پست های مشابه
madaran_sharif
. بعد از یه مدت طولانی که کلاسهای مجازی داشتم😄 این ترم بالاخره یک روز در هفته کلاس حضوری برداشتم که خیلی حسم نسبت بهش مثبت بود😊 . به ۳ جلسه نکشید که قصهی کرونا پیش اومد و اون یک روز هم، آنلاین شد😕👩🏻💻 . با وجود همهی تمایلم به ارتباط مستقیم با همکلاسیها و ناکام موندن در این زمینه، در نهایت حس بهتری پیدا کردم😇 . 👈🏻 اولین علتش مساوی بودن شرایط تحصیل بین مامانها و بقیه بود😅 . 👈🏻 دوم اینکه وقتی کلاسا حضوری بود زهرا👧🏻 رو با خودم میبردم و اونجا وسایل بازی و مربی داشت، اما چون زهرا توی سن وابستگی بود، در کنار مامان بودن رو به سرسره و استخر🏊🏻♂️ توپ🥎 ترجیح میداد🙃 (و من به دلایل قابل قبولی، ترجیح دادم همین ترم این دروس حضوری رو شروع کنم) بنابراین عمدتا زمانی که زهرا خواب😴 بود میتونستم از کلاسا استفاده کنم! . وقتی کلاسام آنلاین شد(یه روز صبح تا عصر)، با همسرم🧔🏻 چاره رو در این دیدیم که برنامهی هفتگی رفتن به خونه مامان👵🏻 باباهامون👴🏻 رو بذاریم شبی که من فرداش کلاس دارم🤠 شب خونهشون بخوابیم که فرداش زهرا تا بیدار شه و یه کم پیش خانوادهها باشه، منم سر کلاسم حاضر بشم 😊 . و اینطوری من خیلی بیشتر از اون چند جلسهی حضوری، از کلاسام استفاده بردم خداروشکر🙏🏻 . . ترم بعد هم اگر کلاسا حضوری بشه، زهرا دیگه بزرگتر شده و احتمالا اتاق بازی🤸🏻♀️ رو به مامان ترجیح میده😁 . پس من اگه بخوام یه جمله با کرونا، درس، من و خدا بسازم اینطوری میگم: ❤️خدا برام مثل همیشه بهترین رو رقم زد، کرونا باعث شد من از درسم عقب نمونم و بچهم آسیب نبینه، چون خودش از نیت درس خوندنم خبر داره که تلاش میکنم برای خدا باشه.❤️ . این تجربه رو دوست داشتم بنویسم به خاطر حرف زدن در مورد ۲ تا ترس: یکی اینکه ترس دارم از اینکه از کسی کمک بگیرم که نکنه یه وقت مردم بگن مگه مجبوری با بچه درس بخونی؟😐 سعی میکنم رو پای خودم بایستم و بدون توقع کمک از دیگران، کارامو انجام بدم🧕🏻 اما بعد از اصرارهای پدر و مادرها برای کمک، دیدم زیادی دارم سخت میگیرم به خودم😁 . یه ترس دیگه هم این بود که آدمها نگن تو شرایط خاص داری!😕 مادر و پدرت کنارتن پس حق نداری حرفی بزنی از درس خوندن با بچه😕 اما یه وقت حس کردم این فکر غلطه و کفران نعمته، من باید بگم انشاءالله همیشه سایهشون بالای سرم باشه و کمک حالم باشن🙂🙏🏻 خب من این شرایط رو دارم و شاکرم و ازش بهره میبرم. صد تا شرایط دیگه هم هست که بقیه دارن و من ندارم... . . #ف_جباری #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
10 خرداد 1399 17:14:10
0 بازدید
madaran_sharif
#م_کلاته (مامان #مرتضی ۶.۵ ساله، #فاطمه ۴.۵ ساله و #مجتبی ۲ ساله) فصل امتحانات رو تازه پشت سر گذاشتیم. خیلیها وقتی میبینن که مامانی همراه با بچهداری، درس هم میخونه، براشون سوال پیش میاد که چطوری؟🤔 چند تا کاری که خودم انجام میدم خدمتتون میگم. 🌼 اول اینکه مامان نباید درس خوندن رو بذاره برای شب امتحان!😉 بالاخره یه مقدار شرایط فرق کرده با زمانی که بچه نداشتیم😍 طول ترم برای درس خوندنه، و شب امتحان برای مرور. من سطح ۳ رشته فقه و اصول غیرحضوری میخونم. با اینکه درسهامون به شدت سخته، و امتحانات هم سختتر😅، ولی به لطف خدا چون از ابتدای ترم، درس خوندن رو شروع میکنم، نمره هام خوبه. (بالای ۱۸)😉 🌼 دوم اینکه چند تا بچه داشته باشیم😂 شاید باورتون نشه ولی داشتن چند تا بچه باعث میشه با هم دیگه سرگرم بشن و کمتر نیاز باشن که ما براشون وقت بذاریم. من وقتی پسرم کوچیک بود، طول روز اصلا درس نمیخوندم و با پسر کوچولوم بازی میکردم... تا وقتی ۲ تا کوچولو داشتم، همین جوری بود. اما وقتی شدن ۳ تا فسقلی😅 دیگه خیلی راحتتر با هم بازی میکنن و کمتر به من کار دارن و میتونم جزوههای دست نوشته خودم رو که از قبل آماده کردم، توی روز بخونم.😌 🌼 گاهی شبهای امتحانات، مخصوصا درسهای سخت، در حد ۲ ساعت از آقای همسر یا همراه دیگه هم کمک میگیرم. مثلا همسرم ساعتی بچهها رو میبرن پارک یا خونه بازی. 🌼 گاهی بازیهای خوب و راحت طراحی میکنم و کنارش درسم میخونم. مثلا پاهامو دراز میکنم و روش بالشت میذارم. بچهها روی بالشتها میشینن. پاهامو تکون میدم؛ انگار که سوار قطار شدند😁 کلی کیف میکنن؛ منم جزوه دستم میگیرم و دوره میکنم. یا میریم پارک و من درس میخونم و بچهها مشغول میشن. 🌼 تو این مدت امتحانات، یه کم کمتر سخت میگیریم. مثلا من با تلویزیون مخالفم؛ اما ایام امتحانات میتونن دو تا کارتون ببینن. وقتی محدودیت هست و خودمون هم حوصلهمون سر میره، بچه ها رو درک کنیم. من قبلا به شدت مخالف تلویزیون بودم؛ اما ابتدای کرونا که از خونه بیرون نمیرفتن و آبلهمرغون هم گرفته بودن و یه جورایی تو خونه زندانی شده بودن، روزی نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه کارتون میدیدن. 🌼 و البته استفاده از وقت خواب بچهها هم که معرف حضور هست. من اگه بچهها زود بخوابن، تا ساعت ۲ و ۳ بیدار میمونم و درس میخونم. گاهی اگه لازم بشه صبحها هم بیدار میمونم ولی در کل، معمولا ۶ تا ۸ ساعت خواب رو دارم. #فوت_و_فن_درس_خوندن #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
18 بهمن 1400 17:22:28
2 بازدید
madaran_sharif
. #ف_ایرانی (مامان #فاطمه ۱.۵ساله) . دخترم از همون هفتههای اول تولدش بد خواب بود. و هنوز هم ادامه داره... ما بهش میگیم شبکاری😅 . چند وقتی بود که الحمدلله خواب دخملی بهتر شده بود ولی دیری نپایید که...😞 دوباره #بدخوابیهای دخترم زیاد شده بود. حتی تا ۵ صبح و من هم باید بیدار میموندم. تقریبا کل روزم (از صبح تا ظهر) به خواب با دخترم می گذشت😣😅 و هروقت باخانوادهم تماس میگرفتم از بدخوابی شکـــایت میکردم و اونها هم خیلی خیلی ناراحت میشدن.😣 . دیگه صبرم تموم شده بود. چند شب پیش با ناراحتی به همراه التماس، دعواش میکردم که تورو خدا بخواب!😰 خیلی از این بابت غر میزدم و کلافه بودم👿 تا اینکه امروز اتفاقی افتاد که خدا خواست تا من حواسم به نعمت بزرگ وجود دخترم باشه. یه لحظه از اتاق بیرون رفت و ظاهرا یک قطعه سیبزمینی درشت رو گذاشته بود توی دهنش🤭 . متوجه شدیم که صدای خفگی و سرفهی بچه میاد! دویدم بیرون و دیدم رنگش سیاه شده. سریع به روش کمکهای اولیه خوابوندیمش روی دستمونو ضربه میزدیم ولی بچهم داشت از دستم میرفت.😭 سیاه شد و یکدفعه بیحال افتار روی دستم. احساس میکردم بچهم داره از دست میره😞 همسرم ناگهان گرفتشو باضربهای خاص که خودشون آموزش دیده بودن، نفسش رو باز کردن تا آمبولانس رسید. الحمدلله نفس بچه برگشته بود ولی... من مردم...😭 . و پشیمون بودم از اون همه ناراحتی و گلهای که کردم. خدا رو شکــر کردم که دوباره دخترم رو بهم بخشید... 💞 . گاهی وجود بعضی از نعمات برام خیلی عادی و یا حتی خسته کننده میشه و خدا با یک تلنگر بهم یاد آوری میکنه. اما متأسفانه کمی که میگذره و مسائل و سختیها هجوم میارن، شکر نعمات زندگیم، میره در دورافتادهترین نقطهی سرزمین افکارم.😞 سعی میکنم یادم باشه همیشه قدردان نعمتهای خداوند باشم، مخصوصا دراوج سختیها.😇 . . پ.ن۱: پرستارها کامل چکاپ انجام دادن و الحمدلله مشکل رفع شده بود. پ.ن۲: اون ضربهای که همسرم زدن (هایملیخ) نام داره که برای همین مساله خفگی ناگهانی استفاده میشه. البته در کودکان و زنان باردار روشش متفاوته. . . #سبک_مادری #شکر_نعمت #مادران_شریف_ایران_زمین
17 دی 1399 17:03:22
0 بازدید
madaran_sharif
#قسمت_چهارم #ف_هاشمیان ( مادر ۶ فرزند) بچهها بعد از تولد خواهر برادر جدیدشون مسئولیت پذیرتر میشدن.😎 فکر میکردن دیگه بزرگ شدن و اونی که کوچیکه نی نی تازه وارده👶! بهخاطر همین خیلی به من کمک میکردند و انگار افتخار میکردند به این بزرگتر بودن و کمک کار بودن. همین موضوع ما رو از کمک گرفتن از دیگران بینیاز میکرد. مادر و مادرشوهرم معمولا مخالف بچه دار شدن ما بودند، البته از سر دلسوزی برای من بود. به همین خاطر من سعی میکردم کمتر ازشون کمک بگیرم و تا جاییکه میتونم مستقل باشم. طبق تجربه ام به این نتیجه رسیدم که با برنامه ریزی میتونم به همه کارهام برسم. البته ناگفته نماند که سرعت عملم هم بالاست و اصطلاحا تند و فرز هستم ژنتیکی. من طاقت ندارم کار رو زمین بمونه.🤦 هر کاری به محض ایجاد باید به سرانجام برسه. مادرم هم همینطور بودن و ما هم مثل ایشون شدیم. "کار بمونه برای بعد" نداریم تو خونه! غذا میخوریم ظرفا همون موقع شسته میشه. اگه لازمه جارو دستی هم میکشیم و همه چی مثل اولش میشه. لباسا شسته میشه، خشک میشه و فوری میره سرجاش! بی نظمی خونه منو خیلی اذیت میکنه. از وقتی بچه ها کوچیک بودن همینطور بودم، و بچهها هم به مرور که بزرگتر شدن با دیدن من همینجوری شدن. بعضی از این موارد روتین خونهمون شده. حتی وقتی من نیستم میبینم که بچه ها خودشون رعایت میکنن و اغلب خونه به هم ریخته نمیشه.😊 البته گاهی پیش میاد که به دلایل مختلف کار از دست در میره و اوضاع بحرانی میشه.🤪 اینجور مواقع عملیات نجات با فرماندهی من و همسرم به سرعت شروع میشه و بچهها هم نیروهای کف میدان میشن و برمیگردیم به حالت ایمنی! تو بازههایی بچهها همراهیشون کمتر میشه. منم فشار نمیارم بهشون. این نظم رو بچه ها بیشتر از دیدن رفتار من یاد گرفتن، نه از تکرار مداوم گزارههای دستوری. همراهی همسرم بیشتر از نظر روانی بوده و هست. مشغلهشون خیلی زیاده و کمتر تو خونه هستند. ولی واقعا هوامونو دارن. وقتی میبینن که من همه تلاشمو میکنم تا کاری زمین نمونه، قدردان هستن و البته آخر هفته ها و هر زمانی که خونه باشن از کمک دریغ نمیکنن. این همراهی روانی همسر خیلی مهمه!👌 شاید حتی مهمتر از کمکهای فیزیکی! وقتی ایشون تلاش و زحمتهای من توی خونه داری و بچه داری رو میبینن و تشکر میکنن، انگیزه من هم بیشتر میشه، خستگی از تنم بیرون میره.😉 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین
06 مرداد 1401 17:31:53
7 بازدید
madaran_sharif
. #قسمت_دوم . #ف_جباری (مامان زهرا ۲/۵ ساله و هدی ۳ ماهه) . . برای انتخاب رشته کارشناسی تقریباً تنها ملاکم علاقه شخصی بود. اما حالا علاوه بر علاقه، نیاز جامعه برام خیلی پررنگ شده بود و از طرفی داشتن خانواده خوب و چند تا بچه با اختلاف سنی کم و تربیت اونها هم از اولویتهام بود. . با در نظر داشتن پارامترهای مهم زندگی شخصی و اجتماعیم و مشورت با دوستانی که توی این مسیر از من جلوتر بودن و شرکت تو نشست #جهت_گیری_تخصصی به یه محدوده کلی برای ادامه مسیرم رسیدم. البته بعضی وقتا گره کار جز با #توسل و خواستن از خدا باز نمیشه. . در ادامه چیزی که بیشتر از هر چیزی به من کمک کرد پروژههای مربوط به محدوده شناسایی شده بود که برای محل کارم انجام میدادم. به این شیوه میگن #ناخونک_زدن! یعنی با ورود جزئی به کارهای مختلف #تدریجا آینده واضحتر میشه. لازم نیست این پروژه رو برای جایی انجام بدیم. میتونیم خومون کارهای کوچیکی تعریف کنیم. اما باید جدی بگیریمش، براش مطالعه هدفمند داشته باشیم، توی ذهنمون بپرورونیمش و.... اینطوری به مرور دایره موضوعات کوچیکتر و مأموریت و چشمانداز روشنتر میشه. . و اما #برنامه_ریزی کجای این داستانه؟ من برنامهریزی رو با خوندن نحوه برنامهریزی آدمهای دیگه شروع کردم. اما این شروع با شکست مواجه شد. با دیدن نحوه برنامه ریزی دیگران گیج میشدم و نمیفهمیدم باید چی کار کنم. تصمیم گرفتم برنامه متناسب با خودم رو بسازم، یعنی چی؟ یعنی برنامهریزی رو از نقطهای که توش قرار دارم شروع کنم، نه نقطهای که برنامهریزی برای من تعیین میکنه! این یعنی چی؟ . برنامهریزی ابزاریه که دو گام داره. گام اول تعیین مأموریت و چشماندازه و گام دوم تلاش برای محقق کردن اونها. #ماموریت در واقع فلسفه وجودی ما هست؛ مثلا من برای اثرگذاری در عرصه اقتصاد به این دنیا آمدهام! و #چشم_انداز شخصیتیه که امروز برای چند ده سال آیندهمون تصور میکنیم؛ مثلا من میخوام ۱۰ سال دیگه مادر ۴ فرزند و هیئت علمی دانشکده اقتصاد باشم. . برنامهریزی در نقطه شروع خودش میگه بیا مأموریت و چشماندازت رو روی کاغذ بنویس و برای رسیدن به اونها برنامههایی رو تعریف کن و اونها رو در قالبهای سالانه و ماهانه و بعد هفتگی و روزانه ریز کن و با روشهایی این برنامههای ریز شده رو به سرانجام برسون. . ❗ادامه مطلب رو در اولین کامنت دنبال کنید❗ #روزنوشت_های_مادری #ف_جباری_برنامه_ریزی #بولت_ژورنال #مادران_شریف_ایران_زمین
09 فروردین 1400 16:58:05
2 بازدید
madaran_sharif
. سلام به همهی همراهان عزیز ❤️ حالتون خوبه؟ از وقتی که مادران شریف رو راه انداختیم و در کنار هم یک خانواده شدیم، همیشه تعدادی از عزیزان بهمون پیام میدادن که به مخاطبهاتون بگید برای حل مشکل یا بیماری یا گرفتاری که برامون پیش اومده، دعا کنن... 🌷 تصمیم گرفتیم یه بستری فراهم کنیم برای همین کار🌹 یه روز در ماه همه با هم برای حوائج همدیگه دعا کنیم. چون وقتی دعاهامون دستهجمعی بشه، به اجابت خیلی نزدیکتر میشه و خیرات و برکاتش به تکتکمون میرسه.😊 امروز برای همهی برادران و خواهرانمون در همهجای جهان دعا میکنیم، مخصوصاً اعضای خوب خانوادهی مادران شریف🌹 برای ازدواج جوانهامون 👩❤️👨 برای شفای بیمارانمون 🤒 برای حل گرفتاریها و غم و غصههامون😥 برای بچهدار شدن بیبچههامون👶 برای رفع مشکلات اقتصادی خانوادههامون🌟 برای عاقبت بخیر شدن فرزندانمون😍 و از همه مهمتر برای فرج و ظهور اماممون و اینکه همه بتونیم از یاوران ایشون باشیم❤️ امشب یا فردا قصد داریم همه با هم دعای توسل رو بخونیم و بعدش دعا کنیم برای همهی حاجات همهی عزیزان 🌷 هرکس هم هر تعدادی میتونه صلوات بفرسته برای استجابت دعاها. پ.ن ۱: قدیما توی دانشگاه شریف یه رسم خوبی بود، بچهها دوشنبهها رو روزه میگرفتن و قبل اذان مغرب توی مسجد دانشگاه جمع میشدن و دعا میخوندن و باهم افطار میکردن.😍 حالا به یاد اون رسم قشنگ، میخوایم ماهم اگر برامون مقدور بود یه روز در این هفته رو روزه بگیریم و دم افطار برای همه دعا کنیم.🌷 پ.ن ۲: این دوتا حدیث خیلی قشنگ از امام كاظم (علیهالسلام) هدیه به همه عزیزانی که توی این کار مشارکت میکنن🌷 🔶 إنّ مَنْ دَعَا لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیبِ نُودِی مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِأَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ! هر کس برادر دینی خود را غیاباً دعا کند از عرش به او ندا میرسد: صد هزار برابر (آنچه برای برادر خود خواستی) به تو عطا گردید! 🔶 مَن دعاِ لإخوانِه مِنَ المُؤمنین وَ المؤمناتِ و المُسلمین والمُسلماتِ وَكَّلَ اللهُ بِهِ عَن كُلِّ مؤمنٍ مَلَكاً یدعولَه. کسی که برای برادران و خواهران مؤمن و مسلمان خود دعا کند خداوند از طرف هر یک از آنان مَلَکی میگمارد که همواره برایش دعا نمایند. (وسائلالشیعه، ج ٤، ص ۱۱۴۸ و ١١٥٢) #دوشنبه_های_همدلی #مادران_شریف_ایران_زمین
26 مهر 1400 18:15:04
3 بازدید
مادران شريف
0
0
. ئه! خوش به حالتون چه حیاط باصفایی دارید😍 کاش ما هم داشتیم... . معمولا اولین واکنش افراد وقتی حیاط مارو میبینن (چه حضوری چه توی فضای مجازی) همینه😅 . منم جوابم اینه که قابل نداره😆 مال خودمون نیست... انشالله قسمت شما و ما بشه خونه حیاطدار بخریم😅 . . خونهی ما الحمدلله حیاط داره و مخصوصا الان که فاطمه هم راه افتاده و آب و هوا خوبه، خیلی به دردمون میخوره حیاط👌🏻 چون بچهها دوتایی میرن توی حیاط بازی میکنن، خاک بازی بدو بدو🏃🏻♀️ توپ بازی🥎 سه چرخه بازی ذغال بازی و هر بازی ممکن دیگهای😂 . . البته اینا همهش نیمهی پر لیوانه😁 چیزی که معمولا توی نگاه اول، همه به چشمشون میاد همین نیمهی پره😉 . اما نیمهی خالی لیوان! مهمترینش اینه که خونه مال خودمون نیست... مال پدرشوهرمه و لطف کردن اجازه دادن ما یه مدت اینجا زندگی کنیم بدون اجاره😅 یعنی در حال حاضر ما پساندازی واسه رهن خونه یا خرید خونه و... نداریم😆 . اما دربارهی خود خونه، قدیمی سازه. یعنی خونهایه که سه نسل (پدرشوهرم. شوهرم و بچه هامون) توش به دنیا اومدن😁 حموم و سرویس بهداشتی توی حیاطه و استفاده ازش توی فصلهای سرد واسه بچهها مخصوصا تو دوره نوزادیشون خیلی سخته😢😢 مثلا چون نوزادی عباس توی پاییز و زمستون بود، با تشت توی اتاق حمومش میکردیم با اعمال شاقه😐😐 . اتاقها هم به سبک قدیمی اندرونی و بیرونیه😆 یعنی هالمون کوچیکه و به جاش اتاق پشتیمون بزرگتره، اینم گاهی واسه مهمونداری کارو سخت میکنه😅 . کلا هم چون در و پنجرهها زیادن و خونه ویلاییه، تو فصل سرد خیلی سرد میشه و یخ میزنیم با وجود دوتا بخاری😂 . . البته الحمدلله من خیلی راضیم🙏🏻 و برای پدرشوهرم اینا هم همیشه دعا میکنم😇 . ولی شاید اگر افرادی که تو نگاه اول میگن خوش به حالتون حیاط دارید، این بخشای خالی لیوان رو هم بدونن کمتر دلشون بخواد چنین خونهای رو😁 . . زندگیهای همهی ما، پر از همین نیمههای پر و خالیه، معمولا دیگرانی که از بیرون نگاه میکنن، قشنگیهای زندگیمون رو میبینن و میگن خوش به حالتون😀 و خودمون هم معمولا همهش سختیا رو میبینیم و غصه میخوریم و از قشنگیای زندگیمون لذت نمیبریم.😢 . تا حالا به نیمهی پر زندگیمون چقدر فکر کردیم؟ چیزایی که مختص زندگی خود ماست و فرصتهایی برامون فراهم میکنه که شاید دیگران آرزوش رو داشته باشن... . اگر دوست داشتید دربارهی نیمههای پر و خالی لیوان زندگیتون تون باهامون صحبت کنید😊 . . #پ_شکوری #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین