پست های مشابه

chamran_kids

🙏 عکس یادگاری شان را همراه خودش به حرم برده بود و برای هر کدام از دوستانش دعا کرد... ‌ خدایا به کیارش ۱۰۰ تا مارمولک بده . خدایا به امیر علی یه کفش فوتبالی بده. خدایا به امین طاها یک شمشیر بده. به حسین توپ فوتبالی بده. به علی هم دندونهاش برگرده . ‌ بعضی ها رو بلند میگفت و بعضی ها رو آروم ... #دنیای_پاک_کودکان #کودک #چمرانی_ها #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

12 خرداد 1398 09:18:21

0 بازدید

chamran_kids

🌟 بازی و قصه همیشه لذت بخش ترین کار دنیا برای بچه هاست. پس می تونیم خیلی مسائل رو با بازی و قصه برای بچه ها لذت بخش کنیم.  بچه های ادبستان یک ساعت در هفته، تدبر در قرآن دارند. باهم قرآن می خونند. عمو برای بچه ها یک قصه می گوید و بعد باهم بازی می کنند... مثل قصه ی اجازه ی گرفتن و بازی اجازه گرفتن... ... یک سری موجودات از تاریکی استفاده کردند و خورشید را دزدیدند. اما آدم ها تصمیم گرفتند مبارزه کنند و زمین را روشن کنند‌. ‌ اما دوباره همه جا تاریک شد. این بار یک اتفاقی افتاد. یک آدم خیلی خوبی گفت: ما می تونیم برای جبران کارهای اشتباه مان، یک جمله ی سحر آمیز بگیم: ببخشید. شما هاهم اگه این جمله رو بگین این دشمنا یواش یواش ضعیف میشن. ‌ همه خوشحال شدند. جوری شده بود که وقتی بچه ها باهم دعوا می کردن، سریع میگفتند ببخشید و همه چیز حل می شد. گذشت و گذشت تا اینکه اون موجودات متوجه این جمله ی سحر آمیز شدند. ‌ هی بچه ها باهم دعواشون می شد دیگه کسی ببخشید نمی گفت. موجودات تاریکی خیلی خوشحال بودن، که نقششون گرفته‌. و ... #قرآن #طرح_درس #کلاس_دومی_ها #قرآن_برای_کودکان #هفت_سال_دوم #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران

25 دی 1397 10:13:43

0 بازدید

chamran_kids

📖 📖 مجموعه داستان های #گِل_آباد قسمت ششم👈 فکر بکر چراگو ‌ هم چنان ادامه داره... #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #قصه #کودک

13 فروردین 1398 09:41:23

0 بازدید

chamran_kids

📚 📣📣 بالاخره قسمت آخر گل آباد رسید... ‌ 📖 مجموعه داستان های #گِل_آباد قسمت نهم 👈 فرار سنگستونی ها 👌پایان قصه رو می تونید تو کانال چمرانی ها در آپارات مشاهده کنید. ‌ #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #قصه #کودک

03 تیر 1398 04:48:03

0 بازدید

chamran_kids

. چه جوری میشه برای درس علوم با انواع حیوانات آشنا شد؟ اونم با بازی و جستجو گری؟ . برای ترغیب بچه ها به درس، خصوصا پسربچه ها، نیاز به یه طرح درس جذاب داریم. . پسرهای کلاس اولی، برای درس علوم در قالب ماموریت قهرمان، به دنبال کشف حیوانات رفتن و یه مجله حیوانات درست کردند. شروع کردن به گشتن، عکس حیوان های متفاوت رو از کتاب ها، مجله ها و جاهای مختلف پیداکردن. . بعد پاهاشون رو شمردن و حدس زدن که چی میخورن؟😇 . ایده ساخت مجله و بعد هم جستجوگری، حسابی به بچه ها کمک کرد که درس رو با انگیزه و علاقه ی بیشتری یاد بگیرن. . شماهم با بچه ها یه مجله درست کنید و این ایده رو برای دوستانتون بفرستین😉🤗 #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #پسران_چمرانی#چمرانی_ها#مجله_حیوانات #کلاس_اولی_ها #درس_علوم_اول_ابتدایی

09 مهر 1399 13:27:44

0 بازدید

chamran_kids

. برای هر کسی یه چیزی افتخاره بعضی موقع ها یه کاری که کردیم باعث میشه حس خوبی داشته باشیم و آدم وقتی یادش میفته با وجود سختی هاش قند تو دلش آب بشه... برای من خادمی هیات کودک از اون کارهاست، از اون افتخارها و البته از اون چیزای خیلی سخت:) چون هر سال باید کلی با خودم بجنگم که ده شب برم هیات ولی تو خود هیات نباشم، یه گوشه ای با یک عالمه بچه مشغول باشیم و نه صدایی از هیات بشنویم و نه تصویری ببینیم. هیات کودکِ ما در دانشگاه هنر، اینقدر جاش دنجه که فقط وقتی مردم میان دنبال بچه هاشون می فهمیم هیات تموم شده.... و اون وقت باید جمع کنیم و بریم. وقتی بیشتر دل آدم میسوزه و میفته تو دو دو تا چهارتای خودش که آیا کار درست رو میکنم یانه که قیافه ی خیس از اشک آدمها رو بیرون هیات میبینه... خلاصه که پیدا کردن نیروی کمکی برای همچین توصیفاتی، قاعدتا باید خیلی سخت باشه، حالا بازی کردن با بچه ها هر سال چند تا دونه طرفدار داره ولی نفری برای ورودِ بچه ها و اسم نویسی شون و هزار تا دردسر دم در ورودی جزء اون کارای دردناکیه که اگر کسی براش اعلام آمادگی کنه اون نفر یک گوهر کمیابه....! چرا؟ چون کلی شماره باید بنویسه، کلی بچه که دلشون برای مامانشون تنگ شده کنارش باهم گریه می کنن و اون باید دونه دونه هم آرومشون کنه و هم به مامانشون زنگ بزنه، کفش بچه ها رو که یکی درمیون گم میشه پیدا کنه، بچه هایی رو که میخوان برن دستشویی بسپره به خاله های هیات کودک و سخت ترین کار، موقع رفتن بچه هاست که در بین اون شلوغی وانفسای آخر شبِ مادرها، خوش اخلاق باشه و تند تند بچه هارو صدا کنه و چون غالبا نمیخوان برن بیرون و دوست دارن بازی کنن با لطایف الحیلی راضیشون کنه برن خونه و مطمئنشون کنه فردا شبم هیات کودک هست... . ما یک گوهر کمیاب داشتیم که چند سال ده شب این ماموریت ویژه رو انجام میداد و در این چند سال هیچ شبی لبخند از صورتش گم نشد.... و این گوهر امروز بعد از کلی سختی کشیدن از زندگی این دنیا و پسر سه سالش خداحافظی کردو رفت به سمت هیات کودک واقعی در بهشت....😭 . آزاده سلطانی میدونم اونجا هم دم در میشینی و با خوش اخلاقی مثل همیشه هوای بچه ها رو داری... 💔 کاش مسئول هیات کودک بچه های امام حسین شده باشی اون چیزی که همه مون آرزوشو داشتیم و همیشه اول دهه برای خودمون تکرارش میکردیم...😔 راستی کاش وقتی دلتنگ سید علی میشی چند دقیقه سه ساله ی امام حسین رو بهت بسپارن که باهاش بازی کنی...😭 پ.ن:با فاتحه ای دوست هم هیاتی مارو بدرقه کنین...یک خادم در هیات کودک.... یک خاله ی مهربون.... خاله ی ثبت نام....🖤 #هیئت_کودک#هیئت_هنر

21 خرداد 1400 16:39:10

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

🌷 🖋از روزی که سردار سلیمانی به شهادت رسید، همه ما متحیر ماندیم. اینقدر ناراحت بودیم که اصلا حال و حوصله فکر کردن به برنامه های مناسبتی برای بچه ها را نداشتیم. شنبه صبح که به مدرسه رفتیم، تمام همکارها مشکی پوشیده بودند.نه حال ورزش با بچه ها را داشتند و نه حال سر و کله زدن با آنها را . با گفتم خدایا کارهای این بچه های معصوم را خودت جلو ببر. ما توان کاری نداریم. آن موقع بود که خود سردار سلیمانی، دلش به حالمان سوخت. بیشتر از دلسوزی برای ما، با آن امیدواری خاص خودش به بچه ها، دستی روی سرشان کشید. بچه ها تمام ساعتهای بازی حیاط در حین دویدن و پریدنها، فریاد میزدند مرگ بر امریکا. نقاشیها همه راجع به سردار بود و مدام با هم حرف میزند. هر روز تعدادی پرچم و پلاکارد درست کردند، لقمه نذری دادند، در مسجد محل سرود سرباز حسینم را خواندند و خیلی کارهای دیگر. روز قبل تشیع بچه ها مرتب در گروههای کلاسیشان می نوشتند بچه ها یادتان نرود بیایید تشییع سردار و بعد مرتب عکسهایشان را از راهپیمایی م گذاشتند. سردار، دست کشیدن شما روی سر بچه ها خیلی اثر کرده، چیزی در وجودشان روشن شده که خاموش نمیشود. حالا که بعد از شهادت دست و بالتان حسابی بازتر شده و از اینکه پیش رفقای شهیدتان رفتید خیلی خوشحالید، دستتان را روی سر ما و تمام بچه های مدرسه مان بگذارید و دیگر بر ندارید؟ میشود؟ #یک_مدرسه_چمرانی #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

🌷 🖋از روزی که سردار سلیمانی به شهادت رسید، همه ما متحیر ماندیم. اینقدر ناراحت بودیم که اصلا حال و حوصله فکر کردن به برنامه های مناسبتی برای بچه ها را نداشتیم. شنبه صبح که به مدرسه رفتیم، تمام همکارها مشکی پوشیده بودند.نه حال ورزش با بچه ها را داشتند و نه حال سر و کله زدن با آنها را . با گفتم خدایا کارهای این بچه های معصوم را خودت جلو ببر. ما توان کاری نداریم. آن موقع بود که خود سردار سلیمانی، دلش به حالمان سوخت. بیشتر از دلسوزی برای ما، با آن امیدواری خاص خودش به بچه ها، دستی روی سرشان کشید. بچه ها تمام ساعتهای بازی حیاط در حین دویدن و پریدنها، فریاد میزدند مرگ بر امریکا. نقاشیها همه راجع به سردار بود و مدام با هم حرف میزند. هر روز تعدادی پرچم و پلاکارد درست کردند، لقمه نذری دادند، در مسجد محل سرود سرباز حسینم را خواندند و خیلی کارهای دیگر. روز قبل تشیع بچه ها مرتب در گروههای کلاسیشان می نوشتند بچه ها یادتان نرود بیایید تشییع سردار و بعد مرتب عکسهایشان را از راهپیمایی م گذاشتند. سردار، دست کشیدن شما روی سر بچه ها خیلی اثر کرده، چیزی در وجودشان روشن شده که خاموش نمیشود. حالا که بعد از شهادت دست و بالتان حسابی بازتر شده و از اینکه پیش رفقای شهیدتان رفتید خیلی خوشحالید، دستتان را روی سر ما و تمام بچه های مدرسه مان بگذارید و دیگر بر ندارید؟ میشود؟ #یک_مدرسه_چمرانی #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن