پست های مشابه

chamran_kids

📏 بیشترین انتظار خانواده از ما وقتی مدرسه می رفتیم، این بود که باید ریاضیت خوب باشه. اول از همه نمره ی ریاضی تو کارنامه دیده می شد و تو فامیل هم با نمره ی ریاضی مون پز می دادیم. البته برای رسیدن به نمره ی خوب هم کلی سختی می کشیدیم. ‌ اما الان فهمیدم که ریاضی، علمیه که بین مفاهیم انتزاعی و مفاهیم ملموس قرار گرفته. ذهن بچّه‌ها هنوز مهارت‌های تفکّر انتزاعی رو پیدا نکرده. بنابراین نمی‌تونند مسایل رو آن‌گونه که ما می‌بینیم، تحلیل کنند. برای همین این ریاضی را برای فرزندانمان دشوار می‌کند. حالا چی به شکستن این سختی کمک می‌کند؟ محسوس‌کردن و ملموس‌کردن مفاهیم و مسایل. برای همین، تو کلاس چهارم، تصمیم گرفتیم ریاضی رو برای بچه ها ملموس کنیم. پسرها، می خواستند شربت هایی که درست کرده بودند را بفروشند. برای همین نیاز داشتند قیمت هر بطری را به دست آورند. ‌هر بطری را یک خانه درنظر گرفتیم و هر ۱۰۰ میلی‌لیتر را یک آدم. این کمی مسئله را ملموس کرد. بعد به این فکر کردیم، که بطری ۳۰۰میلی‌لیتری خانه‌ای چندنفره است. تعداد همه‌ی بطری‌ها را هم که می‌دانستیم؛ یعنی تعداد همه‌ی خانه‌ها را می‌دانستیم. پس می‌توانستیم تعداد کلّ آدم‌ها را حساب کنیم. با این کار می‌توانستیم، کلّ پولی را که هزینه‌کرده‌بودیم، بین آدم‌ها تقسیم کنیم. معنی این حرف: می‌توانستیم بفهمیم هزینه‌ی هر ۱۰۰ میلی‌لیتر چه‌قدر شده. تا این‌جا فهمیدید چه شد؟ ‌ ‌ با این بیان‌ها سعی کردیم، از پیچیدگی تقسیم هزینه بر بطری‌هایی با حجم‌های متفاوت و واحد اندازه‌گیریِ سختی مثل میلی‌لیتر کم کنیم. امّا این تازه یک گردنه از مسیر پیچ‌درپیچمان بود! ‌ بعد از پیداکردن تعداد آدم‌ها( ۱۰۰میلی‌لیترها ) تازه پیچیدگی دیگری سر راهمان سبز شد. این که چگونه ۲۸۰۰۰( کلّ هزینه ) را بر ۴۷( تعداد آدم‌ها( میلی‌لیترها ) تقسیم کنیم. از درنظرگرفتن ۲۸۰ به‌جای ۲۸۰۰ بگیر تا نشاندن پنجاه به‌جای ۴۷( گفتیم ۴۷ تقریباً می‌شود ۵۰ ). و خلاصه پیچیدگی پشت پیچیدگی. یکی پس از دیگری، سختی‌ها را پشت سر می‌گذاشتیم. ‌ درنهایت، پس از تلاش فراوان، فهمیدیم، قیمت هر ۱۰۰ میلی‌لیتر، تقریباً می‌شود ۶۰۰ تومان، که با اضافه‌شدن یک سود درست و عادلانه( ۱۰ درصد ) درمی‌آید ۶۶۰ تومان. #کلاس_چهارمی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #ریاضی #حساب #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

14 مرداد 1398 08:54:20

0 بازدید

chamran_kids

مامان ها! باباها! دیگه فرصت آخره❗❗❗😱 . از مهد کودک ۳ ساله ها چه خبر⁉️🤔 . این ترم برای بچه های ۳ ساله شما هم برنامه داریم که ظرفیتمون خیلی محدوده 🤩 قراره کنار هم کلی بازی و فعالیت انجام بدیم و به بچه ها کمک کنیم تا توانایی هاشون بیشتر رشد کنه و تقویت بشه🤗 . 🔴هفته ای یک بار 🔴۲ ساعت 🔴مادر و کودک . ✅برای ثبت نام فقط کافیه دایرکت بدید یا به هایلایت ثبت نام مهدکودک سربزنید😊 . ⭕این پست رو برای والدینی که فرزند ۳ ساله دارن بفرستید که جا نمونند😎 ❗❗❗رااااستی این پست رو سیو کنید و منتظر باشید که تو پست های بعد توضیحات مهد ۴ و ۵ ساله ها رو داریم🤗 . #مادر_و_کودک #مهد_کودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست

08 مهر 1400 15:04:47

0 بازدید

chamran_kids

🌱امام جون🌱 خیلی برای نسبت ایجاد کردن بین امام خمینی و بچه های ۵ ساله برنامه ای نداشتیم. یعنی اگر برنامه ریزی هم میکردیم ممکن بود چیز درست و حسابی از آب درنیاید. ولی خود امام انگار برنامه های دیگری برای ایجاد نسبتهای جالب بین خودش و این بچه های کوچک داشت. ‌‌‌‌‌‌ . ‌🔹️همان سال اول پسری وارد حسینیه کودک شد که به امام میگفت "امام جون" و این اسم در بین بقیه بچه ها جا افتاد. این شد اولین نسبت مهربانانه بین امام و بچه های کوچک. بچه هایی درست همسن خودم، آن زمانی که اولین نسبتم با امام شکل گرفت.‌ ‌ . 🔹️🔹️دومین نسبت وقتی شکل گرفت که بچه ها خواستند عکس" امام جون" را ببینند و ما یکسری عکس های امام در حال لبخند و کنار بچه های کوچک را به آنها نشان دادیم. کلی داستان ساده راجع به عکسها گفتیم از اینکه امام جون چقدر بچه هارا دوست داشته و مراقبشان بوده است. ‌‌‌‌‌ ‌ .🔹️🔹️🔹️سومین نسبت بین امام و بچه ها وقتی شکل گرفت که بچه ها به خانه امام جون رفتند. خانه ای بزرگ و بدون هیچ وسیله اضافی( حسینیه جماران). آنجا کلی دویدند، کله معلق زدند، خوراکی خوردند و اینقدر بالا و پایین پریدند که اعتراض مسئولین جماران بلند شد که اینطوری به این مکان بی احترامی میشود. ‌‌‌‌‌‌ ‌🔹️ در حالیکه ما معتقد بودیم بچه ها دارند نسبتشان با امام را در بازی کردن محکم می کنند. و البته تمام روز دنبال امام جون گشتند و ماهم جواب واضحی ندادیم. ‌ فقط در این حد راهنمایی کردیم که الان اینجا نیست. وقتی برگشتند با چه ذوق و شوقی برای بقیه تعریف کرده بودند: امام جون خونش خیلی بزرگ بود. اجازه داد هرچی میخوایم تو خونش بدویم و خوراکی بخوریم، فقط امروز خودش، خونه نبود.... ‌‌‌‌‌ ‌ و بعد از آن امام یکی یکی و هر سال با بزرگ شدن بچه ها نسبتهای جدیدی بین خودش و آنها ایجاد کرد. با هر سال دعوت کردن آنها به خانه بزرگش، به راه دادن آنها به آن یکی خانه اش( مرقد)، به نگاه کردن چشم در چشم آنها از بالای تخته، با شور و هیجانی که به برنامه های دهه فجر بچه ها داد و با خیلی چیزهای دیگر. 🌱🌱 ‌‌‌ ‌ و ما هر سال منتظریم" امام جون" نسبت جدید و جذابی را بین خودش و بچه های ۴ سال تا ۱۱ ساله چمرانیمان ایجاد کند ممنون امام جون ممنون که از بالای تخته و روی دیوارها همچنان حواست به ما و تمام بچه هایت است.... ‌‌‌‌ .#امام_جون #خونه_دوست_داشتنی #پدری_مهربان #نسبت_ما_با_امام #بچه_های_شهید_چمران #حسینیه_کودک #اردوی_جماران

17 خرداد 1399 12:25:56

0 بازدید

chamran_kids

💰 مهارت های اقتصادی را می توان از سنین دبستان برای بچه ها مطرح کرد. ‌ در ادبستان پسرانه، هر چندماه یکبار، بازارچه داریم. پسرها دست سازه های خودشان را به پول چمرانی به پدرها و مادرها می فروشند. با چمرانی هایی که به دست می آید چه می کنند؟ چمرانی ها را به تومان تبدیل می کنند. ‌ کلاس سومی‌ها بخشی از پول شان که از درآمد بازارچه در صندوق کلاسشان بود را برداشتند. هر نفر ۵ هزار تومان...اما چه چیزی بخریم ؟ هر کس نظری داد. نظریه اول این بود که پول هر کس را به خودش بدهیم...اما رد شد: با ۵ هزارتومان نمیتوان چیز زیادی خرید ولی با ۷۰ هزار تومان میشود چیز مفیدی برای همه خرید! ‌ با مترو به بازار رفتند. گروه اول تصمیم گرفتند هر کس برای خودش یک دفترچه و خودکار بخرد. گروه دوم تصمیم گرفتند خرید جمعی برای کلاس کنند. پس از گذر از مغازه های مختلف لوازم التحریر، به مغازه فروش لوازم دوخت و دوز رسیدند. ۴ نمد در رنگ های مختلف، تعدادی زیپ و یک بازی فکری برای کل کلاس خریدند. مربی: صادق رضوی ‌ #کلاس_سومی_ها #طرح_درس #تربیت_اقتصادی #کودک #تربیت #مهارت #چمرانی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

23 آذر 1398 17:48:06

0 بازدید

chamran_kids

🌱امامِ دلها🌱 در راستای زیر و رو کردن هویت گذشته مان دنبال نسبتمان با امام خمینی میگشتم. خیلی فکر کردم که ما چه نسبتی میتوانیم باهم داشته باشیم. 🔸️اولین نسبتم با او از یک روز صبح شروع شد. ۵ ساله بودم، از خواب بیدار شدم و دیدم مامانم، بابام، مادربزرگم و خاله ام که مهمان ما بود همه باهم دارند گریه می کنند. خیلی ترسیدم و فکر کردم چه اتفاقی افتاده. و تمام خاطرات بعدش خیلی مبهم در خاطرم مانده. تصویرهایی از مردم در تلویزیون که بر سر و صورتشان میزدند، خانواده ام که چند روزی مشکی پوشیده بودند و قیافه ناراحت آدمها. 🔸️🔸️دومین نسبتم با امام، از زمان ورودم به دبستان شکل گرفت. از همان لحظه ای که وارد کلاس اول شدم، روی نیمکت نشستم و دیدم امام از بالای تخته سیاه، همینطوری چشم در چشم مرا نگاه میکند.و این قصه ادامه داشت. کلاس دوم و سوم و ....تا پایان دبستان، تا وقتی فارغ التحصیل شدم، دانشگاه رفتم و درسم تمام شد. امام تمام این سالها داشت من را مستقیم نگاه میکرد. یکسال لبخند میزد، یکسال جدی بود، یکسال اصلا اخم کرده بود ولی حداقل ۱۶ سال داشت مرا نگاه می کرد و مواظب کارهای من بود. 🔸️🔸️🔸️سومین نسبتم با امام، وقتی شکل گرفت که به اردوهای جهادی رفتیم. دورافتاده ترین منطقه ها. جاهایی که آب آشامیدنی و خیلی چیزها به اندازه کافی نداشتند، به سختی زندگی میکردند ولی امام را میشناختند و برایش احترام زیادی قائل بودند. در یکی از روستاهای خراسان جنوبی بودیم. طبیعتا در محل اسکان تلویزیون هم نداشتیم و از اخبار بیخبر بودیم. برای درس دادن به خانمهای روستا وارد خانه ای شدم. تعداد زیادی پیرزن و خانمهای جوان نشسته بودند. تا وارد شدم از من پرسیدند: حال خانم امام‌خوبه؟ و من از همه جا بیخبر اصلا نمیدانستم از چه حرف میزنند. فکر می کنم در همان سفر بود که شنیدیم همسر امام فوت کردند و چقدر همان پیرزنها گریه کردند. باید خانه و زندگیشان را از نزدیک میدیدید تا بتوانید نسبت زندگیشان با عمق ارادتشان به امام که هیچ با خانم امام را مقایسه کنید. و همینطور نسبت من با امام خمینی در حال بیشتر شدن بود. هر وقت که سخنرانیش از تلویزیون پخش میشد، وقتی در سخنرانیهای بقیه چیزی از او میشنیدم، وقتی به جماران و مرقد امام میرفتم و خیلی وقتهای دیگر تا اینکه حسینیه کودک را راه انداختیم.... 🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️ ادامه دارد... #نسبت_ما_با_امام_خمینی #هویت_ملی #نگاهِ_خاص #حسینیه_کودک #امام_جون #دهه_شصتی_ها

13 خرداد 1399 20:26:52

0 بازدید

chamran_kids

👨‍👩‍👧‍👧 محفل خانوادگی، فرصتی است برای دور هم بودن خانواده ها و ارتباط بیشتر با مدرسه و حضور در طبیعت. ‌ این هفته نوبت خانواده های ادبستان دخترانه بود که دور هم جمع بشوند. دور هم دعای عهد خواندند. صبحانه با مشارکت دخترها آماده شد. بعد از صبحانه نوبت نقاشی پدرها و دخترها بود. قطار نقاشی مشهد الرضا. مادرها ها هم دور هم مشغول نقاشی شدند. در آخر هم یک آب بازی حسابی پدر و دختری داشتیم. ‌ #محفل_خانوادگی #طبیعت #خانواده #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #تربیت

29 تیر 1398 04:58:43

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

خبر خبر خبر❗❗❗❗ بازهم قراره با یه برنامه ی ویژه بیایم پیشتون!🤗👇🏻 _چه برنامه ای؟🤔 این زمستون دوتا برنامه مخصوص بچه های چهار تا شش سال و البته مامان های عزیزشون داریم😊 قراره تومهد تعاملی کنارهم کلییی بازی و فعالیت انجام بدیم و تو کارگاه مادر و کودک، این روزهای کرونایی رو متفاوت و جالب سپری کنیم😇 . به نظرتون دقیقا قراره چیکارکنیم؟😉 منتظر باشید و از صفحه ی چمرانی ها چشم برندارید! . ⁉️سوال هاتون رو برامون کامنت کنید👇 . #مهد_تعاملی #مهد_مجازی #مهدکودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #آموزش_مجازی #بازی_کودک #کارگاه_مادر_و_کودک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

خبر خبر خبر❗❗❗❗ بازهم قراره با یه برنامه ی ویژه بیایم پیشتون!🤗👇🏻 _چه برنامه ای؟🤔 این زمستون دوتا برنامه مخصوص بچه های چهار تا شش سال و البته مامان های عزیزشون داریم😊 قراره تومهد تعاملی کنارهم کلییی بازی و فعالیت انجام بدیم و تو کارگاه مادر و کودک، این روزهای کرونایی رو متفاوت و جالب سپری کنیم😇 . به نظرتون دقیقا قراره چیکارکنیم؟😉 منتظر باشید و از صفحه ی چمرانی ها چشم برندارید! . ⁉️سوال هاتون رو برامون کامنت کنید👇 . #مهد_تعاملی #مهد_مجازی #مهدکودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #آموزش_مجازی #بازی_کودک #کارگاه_مادر_و_کودک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن