chamran_kids
دنبال کننده
7
پست
764
مجتمع آموزشی شهید چمران اینجا کودک سبک زندگی اسلامی را بازی می کند.
پست های مشابه
chamran_kids
. معلم ها کجای زندگی بچه ها هستند؟ و بچه ها کجا زندگی معلم ها؟ . این متن مربوط به زمانی است که عموی پسرهای پیش دبستانی چمران، خودش را به بیمارستان رساند تا احوالی از خانواده ی شاگردش که در کما رفته بپرسد. به سرعت پیام به تمام پایه های مدرسه ارسال شد:👇🏻 "بسم الله الرحمن الرحیم 🛑یا من اسمه دوا و ذکره شفا متاسفانه طی سانحه ای یکی از بچه ها پیش دبستانی حادثه جدی براشون پیش اومده و الان در کما هستند. خواهش میکنم هر چقدر از دستتون برمیاد دعا کنید و بسپارید دعا کنن ان شالله به لطف امام رضا برگردن." و این متن بعد از رفتن همان شاگردش است...👇🏻😔💔 "سلام و عرض ادب خدا ان شالله به خانواده علمی صبر عطا کنه مصیبت خیلی سختیه داغش به دلمون موند و قد کشیدنشو ندیدیم... خاطراتی که یه زمانی میتونستن دلیلی برای شاد بودن باشن الان آیینه دق شدن... خدا بخیر بگذرونه و به دل مادرش رحم کنه." ما چه میدانیم در دل عموی جوان تازه کار چمرانی چه میگذرد؟ وقتی تنهایی و موبایل به دست از این طرف حیاط میدوید آن طرف و با بچه های آن طرف خط تفنگ بازی میکرد، به امید شاد کردن بچه ها بود. بچه هایی که تمام عشقشان این بود هفته ای یکبار بیایند و عمو را ببینند یا تصویرش را در فضای کوچک اسکایپ نگاه کنند. فردا عمو دوباره کلاس آنلاین دارد و این بار غمی بزرگ بر دلش است... تازه عموها، مثل خاله ها خیلی راجع به هر چیزی حرف نمیزنند... عمو ماند و آیدی محمدعلی علمی.....و داغی که برای همیشه بر دلش ماند....داغ بزرگ شدن و قد کشیدن پسر بچه ای سرزنده.... . این متن تقدیم میشود به عموی پیش دبستانی، تمام عموهای چمران و تمام معلم های دنیا که شاگردی را ازدست دادند و داغی بزرگ بر دلشان نشست....داغی که هیچ وقت سرد نمیشود! . پ.ن۱: میشد عکس هایی به شیوه خبرگزاریها گذاشت، از لحظه ای که مادرِ محمدعلی، عموی پسرش را دید، از لحظه ای که پدر محمدعلی و عمو همدیگر را در آغوش گرفتند و زار زدند، از لحظه ای که عموی پیش دبستانی، لحظه ی تدفین شانه هایش لرزید و از لحظه تلقین خواندن که عمو دوزانو روی سنگ ریزه ها نشست... . ولی عکسی نمیگذاریم. نه از عموی پیش دبستانی ها و نه باقی عموها که همه خودشان را به مراسم رساندند و عقب تر از همه ایستادند و خداحافظی بقیه با پسرک را نگاه کردند. خاطره ی ما و عموها با محمدعلی همان خاطرات شیرین کودکی باشد. همان دویدن ها، تیراندازی ها و خندیدن ها.... پ.ن۲: از آن بالا باز هم با عمو تفنگ بازی کن! محمدعلی بدو... عمو منتظرته ها....😭🖤 #معلم_آرزوها #مدرسه_آرزوها#معلم #معلم_داغدار#شاگردان_کوچک#کودکان_پاک
17 فروردین 1400 11:46:43
0 بازدید
chamran_kids
. _چه قدر بازی میکنی چشمات ضعیف میشه!!!🧐 _بسه مادر من! یذره به درس و مشقت برس!🤓 _دوباره برا خودت بازی دانلود کردی؟!!!☹ _من نمیدونم این بازی چی داره شما بچه ها همش سرتون تو گوشیه!😒 . شما هم این جملات ر و زیاد شنیدید و یا استفاده میکنید؟! پس وبینار" سواد بازی"مخصوص شماست❗❗❗ . 👤مدرس: سید علی ساداتی فر ⏰زمان: پنجشنبه ۱۴ اسفند ⏱ساعت: ۸ الی۱۰ صبح ✔قیمت: ۳۷۰۰۰ تومان . مخاطب: مادرها و پدرهای دغدغه مند و معلمین خلاق . ✅سرفصل های وبینار👇🏻 🔸️مقدمه: ١. بررسى حوزه عام سرگرمى (بطور خاص سرگرم آموزى) ٢. مفهوم گیم (game) در مقابل مفهوم پلى (play) ۳.بازی،عنصر متفاوت دنیای رسانه 🔸️طرح دغدغه: ۴. ظرفیت این حوزه در تعلیم و تربیت ۵. نقش این حوزه در ایجاد سبک زندگى کودک و نوجوان 🔸️طرح مسئله: ۶. گیم (Game) عنصر مهم در تاثیر پذیرى نسل جدید ۷. در آینده بستر اصلى حوزه تعلیم و تربیت چیست؟ 🔸️ارائه راهکار: ۸. جهت دهى به نحوه ى مواجهه والدین با این مسئله! ۹. رده بندى بازى هاى رایانه اى در ایران ۱۰. ابزار هاى کنترلى (کنترل نامحسوس) ۱۱. استفاده بهینه از فرآیند بازى ۱۲. تاثیر بازى ها بر ابعاد مختلف؛ مهارتى، دانشى،شناختی و شخصیتى 🔸️معرفى منابع . ⭕برای ثبت نام در وبینار همین حالا به سایت چمرانی ها سربزنید و یا به لینک در استوری مراجعه کنید👇🏻🤗 . Chamraniha.com . #سواد_بازی#بازی#بازی_رایانه_ای #بازی_کامپیوتری# والدین_آگاه #معلم_خلاق #سرگرمی_کودکان#رسانه#تربیت_فرزند#وبینار_آموزشی
09 اسفند 1399 08:24:25
0 بازدید
chamran_kids
. #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت چهارم . تابستان سوم/ مرد رایانهای . یکی از اقواممان شرکت کامپیوتری راه انداخته بود. آن موقع خفنترین سیستم، پنتیوم تو(2) بود. تابستان، یک دوره آموزشی شبکهسازی و طراحی سایت گذاشت. من هم خیلی دوست داشتم شرکت کنم ولی شرکت #کامپیوتری از خانهمان دور بود. به خاطر حضور در آن دوره، یک مدت طولانی از تابستان را خانه مادربزرگم زندگی کردم تا نزدیک شرکت باشم. همهکسانی که در کارگاه شرکت کرده بودند، حداقل 10سال از من بزرگتر بودند. همان اول کار رفتم 2 تا کتاب 1000 صفحهای در مورد شبکهسازی و طراحی سایت با html خریدم. خیلی تلاش کردم مطالب کتاب را بفهمم ولی واقعاً سنگین بودند. واقعیتش را بخواهید آن تابستان تنبلی کردم و دوره را تمام نکردم. سالهای بعد که نرمافزارهای بیسیک و پاسکال را یاد گرفتم، یک بازی طراحی کردم. یک دورهای هم آموزش مایا (نرمافزار #انیمیشن سهبعدی) رفتم. کلیه نرمافزارهای تدوین را یاد گرفتم. همین دمخور بودن با کامپیوتر و نرمافزارهای متنوع باعث شد حدود 10سال حرفهای تدوین کنم و فیلم بسازم. از مستندهای اجتماعی گرفته تا سریالهای تلویزیونی و پشتصحنه فیلمهای سینمایی. همین الآن هم که تدریس میکنم و یا کسبوکار راه میاندازم، خیلی وقتها خودم فیلمهای کارهایم را میسازم. بعضی مواقع هم آموزش #تدوین میدهم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها
29 تیر 1399 15:35:51
1 بازدید
chamran_kids
🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران
04 خرداد 1399 22:04:31
0 بازدید
chamran_kids
🧱 آموزش سنتی به ما می گوید پشت نیمکت بشین، درس بخوان، مشق بنویس، تا بزرگ شوی و در کنکور قبول شوی. افتخار آموزش سنتی، خوراندن یک سری آموزش و تئوری در ذهن کودک است. کودکی که دوست نداشته باشد بشیند، بخواهد تجربه کند، آزمون و خطا کند و به دنبال مهارتی غیر از آنچه در کتاب های درسی گفته شده باشد، کودک مطلوبی نیست! خروجی این مدل آموزشی می شود کودکی پر از اطلاعات که با زور نمره و رقابت یاد گرفته، بدون هیچگونه مهارت و انگیزه و اعتماد به نفس... #پرورش در چمران، مهم تر از #آموزش است. لزومی ندارد همه ی کودکان دکتر و مهندس شوند تا ما افتخار کنیم، کودک می تواند یک نقاش باشد، نانوا باشد، معلم باشد اما انسان باشد!! یکی از فعّالیتهای اصلی کلاس چهارمی ها، پروژهی چمیاری( شاگردیکردن ) بود. شاگردیکردن خوبیهای زیادی دارد. یکی از فایدههایش این است: روحیهی تواضع و افتادگی ایجاد میکند؛ یعنی باعث میشود نخواهیم از اوّل یک کار، رئیس باشیم؛ بلکه پلّهپلّه کارها را یاد بگیریم و بالا رویم. خوبی دیگرش هم مهارتآموزی و دانشآموزی است؛ مثلاً آقا سیّد محمّدحسین با چیدن کاهوها روی هم، نسبت به شکل هندسی کره( کاهوها تقریباً کروی بودند. ) و ویژگیهای آن دیدی پیدا کرد. آقا محمّدحسین با کار پشت دخل نانوایی، گرفتن اسکناسهای گوناگون و پس دادن بقیهی پول، در زمینهای قرار گرفت، که مهارتهای ریاضیاش تقویت شود و بتواند خوب حسابکتاب کند. آقا متین و آقا هادی هم علاوه بر تقویت مسئولیتپذیری اجتماعی و نظافت بخشی از شهر( قسمتی از پیادهرو ) مهارت نظافتکردن را تمرین کردند. فقط باید مواظب باشند آب هدر نرود.. #کلاس_چهارمی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران #چمرانی_ها #مهارت #رویکرد_آموزشی
03 مهر 1398 16:44:33
0 بازدید
chamran_kids
🥳 توپک و خمیرک قرار است مهمان بچه ها شوند. بچه ها باید به خمیرک کمک کنند تا مثل توپک بتواند قل بخورد... 🎉ماجراهای توپک و خمیر را در کارگاه مادر و کودک خمیر های رنگی رنگی دنبال کنید... 💡 ویژه کودکان چهارساله 📆 سه شنبه ۴تیر. ⏰ ۱۰ _ ۱۱:۱۵ 💳 هزینه کارگاه: ۳۵ هزار تومان 📲 برای ثبت نام، نام کودک و تاریخ تولد فرزندتان را به شماره زیر پیامک کنید. 👇 💬۰۹۹۱۲۰۴۴۹۲۹ 📍آدرس: میدان خراسان، ابتدای خیابان خراسان، رو به روی مسجد نور، پ ۱۱. دبستان دخترانه حمزه دوران. ✅ همراه با فروش حضوری محصولات هاچین #کاچی #کارگاه_های_چمرانی #کارگاه_مادر_کودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران
02 تیر 1398 05:10:41
0 بازدید
ادمین چمران
0
0
🎂 دقت کردین همه چی داره تجملاتی میشه؟ برای جشن تولد یک سالگی هم سالن می گیریم. لباس های ست، شام های آنچنانی، عکاس و فیلمبردار و چه و چه... تو این جشن تولد ها قطعا کودک به هیچ وجه مهم نیست. چون خسته میشه و بهانه گیر میشه...چون مدام باید بشینه و عکس بگیره و لذتی از تولدش نمی گیره. خانواده هم که کلی تو خرج میفته. هزینه ای که میشه گفت چیزی برای رشد کودک نداره! ما تو چمران، برای بچه ها تولد می گیریم. اما نه تولدی که خانواده ها تو زحمت بیفتند. کیک تولد با کمک خود بچه ها درست میشه. بچه ها خودشون کلاس رو تزیین می کنند و هدیه و کادو هم کار دست خودشونه. اینجوری هم دوستی هاشون محکم تر میشه هم حسابی کیف می کنند. #تولد #جشن_تولد #ایده_تولد #پیش_دبستانی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #چمرانی_ها