پست های مشابه

chamran_kids

فوت و فن های مهد مجازی رو یادبگیر😎 ‌. بیشتر از ۵ فصله که کرونا، حسینیه کودک شهید چمران رو به یه دنیای جدید دعوت کرده: "دنیای مهد مجازی"🤩 . خودتون ورق بزنید و گوشه ای از تجربه ی مارو در مهد تعاملی ببینید😊⬆️ . ✅تو کارگاه فوت فوت فن های مهد مجازی تجربیات و مدل فعالیت های خودمون رو باهاتون به اشتراک میذاریم. . این کارگاه بهتون کمک میکنه برای مهد کودک مجازی تون ایده های جالب داشته باشید 🤗 . ❗برای تهیه کارگاه فقط کافیه به فروشگاه چمرانی ها یا لینک در استوری سربزنید 😇👇🏻 Chamraniha.com . ⭕این پست رو ذخیره کنید و برای معلم ها و دغدغه مندان این حوزه بفرستید که یه وقت جا نمونند!!!😉 . #مهد_کودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مهد_مجازی #مهد_تعاملی #آموزش_مجازی #کارگاه_آموزشی #کارگاه_درس_پژوهی

14 شهریور 1400 16:23:30

0 بازدید

chamran_kids

🏴 📖 قصه گویی یکی از بهترین فعالیت هایی است که می توان در هیئت کودک انجام داد. با قصه گویی می توان مفاهیم کربلا را به کودکان منتقل کرد #پیشنهادی_برای_هیئت_کودک ‌ 💡 در قصه گویی کربلا، بهتر است بیشتر روی رشادت و شجاعت امام حسین و یارانشان تاکید کرد تا نحوه ی شهادت. ‌ 📚می توانید از داستان حضور کودکان در کربلا و کمک هایی که به امام حسین کردند، بگوییم. ‌ 🐴در حین قصه گویی می شود با انجام فعالیت های حرکتی کودکان را با خود همراه کرد. مثلا اگر درباره اسب امام حسین قصه می گوییم؛ می شود همگی سوار بر اسب خیالی شویم. و یا با ضربه زدن بر روی پا ها فرض کنیم که در حال راه رفتن هستیم و … . ‌ 🖍 می توانیم بعد از بیان قصه از کودکان بخواهیم آن چه را شنیدند تصویر سازی کنند و یا نمایش آن را اجرا کنند. ‌ 🖌 می توانیم هنگام قصه گویی، نقاشی آن را به صورت ساده و خطی بکشیم تا کودکان بیشتر درگیر آن شوند. ‌ ⚠️ بیان نحوه ی شهادت و کشته شدن برای کودکان زیر پنج سال مناسب نیست. ‌ #سرباز_حسینم #هیئت_کودک #محرم #هیئت #کودک #چمرانی_ها

29 شهریور 1398 16:47:26

10 بازدید

chamran_kids

🏴 ✍🏼 شنیدید که خیلی از روضه‌خون‌ها و مداح‌ها میگن که مادرمون ما رو با اشک روضه شیر داده و ما با صدای گریه‌های مادرمون در روضه رشد کردیم و از این‌جور شعرها؟ راستش منم همیشه تصورم از وجه مذهبی و آرمانی مادرانگی‌کردن‌هام این بود که با چنین شرایطی بچه‌هام بزرگ میشن و یه‌جورهایی برام خوشایند بود. پسرم شش ماهه بود و روضه‌ علی‌اصغر گوش می‌کردم. خب طبیعتا گریه امانم نمیداد و پسرم هم کنارم بود. یک لحظه ترس و وحشت رو از چشم‌هاش گرفتم. پسرک من با اون روحیه حساس و لطیفش هنوز هم که هنوزه طاقت گریه‌ منو نداره و از هرچی که بخواد منو ناراحت کنه، یه نفرتی در دلش پیدا می‌کنه. از همون موقع بود که شروع کردم به تغییر آرمان‌هام. از سال بعد، مربی یکی از مهدکودک‌های هیات شدم و تمام دهه محرم را می‌دویدیم و شعر می‌خوندیم و نقاشی می‌کردیم. نه بچه‌ها تو فضای تاریک هیات و وسط روضه‌های قتلگاهی بودند و نه ترس و ناراحتی از محرم و امام حسین تو دلشون اومد. ما شرایط هیات رفتن و روضه‌خوانی‌هامونو براساس معیارها و الگوهای تربیتی خونه‌مون تنظیم کردیم و حالا خیلی راضی‌تریم. و مهم‌تر از ما، رضایت بچه‌هاست که دیشب وقتی لباس‌های مشکی‌شونو دیدند برقی به چشماشون اومد که آخ‌جون بازم هیات! ‌ @hzeinabb شما هم از این خاطرات ناب حسینی دارید؟ #دلنوشته_مادرانه #سرباز_حسینم #محرم #کودک #هیئت

15 شهریور 1398 07:20:25

2 بازدید

chamran_kids

🏴 دهه ی دوم که از راه می رسد، قرار مان می شود هر شب ساعت ۲۰... به وقت بازی و ساخت پرچم و کاردستی در هیئت کودک به وقت لقمه های نذری که با دستان کوچک شان درست می شود. به وقت قصه های عمو و سلام بر حسین شهید خواندن به وقت هیئت کودک دانشگاه هنر و لبخند کودکانه ‌ #سرباز_حسینم #هیئت_کودک #هیئت_هنر #محرم #کودک #تربیت #هیئت

26 شهریور 1398 16:13:06

0 بازدید

chamran_kids

🏴 ⚠️ وقتی می خوایم همراه بچه ها به هیئت بریم اولین چیزی که باید برداریم ابزار بازیه. ‌ #در_هیئت_با_مادر #در_هیئت_با_پدر ‌ 💡چرا؟ چون بچه ها موقع سخنرانی حوصله شون سر میره و درکی هم از مداحی و روضه ندارند. پس بهتره براشون برنامه داشته باشیم. ‌ ❌ یکی از ابزار هایی که می تونیم همراه خودمون ببریم، *چسب کاغذی* هست. ‌ هم سبکه، هم جا نمیگیره هم میشه باهاش کلی بازی کرد. ‌ مثلا؛ روی زمین یه بازی بکشیم؛ مثل دوز. باهاش کاردستی درست کنیم. جاده درست کنیم و ماشین بازی کنیم. باهاش نقاشی بکشیم. ‌ ✅ وقتی برای بچه ها برنامه ی بازی داشته باشیم، به بچه ها خوش میگذره و روزهای بعد با اشتیاق بیشتری میان. ‌ #سرباز_حسینم #هیئت #محرم #کودک #چمرانی_ها

12 شهریور 1398 16:09:45

14 بازدید

chamran_kids

🎉 💡 پیشنهاد شماره دو برای کوچکتر ها ‌ 🎊نه تنها میخوایم خودمون و خونه هامون رو برای عید آماده کنیم، میخوایم بقیه رو هم از این عید خبردار کنیم و تو شادی هامون شریک شون کنیم. ‌ 📣 یکی از کارهایی که میتونیم انجام بدیم تا همسایه هامون هم از این عید زیبا، با خبر بشن؛ ‌ 🏳 درست کردن سردر یا پرچم برای دم در خونه هامونه. ‌ ✂️ فقط کافیه یکم مقوا، قیچی، چسب، پاستل و مداد رنگی به بچه ها بدیم و ازشون بخوایم که برای این جشن یه سر در یا پرچم درست کنند. ‌ 🏠بعد از درست شدنش هم می تونیم با همکاری هم، اون رو بالای در خونمون نصب کنیم تا روز عید غدیر... ‌ ⚠️فقط حواستون باشه که اجازه بدیم بچه ها خودشون اون چیزی رو که دوست دارند درست کنن، حتی اگه از نظر ما زشت باشه!! ‌ ✨قبول باشه ازتون✨ #جشن_بزرگ #عید_امیر #برکه_رنگین_کمونی #عید_غدیر #من_کنت_مولاه_فهذا_علی_مولاه #عید_ولایت #کودک #شیعه #عید_شیعیان

17 مرداد 1398 15:09:09

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت دوم . تابستان اول/ در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند . یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک رمان بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.»  . بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی کتاب و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت دوم . تابستان اول/ در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند . یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک رمان بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.»  . بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی کتاب و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن