداف و دغدغه های مادران شریف براتون بگیم. . درباره اینکه ما با چه انگیزه و فکر مشترکی دورهم جمع شدیم و میخوایم به کجا برسیم در آینده😇 . مرامنامه جمعیت مادران شریف ایران زمین رو در بخش هایلایت ها بخونید واگر باهاش موافق بودید و دوست داشتید شما هم عضو این جمعیت باشید، اسمتون رو بهمون بگید 😊 . ان شاءالله بتونیم با کمک همدیگه در آینده کارهای بزرگس انجام بدیم و به هم کمک کنیم برای رسیدن به اهداف مشترکمون.💪💪 . پ.ن : . خیلی مشتاقیم تجربیات و خاطرات شما مامان های عزیز رو بشنویم و ازشون استفاده کنیم. وقتی تعداد تجربیات افراد در شرایط مختلف زیاد بشه، افراد زیادی میتونن ازش استفاده کنن ان شاءالله. لذا از همه شما دعوت میکنیم خاطراتتون رو برای صفحه مادران شریف بنویسید و بفرستید تا با اسم و آیدی خودتون منتشر کنیم. . اگر قصد دارید برامون بنویسید، در یکی از پیام رسان های بله، ایتا و سروش به آیدی زیر پیام بدید تا نکات مربوط به تجربه نگاری رو براتون ارسال کنن. @moh255 . . #مادران_شریف #مرامنامه #تجربه_نگاری #تجربه_شما #عضویت

13 بهمن 1398 17:49:06

0 بازدید

madaran_sharif

. #ف_ایرانی (مامان #فاطمه ۱.۵ساله) . دخترم از همون هفته‌های اول تولدش بد خواب بود. و هنوز هم ادامه داره... ما بهش می‌گیم شب‌کاری😅 . چند وقتی بود که الحمدلله خواب دخملی بهتر شده بود ولی دیری نپایید که...😞 دوباره #بدخوابی‌های دخترم زیاد شده بود. حتی تا ۵ صبح و من هم باید بیدار می‌موندم. تقریبا کل روزم (از صبح تا ظهر) به خواب با دخترم می گذشت😣😅 و هروقت باخانواده‌م تماس می‌گرفتم از بدخوابی شکـــایت می‌کردم و اون‌ها هم خیلی خیلی ناراحت می‌شدن.😣 . دیگه صبرم تموم شده بود. چند شب پیش با ناراحتی به همراه التماس، دعواش می‌کردم که تورو خدا بخواب!😰 خیلی از این بابت غر می‌زدم و کلافه بودم👿 تا اینکه امروز اتفاقی افتاد که خدا خواست تا من حواسم به نعمت بزرگ وجود دخترم باشه. یه لحظه از اتاق بیرون رفت و ظاهرا یک قطعه سیب‌زمینی درشت رو گذاشته بود توی دهنش🤭 . متوجه شدیم که صدای خفگی و سرفه‌ی بچه میاد! دویدم بیرون و دیدم رنگش سیاه شده. سریع به روش کمک‌های اولیه خوابوندیمش روی دستمونو ضربه می‌زدیم ولی بچه‌م داشت از دستم می‌رفت.😭 سیاه شد و یک‌دفعه بی‌حال افتار روی دستم. احساس می‌کردم بچه‌م داره از دست می‌ره😞 همسرم ناگهان گرفتشو باضربه‌ای خاص که خودشون آموزش دیده بودن، نفسش رو باز کردن تا آمبولانس رسید. الحمدلله نفس بچه برگشته بود ولی... من مردم...😭 . و پشیمون بودم از اون همه ناراحتی و گله‌ای که کردم. خدا رو شکــر کردم که دوباره دخترم رو بهم بخشید... 💞 . گاهی وجود بعضی از نعمات برام خیلی عادی و یا حتی خسته کننده می‌شه و خدا با یک تلنگر بهم یاد آوری می‌کنه. اما متأسفانه کمی که می‌گذره و مسائل و سختی‌ها هجوم میارن، شکر نعمات زندگیم، می‌ره در دورافتاده‌ترین نقطه‌ی سرزمین افکارم.😞 سعی می‌کنم یادم باشه همیشه قدردان نعمت‌های خداوند باشم، مخصوصا دراوج سختی‌ها.😇 . . پ.ن۱: پرستارها کامل چکاپ انجام دادن و الحمدلله مشکل رفع شده بود. پ.ن۲: اون ضربه‌ای که همسرم زدن (هایملیخ) نام داره که برای همین مساله خفگی ناگهانی استفاده می‌شه. البته در کودکان و زنان باردار روشش متفاوته. . . #سبک_مادری #شکر_نعمت #مادران_شریف_ایران_زمین

17 دی 1399 17:03:22

0 بازدید

madaran_sharif

. #پوشک #قسمت_اول . سلام بر همراهان همیشگی مادران شریف😃 . چند روز پیش ازتون خواستیم تجربیاتتون رو در مورد از پوشک گرفتن کوچولوهاتون، برامون بنویسید.👶🏻 . از همه‌ی کسایی که نظراتشونو فرستادن خیلی خیلی ممنونیم.😊 . اینجا می‌خوایم یه جمع‌بندی از نظرات و تجربیات مختلف رو براتون بذاریم. امیدواریم با توجه به شرایط خود و کودک عزیزتون، از تجربه‌ای که براتون بهتره، استفاده کنید.❤ ❇️ ۱. اولین نکته‌ای که خیلی از دوستان گفته بودن، اینه که بچه باید به سن مناسب برسه و از لحاظ جسمی‌ و ذهنی آمادگی پیدا کنه. البته یه نسخه‌ی واحد برای سن آمادگی همه‌ی بچه‌ها وجود نداره. ممکنه تو یه سنی، این فرایند رو شروع کنیم و ببینیم فرزندمون هنوز آمادگی پیدا نکرده و دوباره پوشکش کنیم تا یه مدت دیگه. (البته خوبه حداقل دو هفته‌ای مداومت داشته باشیم و زود کوتاه نیایم.) . ❇️ ۲. برای آمادگی ذهنی دادن به کودک، از مدتی قبل، موضوع رو با کتاب و قصه و حرف زدن، براش توضیح بدیم. مثلا داستان کسی که خودش دستشویی می‌ره.🚽 یا توضیح دادن اینکه دیگه بزرگ شده و پوشک براش کوچیکه. یا اینکه جیش‌ها دوست دارن برن خونه‌ی خودشون (دستشویی) و اگه بریزن تو شلوار گریه می‌کنن و... . ❇️ ۳. قبل از پوشک گرفتن، باید بچه رو با مفهوم خیسی و خشکی آشنا کنیم.☝🏻 همچنین توضیح بدیم دستشویی کردن چیه و چرا آدما نیاز دارن. اگر هم تو حموم یا موقع شستن، دستشویی کرد، توضیح بدیم چه اتفاقی افتاد. . ❇️ ۴. آغاز فرایند، بهتره تو فصل گرما باشه؛ یا اگه زمستونه، خونه حتما گرم باشه. اگه با وجود کم خوردن مایعات، تند تند دستشویی می‌کرد، احتمالا سردیش شده؛ اگه چند بار حوله گرم گذاشته بشه روی کمر و شکم و بین پاهاش، بهتر می‌شه. روغن‌مالی کشاله ران هم توصیه شده. خوبه بچه بیشتر تو حیاط باشه تا نگران نجس شدن خونه هم نباشیم. . ❇️ ۵. برای دستشویی رفتن، براش ایجاد انگیزه کنیم. مثل چسبوندن برچسب، گذاشتن خوراکی و اسباب‌بازی ارزون تو دستشویی، نشون دادن گل‌ها و طرح‌های توی دستشویی، آب بازی کردن، تفنگ آب‌پاش، شمع فوت کردن تو دستشویی و... . ❇️ ۶. برای خراب‌کاری کردن، دعواش نکنیم. دعوا کردن کار رو خراب‌تر می‌کنه. اینکه خونه نجس بشه (ولو در حد یکی دو دفعه)، تقریبا امر حتمیه و باید صبور باشیم. . زمان کافی برای این فرایند در نظر بگیریم، تا حد ممکن سرمون خلوت باشه و تمرکز کنیم رو این موضوع. بچه‌ها تا الان، عادت داشتن تو پوشکشون دستشویی کنن؛ و حالا عوض کردن این عادت، زمان می‌بره. . . #ادامه_در_پست_بعدی . . #پوشک #از_پوشک_گرفتن #مهارت_های_مادرانه #مادران_شریف_ایران_زمین

10 آذر 1399 17:18:41

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. #ز_منظمی (مامان #علی ۴ساله و #فاطمه ۲سال و ۱۰ ماهه) چند وقت پیش یه آشنا یه هدیه به پسرم داد که باب میل من نبود. یه آدمک عروسکی کشتی کج.🥴 اصلا خوشم نمی‌اومد همچین چیزی تو دست و بالش باشه. اما به دلایلی نتونستم اعتراض کنم. علی آقای ما هم عاشق آدمکش شد و حسابی باهاش بازی می‌کرد.  چند روز بعد اومد و گفت: این یار علی مولاست... می‌ره با آدم بدا می‌جنگه… فرمانده‌ی سپاه علی مولاست.🤩 همین موقع یه حس قشنگ تمام وجودم رو پر کرد… حسی شبیه دیدن میوه‌ی درختی که خودت کاشتی… یاد کوچولویی‌هاش افتادم‌. یاد وقتی که علی آقا یک‌ساله بود و من سعی می‌کردم براش قصه بگم. قصه‌هایی که به توصیه‌ی کارشناس با محوریت علی مولا باشه. علی آقا یه پسر کوچولوی وروجک بود که از داستان‌های جنگی خوشش می‌اومد.😉 اوایل که شروع کردم به داستان گفتن فقط قصه‌ی جنگ‌های امیرالمؤمنین رو می‌گفتم.  داستان‌ها در حد چند تا جمله‌ی ساده بود. آدم بدا اومدن حمله کردن. آدم خوبا دفاع کردن علی مولا برنده شد… در حد همچین جملاتی که ذهن کوچولوش بتونه بفهمه و درک کنه. با همین چند تا جمله‌ی ساده ذوق می‌کرد و هیجان‌زده می‌شد.😍 هرچی بزرگ‌تر شد داستان‌ها هم پرجزئیات‌تر و با آب‌وتاب بیشتری شد. دیگه کم‌کم شخصیت‌های جدید وارد قصه‌ها می‌شد. اسم و رسم آدم‌ها  جزئیات اتفاق‌ها و… حتی گاهی روی کاغذ براش نقشه می‌کشیدم. کم‌کم قصه‌های جدیدی هم وسط اومد. قصه‌هایی که همه‌ی ابعاد وجود علی مولا رو نشون بده.🧡 قصه‌ی بازی با بچه‌های یتیم، قصه‌ی انفاق‌های شبانه، و... الان علی آقای ما چهار ساله است و مدت زیادیه که من براش کمتر قصه می‌گم ولی اسم و رسم علی مولا تو ذهنش حک شده و تو بیشتر بازی‌هاش هست. از همون کوچولویی‌هاش آدم خوبا یار علی مولا بودن و آدم بدا دشمنش… آرزوی پسری ما اینه  که یه روز یار علی مولا بشه😍 و کنار علی مولا با دشمنا بجنگه.😅 بعد از اتفاق اون روز فهمیدم چقدر مهمه که بچه‌های ما یه شخصیت محوری برای خودشون داشته باشن. و اگه این شخصیت قشنگ تو ذهن و وجودشون جا گرفته باشه دیگه لازم نیست از الگو شدن قهرمان‌های پوشالی غرب ترسید. پی.ن: من با بحث شخصیت محوری از طریق صوت‌های استاد عباسی ولدی آشنا شدم و از طریق کانال خودشون این مباحث رو دنبال کردم. #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین #ز_منظمی

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. #ز_منظمی (مامان #علی ۴ساله و #فاطمه ۲سال و ۱۰ ماهه) چند وقت پیش یه آشنا یه هدیه به پسرم داد که باب میل من نبود. یه آدمک عروسکی کشتی کج.🥴 اصلا خوشم نمی‌اومد همچین چیزی تو دست و بالش باشه. اما به دلایلی نتونستم اعتراض کنم. علی آقای ما هم عاشق آدمکش شد و حسابی باهاش بازی می‌کرد.  چند روز بعد اومد و گفت: این یار علی مولاست... می‌ره با آدم بدا می‌جنگه… فرمانده‌ی سپاه علی مولاست.🤩 همین موقع یه حس قشنگ تمام وجودم رو پر کرد… حسی شبیه دیدن میوه‌ی درختی که خودت کاشتی… یاد کوچولویی‌هاش افتادم‌. یاد وقتی که علی آقا یک‌ساله بود و من سعی می‌کردم براش قصه بگم. قصه‌هایی که به توصیه‌ی کارشناس با محوریت علی مولا باشه. علی آقا یه پسر کوچولوی وروجک بود که از داستان‌های جنگی خوشش می‌اومد.😉 اوایل که شروع کردم به داستان گفتن فقط قصه‌ی جنگ‌های امیرالمؤمنین رو می‌گفتم.  داستان‌ها در حد چند تا جمله‌ی ساده بود. آدم بدا اومدن حمله کردن. آدم خوبا دفاع کردن علی مولا برنده شد… در حد همچین جملاتی که ذهن کوچولوش بتونه بفهمه و درک کنه. با همین چند تا جمله‌ی ساده ذوق می‌کرد و هیجان‌زده می‌شد.😍 هرچی بزرگ‌تر شد داستان‌ها هم پرجزئیات‌تر و با آب‌وتاب بیشتری شد. دیگه کم‌کم شخصیت‌های جدید وارد قصه‌ها می‌شد. اسم و رسم آدم‌ها  جزئیات اتفاق‌ها و… حتی گاهی روی کاغذ براش نقشه می‌کشیدم. کم‌کم قصه‌های جدیدی هم وسط اومد. قصه‌هایی که همه‌ی ابعاد وجود علی مولا رو نشون بده.🧡 قصه‌ی بازی با بچه‌های یتیم، قصه‌ی انفاق‌های شبانه، و... الان علی آقای ما چهار ساله است و مدت زیادیه که من براش کمتر قصه می‌گم ولی اسم و رسم علی مولا تو ذهنش حک شده و تو بیشتر بازی‌هاش هست. از همون کوچولویی‌هاش آدم خوبا یار علی مولا بودن و آدم بدا دشمنش… آرزوی پسری ما اینه  که یه روز یار علی مولا بشه😍 و کنار علی مولا با دشمنا بجنگه.😅 بعد از اتفاق اون روز فهمیدم چقدر مهمه که بچه‌های ما یه شخصیت محوری برای خودشون داشته باشن. و اگه این شخصیت قشنگ تو ذهن و وجودشون جا گرفته باشه دیگه لازم نیست از الگو شدن قهرمان‌های پوشالی غرب ترسید. پی.ن: من با بحث شخصیت محوری از طریق صوت‌های استاد عباسی ولدی آشنا شدم و از طریق کانال خودشون این مباحث رو دنبال کردم. #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین #ز_منظمی

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن