پست های مشابه

شادینک

بسته ی رنگ آمیزی اربعین آدمک های چوبی غذاهای حک‌شده روی چوب دو عدد پازل خانه دو عدد درخت نخل یک عدد نمای گنبد امام حسین ع که بعد از آن می‌توان به عنوان جای کاغذ روی میز استفاده شود ‌. یک استیکر خیابان یک بسته‌ی کوچک شن مداد رنگی شش رنگ رنگ شش تایی با یک قلمو کتاب داستان کلر ژوبرت با موضوع پیاده روی اربعین برای هشت نفر اول فقط قیمت با احترام۱۸۵ ت #اربعین #جامانده #سلام_بر_حسین ‌ #هرکس_به_طریقی_به_تو_می_پیوندد #به_تو_از_دور_سلام #اربعین۱۴۰۰ #شادینک #باران_پشمک #کلر_ژوبرت #داستان_کودکانه #اربعین_پای_پیاده_حرم_ثارالله #اربعین _کودکانه #اسلام_برای_کودکان #Arbaeen2021 #karbala #yahossein

31 شهریور 1400 09:52:28

12 بازدید

شادینک

به نام خدای خوبی ها😊 ما اومدیم با یه بسته ی جذابِ دیگه🤩 کد۲ : بسته ی ویژه تزئینات غدیر 🎁 شامل: ۱.ریسه ۳متری خالدار طلاکوب ۲.فوم های برش خورده( ۴عدد یاعلی، عیدغدیر مبارک، ۲عدد نماد غدیر) ۳. ۶مدل پولک سبز و طلایی به همراه چسب مایع ۴. گلهای فومی در ۴رنگ به تعداد۲۳ عدد ۵. منگوله های سبز و زرد به همراه سنجاق قفلی برای اتصال به ریسه ۸عدد ۶. یک عدد پوستر کاغذی ( ماغدیری می مانیم) ۷. سینی شکلات جهت هدیه ۴عدد ۸. بادکنک چاپی غدیر ۴عدد ۹. آویزهای مارپیچ در سه رنگ متفاوت ۱۰. دوعدد بادبزن تزئینی در سه انتخاب (سفید طلایی ، آبی طلایی، سبز و زرد) ۱۱. ریسه ی ستاره قابل استفاده به صورت عمودی و افقی 🔸️. گل کاغذی سبزروشن و زرد( در صورت انتخاب مبلغ ۱۰هزار تومان به هزینه ی بسته اضافه خواهد شد) قیمت پک ویژه غدیر : ۱۱۲۰۰۰ تومان آدرس ما در پیامرسان های بله و ایتا: https://ble.ir/shadinak eitaa.com/shadinak #shadinak #ghadir #شادینک #عید_غدیر #کودک #شادی_مذهبی #خلاقیت #اسلام_شاد #تزئینات_عید_غدیر

09 مرداد 1399 10:48:44

0 بازدید

شادینک

به نام خدا نقل است حضرت زهرا (س) به دلیل اهمیت این شب، در روز بچه‌ها را می‌خوابانید تا کاملاً استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می‌داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوب‌تری از نظر جسمی و روحی برای شب زنده‌داری داشته باشند. ایشان به حدی در این کار جدی و قاطع بود که امیرالمؤمنین(ع) در این باره می‌فرمود: «فاطمه (س) نمى‌گذاشت کسى از اهل خانه در شب‌هاى قدر به خواب رود به آنان غذاى کم مى‌داد و از روز قبل براى احیاى شب قدر آماده مى‌شد و مى‌فرمود: محروم کسى است که از برکات این شب محروم باشد. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏7، ص470) پ.ن: ما هم به رسم مادرمون سعی میکنیم بچه ها رو بیدار نگه داریم. اصلا شب های قدر جزو بهترین اوقات بچه هاست. همین که میتونن تا صبح بیدار بمونن خیلی براشون لذت بخشه. ببینم شما هم بچه هاتون رو بیدار نگه میدارین؟ برای بیدار موندنشون چیکارا میکنید؟ تصویرگری : @somayehpaints موشن گرافی: @alimations #شب_قدر #شب #قدر #شب_قدر🌙 #شب_بیست_و_سوم #رمضان2020 #رمضان_کریم #ramadan2021 #ramadan_mubarak #ramadan_kareem #کودکانه #کودکان #خواب #شبهای_قدر #بیداری #بچه #رمضان_يجمعنا #روزه #روزه_داری #سحری #سحر

15 اردیبهشت 1400 03:29:32

3 بازدید

شادینک

رفتار امام با بچه ها این داستان : به او قول داده ام🤗 این کلیپ های کوتاه در مورد رفتار امام با بچه ها در ابعاد مختلف است. اگه دوست دارین امروز قسمت های بعد هم بذاریم برامون کامنت بذارید . 😍😍 #کلیپ #شادینک #امام_خمینی_ره #امام_خمینی #رفتار_با_کودکان #قول

14 خرداد 1400 08:04:01

1 بازدید

شادینک

سفر اربعین با همه جذابیت ها و حال خوب پیاده روی ش، امسال هم آرزو دست‌نیافتنی شد. درسته که در روایات به حضور در حرم سیدالشهدا (ع) تأکید شده اما از اون بیشتر، به ارتباط قلبی و روحی با ایشان اشاره شده که در هر زمانی، با هر مسافتی میتونیم با ایشون داشته باشیم . حالا هم ماییم و کودکانی که دوست داریم خاطرات اربعین یادشون نره و بازی اربعین یه وسیله ای باشه بین اسباب بازی هاشون که همیشه توی خونه سازی ها و ماشین بازی شون به کار ببرن. پی نوشت: داشتیم بسته رو برای عکس برداری آماده میکردیم بچه هامون کلی بازی می‌کردن، یکی شوندعروسک ها رو به خط کرد جلوی گنبد و گفت مامان می خوام عروسک ها سلام بدن به امام حسین ع بعد برن زیارت ... همین ارتباط کوچک برای ما بسه #بازی_دینی #اربعین #پای_پیاده #حرم #بین_الحرمین #به_تو_از_دور_سلام #شادینک #مداحی_کودکانه #یااباعبدالله

20 شهریور 1400 13:00:25

12 بازدید

شادینک

«دحوالارض» را یکی از پربرکت ترین روزهای ایام سال می دانند چرا که طبق برخی #روایات زمین #کعبه و #حرم خدا، در این روز ظاهر گشته و گسترش یافته است. #شعر زیر در مورد #روز #دحوالارض برای بچه ها سروده شده: این زمین رنگارنگ ------ پر از گل های قشنگ کِی اومده به دنیا ------ کی می دونه بچه ها؟ بیست و پنج ذیقعده ------ زمین به دنیا اومد تولدش شد و اون ------ از زیر آب در اومد زمین از زیر کعبه ------ خاکش زده جوونه تا که بشه یه روزی ------ گهواره‌ی زمونه سال های بعد همون روز ------ اومده اند به دنیا حضرت ابراهیم و ------ بعدش حضرت عیسی چه جشن با شکوهی ------ برپا شده بچه ها تولد هر سه تا ------ مبارکه غنچه ها شاعر: ساجده طالبی #دحوالارض #روز_دحوالارض ‌#روزه #هفتاد_سال #عبادت #شاد #شادینک #شادی #شادی_دینی_کودکان #کودک #برکت #۲۵ذی_القعده #بیست_و_پنجم #ذی_القعده

15 تیر 1400 00:37:39

2 بازدید

شادینک

0

0

میریم سراغ داستان دوم کشتی نجات: زُهیر مرد بزرگی بود. خونه داشت، باغ داشت، وضعش خوب بود. تازه جنگجوی خوبی هم بود و در کلی از جنگ‌ ها فرمانده بود و پیروز شده بود. زهیر قبلنا طرفدار اون گروهی بود که مخالف امام علی بودن. به خاطر همین دور و بر امام حسین هم که پسر امام علی بود، نمی‌ اومد. یادتونه که امام حسین داشتند می‌رفتند سمت شهری که مردم براشون نامه نوشته بودند ... زهیر هم تو همون راه بود اما نمی‌رفت سمت کاروان امام حسین مثلا کاروان امام حسین قبل از چشمه می‌ ایستادن، زهیر می‌گفت بریم بعد از اون چشمه بایستیم. کاروان امام حسین سمت راست یه کوه می‌ایستاد، زهیر می‌ گفت بریم سمت چپ اون کوه توقف کنیم. قضیه ی قهر توی اتاق رو یادتونه؟! خلاصه… تا این که بالاخره هر دو تا کاروان به جایی رسیدن که مجبور شدن نزدیک هم توقف کنن. مثلا شاید یه چشمه بود .. کاروان‌ ها ایستادن و هر کدوم یه سری چادر زدند. زهیر همراه با زنش و بچه‌ هاش نشسته بود توی چادرش و سر سفره بودن. همین موقع یکی از طرف کاروان حسین‌ بن علی اومد و گفت: سلام آقای زهیر! امام حسین می‌خوان شما رو ببینن! میاین بریم پیششون؟ زهیر که داشت لقمه رو میذاشت دهنش، یهو خشکش زد! خدایا! یعنی حسین‌ بن علی با من چی کار داره؟! چی شده؟ نکنه میخواد دعوام کنه که با گروه اونا نبودم؟ نکنه از دستم ناراحته؟… یهو زنش گفت: وا! زهیر! چرا خشکت زده! مگه حسین پسر فاطمه‌ ی زهرا نیست؟ گفت: چرا خب! زنش گفت: خب پس چرا نشستی؟! برو خودت رو بهشون برسون. زهیر لقمه‌ شو زمین گذاشت و بیرون رفت و مستقیم رفت توی چادری که امام حسین توش بود. فکر می کنین وقتی زهیر اومد بیرون، قیافه‌ ش چه شکلی بود؟ زهیر وقتی وارد چادر خودش شد، تمام صورتش پر از لبخند و شادی بود. هیچ‌ کس نمی‌ دونست امام حسین بهش چی گفته، اما زهیر مثل کسی بود که بهش جایزه داده باشن! آخه یادمون نرفته که امام حسین قهرمان نجات آدم ها بودند و وقتی با زهیر صحبت کردند زهیر هم تصمیم گرفت سوار کشتی نجات بشه . ⛵⛵⛵ پ.ن: دوستای گلم ادامه ی داستان رو در پست بعدی براتون میزارم حتما حتما دنبالش کنید تا ببینید امام حسین چی به زهیر گفتن که اینقدر خوشحال شدن.😊😊😊 #داستان_نجات #کشتی_نجات_امام_حسین #شادینک #شادی_های_مذهبی_کودک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

شادینک

شادینک

0

0

میریم سراغ داستان دوم کشتی نجات: زُهیر مرد بزرگی بود. خونه داشت، باغ داشت، وضعش خوب بود. تازه جنگجوی خوبی هم بود و در کلی از جنگ‌ ها فرمانده بود و پیروز شده بود. زهیر قبلنا طرفدار اون گروهی بود که مخالف امام علی بودن. به خاطر همین دور و بر امام حسین هم که پسر امام علی بود، نمی‌ اومد. یادتونه که امام حسین داشتند می‌رفتند سمت شهری که مردم براشون نامه نوشته بودند ... زهیر هم تو همون راه بود اما نمی‌رفت سمت کاروان امام حسین مثلا کاروان امام حسین قبل از چشمه می‌ ایستادن، زهیر می‌گفت بریم بعد از اون چشمه بایستیم. کاروان امام حسین سمت راست یه کوه می‌ایستاد، زهیر می‌ گفت بریم سمت چپ اون کوه توقف کنیم. قضیه ی قهر توی اتاق رو یادتونه؟! خلاصه… تا این که بالاخره هر دو تا کاروان به جایی رسیدن که مجبور شدن نزدیک هم توقف کنن. مثلا شاید یه چشمه بود .. کاروان‌ ها ایستادن و هر کدوم یه سری چادر زدند. زهیر همراه با زنش و بچه‌ هاش نشسته بود توی چادرش و سر سفره بودن. همین موقع یکی از طرف کاروان حسین‌ بن علی اومد و گفت: سلام آقای زهیر! امام حسین می‌خوان شما رو ببینن! میاین بریم پیششون؟ زهیر که داشت لقمه رو میذاشت دهنش، یهو خشکش زد! خدایا! یعنی حسین‌ بن علی با من چی کار داره؟! چی شده؟ نکنه میخواد دعوام کنه که با گروه اونا نبودم؟ نکنه از دستم ناراحته؟… یهو زنش گفت: وا! زهیر! چرا خشکت زده! مگه حسین پسر فاطمه‌ ی زهرا نیست؟ گفت: چرا خب! زنش گفت: خب پس چرا نشستی؟! برو خودت رو بهشون برسون. زهیر لقمه‌ شو زمین گذاشت و بیرون رفت و مستقیم رفت توی چادری که امام حسین توش بود. فکر می کنین وقتی زهیر اومد بیرون، قیافه‌ ش چه شکلی بود؟ زهیر وقتی وارد چادر خودش شد، تمام صورتش پر از لبخند و شادی بود. هیچ‌ کس نمی‌ دونست امام حسین بهش چی گفته، اما زهیر مثل کسی بود که بهش جایزه داده باشن! آخه یادمون نرفته که امام حسین قهرمان نجات آدم ها بودند و وقتی با زهیر صحبت کردند زهیر هم تصمیم گرفت سوار کشتی نجات بشه . ⛵⛵⛵ پ.ن: دوستای گلم ادامه ی داستان رو در پست بعدی براتون میزارم حتما حتما دنبالش کنید تا ببینید امام حسین چی به زهیر گفتن که اینقدر خوشحال شدن.😊😊😊 #داستان_نجات #کشتی_نجات_امام_حسین #شادینک #شادی_های_مذهبی_کودک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن