پست های مشابه
جعبک
🧶🪡🧵🎈 کار ابزارک چیه ؟ ⁉️ یه پک حاضر و آماده برای شکوفا شدن خلاقیت بچه ها با کاردستی! 🤩 جعبک تو این محصول تلاش کرده فرایند کاردستی درست کردن بچه ها رو برای مادر و پدرها راحت تر کنه. میپرسین چطوری؟💁♀️ چندتا کاربرگ + ابزارهایی متناسب با همون کاربرگ ها توی این پک وجود داره فقط کافیه اونا رو در اختیار بچه ها بذارین تا با خلاقیت خودشون هرجور که دوست دارن کاربرگ ها رو تکمیل کنن. 🙆♀️🙆♂️ تازه فقط این نیست توی هر کاربرگ یه سری سوال نوشته شده با استفاده از اونا میتونین باب گفت و گو رو با بچه ها باز کنین و مسیر خلاقیت رو براشون تسهیل کنید. 👨👩👧 ناگفته نمونه قیمت این محصول در مقایسه با جعبک های دیگ خیلی خیلی اقتصادی تره. 💰💸دیگ چی از این بهتر ؟ کارابزارک شامل: ۱۰ عدد کاربرگ با ۱۰ موضوع متفاوت + ۸ نوع ابزار مختلف همراه کاربرگها قیمت: ۸۰ تومان ردهی سنی: ۳ سال به بالا ❌همین الان میتونید کارابزارک رو (که تعداد محدودی هم ازش باقی مونده) سفارش بدین. #خرید_آنلاین #پک_کاردستی #ابزار_کاردستی #پوم_پوم #کاردستی_ساده #پیپ_پاک_کن #خلاقیت_کودک #اسباب_بازی #کارابزارک #کاربرگ_کودک #رشد_کودک #گفت_و_گو_کودک #پرورش_گفت_و_گو
06 بهمن 1400 15:15:56
33 بازدید
جعبک
🎈🎉⚽️ -": آخهههه تا کی بذارم همه بازی ها رو ببره ... " این سوالیه که برای یه مادر یا پدر یا حتی خاله داایی و عمه و... هرکسی که همبازی بچه ها شده، حتما یه بار پیش اومده😁 و بعد از چند دست بازی که به کوچولومون باختیم، با خودمون میگیم :"بالاخره که باید بفهمه همیشه تو زندگیش برنده نیست. " و تصمیم میگیریم دست بعدی رو خودمون ببریم. 😁 اما بردن همانا و بغض و ناراحتی و بعدش گریه و قشقرق بچه مون بعدِ باختن هم همانااا... اونجاست که عذاب وجدان میگیریم و کلی سوال تو سرمون چرخ میخوره که باید چیکار میکردم... ؟ 🥺 کارِدرستی کردم نذاشتم همیشه ببره ؟ بالاخره که با همسن و سالاش همبازی میشه و ممکنه بچه های از اون قوی تر پیدا بشن و ببرنش ؟ برای گرفتن جواب حتما این پست رو بخونید و برای کسایی که فکر میکنید تجربه کردن، بفرستید.😎 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ راستی راه حل شما برای بالا بردن #تحمل_شکست بچه ها چیه ... ؟ تجربه داشتین ؟
07 مهر 1400 10:04:02
40 بازدید
جعبک
با ذوق رفتم مستقیم سمت قفسهی اسباب بازی ها! با دو تا کتاب پارچهای دستم گفتم: ببخشید؟ برای دخترم یه اسباب بازی جذاب میخواستم. آقای فروشنده گفت: بله حتما! چند سالشونه؟ گفتم: ده ماهه شه!😌 آقای فروشنده با چشمای گرد گفت؟ده ماه؟؟😧 یه نگاه سرسری به قفسهها کرد و گفت: خانوم اینا همه مثبت سه سال هستن! فک کنم باید یکم صبر کنید!! بعد یه سبد کنار قسمت اسباببازی ها اشاره کرد و گفت: این توپای پلاستیکی به دردش نمیخوره؟ برگشتم سمت سبد گرد و خاک گرفته و گفتم: نه ممنونم! توپ پلاستیکی داره... #جعبک_تو_راهه #جعبک_جان
13 شهریور 1399 16:51:29
2 بازدید
جعبک
🎈. . ظرف دکمههای جعبهی خیاطی از دستم افتاد کف اتاق. تق تتق تق تق... . دکمهها برای رفتن به این ور و آن ور اتاق مسابقه گذاشته بودند. از توی اتاقش دوید سمت صحنهی حادثه. متعجب نگاهم کرد. بعد فقط یک جمله گفت اما باعث شد من خیلی چیزها یادم بیفتد... . _مامان دکمهای...بابادکمهای...نینی دکمه ای...دارند با هم فرار میکنند... حرفش توی سرم چرخ خورد... مامان بابای دکمهای... . . راستی دکمههای پخش شده کف زمین را چه شکلی میدید؟ یا قیافه ی مستاصل مرا وقتی به جمع کردن هرچه سریع تر این فاجعهی خانوادگی فکر می کردم.. . عینکم را از چشمم برداشتم. دکمهها را دوباره نگاه کردم. نکند واقعا یک خانوادهی دکمهای در حال فرار از دستان من بودند...؟ . . . 🍭 🍬🍭🍬🍭🍬. . #جعبک #بازی_با_کودک #خلاقیت #خانواده#کودک #بازی #سرگرمی #کشف #خلاقیت #تخیل #کودکی #کودک_خلاق
05 دی 1398 05:19:41
2 بازدید
جعبک
🎈. نشسته بودیم روی زمین ظرف گیلاس رو گذاشته بودیم وسطمون. اولی رو برداشت و کرد تو دهنشو برد گوشه ی لپش. مردم برای لپ باد کرده و خنده ی کجکیش.. اومدم یه دونه دیگه گیلاس بردارم. سرمو گرفتم پایین که یوهو تَ تَ تق ... . 🌈🌈🌈 سرمو گرفتم بالا و خنده شو دیدم و گیلاسای شوت شده توی سطل اسباب بازی. اومدم بگم: ما آشغالامونو می اندازیم سطل زباله! شما تف می کنید توی سطل اسباب بازی؟ اما یوهو به ذهنم رسید چقدر جذاب! چه بازی هیجان انگیزی. تف کر...ببخشید! فوت کردن هسته های گیلاس به سمت هدف! خندیدم. هسته ی گیلاسمو چرخوندم توی دهنم تَ تَ تق... خورد به هدف. پخش زمین شد از شادی ... از بازی جدید با هسته های گیلاس... . . 🍭 🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭 . . #جعبک #کودک #بازی #سرگرمی #آزادی_کودک #هم_بازی #تخیل #مهربانی #بازی_با_کودکت #شادی #تخیل #خلاقیت #کودک_خلاق #بازی_جدید #بازی_کودکانه #اسباب_بازی #ایده #جذاب
25 دی 1398 11:16:59
23 بازدید
جعبک
👼 بهش گفتم: ببین بیا اصلا با این پیپ پاک کن ها یه ماهی درست کنیم. خوشگله نه؟ و عکس توی موبایلم رو گرفتم جلوش! یکم تو سکوت نگاه کرد و چشماشو ریز کرد و بعد یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم کرد و با یه حالت جدی گفت:. مامان اینا مارن! مار! چطوری با یه مار پیچ پیچی ماهی بسازیم آخه؟! تو دلم گفتم! بیا. ماهی به این خوشگلی رو رها کرده میگه اینا مارن. حتما الان به قطعات مساوی خوردش میکنه و میگه: واااای مامان ببین! کرم های کوچولو! اما یه پیپ پاک کن برداشتم و گفتم: ببین چه شکلی درست کرده. اول سرشو گرد میکنه. بعدددد... پیپ پاک کن رو ازم میگیره و میگه: ماماااان جان؟ با یه ماکارونی خوشمزه چطورییی؟ هوووم؟ و جلوی چشمام پیپ پاک کن های برق برقی خوشگل رو تو قابلمه اش قیچی میکنه. نگاهش میکنم. دوست داره اون چیزی که تو فکرشه رو انجام بده. حالا اگه هزااارتا ماهی برق برقی تو ذهن من این ور و اون ور برن. قاشق چوبی رو میدم دستش می گم: هم بزن مادر! هم بزن ته نگیره. چشماش برق می زنه و یه مشت چشم عروسکی می ریزه تو قابلمه و میگه: اینم از گوشتش! و من می بینم که چشمای ماهی های برق برقی توی قابلمه می چرخن و می چرخن! و دخترم با دقت آشپزی میکنه. 🥳یه روز مونده تا رونمایی از جعبک جدید🥳 شمارش معکووووس🤩 #جعبک_جان #ایده#بازی_با_کودک #سرگرمی#خلاقیت #اسباب_بازی#بازی_جعبک_ابزار#جعبک_ابزار
26 تیر 1399 10:44:01
0 بازدید
ادمین جعبک
0
0
یک سالی هم می شود که همه مان از شوق گریه کنان و پا برهنه از خانههامان به سمتتان می دویم. یک سالی هم می شود که از شادی داد میزنیم و هیچ کس در خانهاش نیست. هیچ کس... نوروز یک سالی شما آمده اید...شما را با این چشمان ضعیف می بینیم. واضح، روشن...تمام خطوط و چین های کنار چشمانتان را می بینیم. یک سالی هم می رسد شیطان قرنطینه می شود. همه دوباره برادر و خواهر می شویم. هیچ غمی نیست، هیچ حماقتی نیست، هیچ دروغی نیست... نوروزی می آید تلافی این روزهای مثل زهر... ما آزاد میشویم از این زندان، پرواز میکنیم به سویت...سبک میشویم و خالص... نزدیک است نه؟ حسنا و کوثر و زینب و محمد و حسین و نرگس می رسد روزی که شما را ببیند و در هوای بودنتان نفس بکشند. آقا نوروزی می رسد و شما هستید. ما هستیم و جوانیم. خسته نیستیم. پیر نیستیم. نوروزی می آید که بهار است هوا و زمین و آسمان و شرق و غرب ... هیچ کس در خانه اش نیست. مرد و زن پابرهنه در بیابان ها می دوند سوی شما... امید... آخ از این امید تنیده با انتظار...با صبر...با دندان رو جگر فشار دادن و لال ماندن... امید... آخ از امید زندانی حبس ابد برای آزاد شدن... آخ از وقتی ندانی کی و کجا؟ آقای خوب من... آقای منتظر... پارسال این موقع فکر می کردیم دیگر طاقت نداریم و از این بدتر نمی شود زندگی و دنیای بدون تو... اما شد... شد و حالا باز... باز ...باز...امید می دود زیر زخم های تازه مان مثل مرهم...مثل ضماد تر و تازهی آخرین طبیب شهر... آخرین امید.. آخرین درمان... آخرین منجی... آخرین امام، رهبر، ولی، نور ... آخرین نور توی این ظلمات آدم کش... بیا و تمامش کن...بیا به خاطر بچه ها، خوب ها، ضعیف ها، مظلوم ها... بیا طبیب خستهی من...طبیب منتظر مهربان من... آقای خوب رنج کشیدهی من... #نو_روز_با_تو #جعبک_جان